برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
فاطمه معنوی؛ حسین دانا؛ افشین متقی
چکیده
سیر مضامین ادبی در دورههای مختلف شعر فارسی نشان میدهد رابطۀ ادبیات و جامعه، رابطهای اجتنابناپذیر است؛ برای نمونه، بازتاب مسائل ژئوپلیتیکیِ متأثر از عصبیتهای فردی و دینیِ برخاسته از ضرورتهای سیاسی و حکومتیِ زمانه در جهت منافع خلفا و پادشاهان مستبد حاکم بر ایرانِ بعد از اسلام نشان میدهد که شاعران درباری در ...
بیشتر
سیر مضامین ادبی در دورههای مختلف شعر فارسی نشان میدهد رابطۀ ادبیات و جامعه، رابطهای اجتنابناپذیر است؛ برای نمونه، بازتاب مسائل ژئوپلیتیکیِ متأثر از عصبیتهای فردی و دینیِ برخاسته از ضرورتهای سیاسی و حکومتیِ زمانه در جهت منافع خلفا و پادشاهان مستبد حاکم بر ایرانِ بعد از اسلام نشان میدهد که شاعران درباری در مقام یکی از رسانههای مهم تبلیغی جامعه، در جهتِ تقویت منافع جریانهای سیاسی و مذهبی حاکم، مضامین همسو با گفتمانهای ابلاغشده را ترویج کردهاند؛ از جملۀ این مضامین، تشویق پادشاهان به کشورگشایی و حمله به دیگر سرزمینها به بهانۀ گسترش اسلام و جاودانگی نام پادشاهان در صفحات تاریخ بودهاست که در نتیجه، فضای جغرافیایی و به تبع آن، انباشت سرمایه را برای حاکمان وقت به ارمغان میآوردهاست. با نظر به اهمیت موضوع از لحاظ سیاسی، جغرافیایی، اجتماعی و تجلی آن در نحوۀ تفکر شاعران دورۀ غزنوی، بر آن شدیم تا این مسئله را از دیدگاه فرخی و عنصری و ناصرخسرو که اشعار درخور توجهی دربارۀ موضوع گسترش ارضی برای حاکمان دورۀ خویش داشتهاند، بررسی کنیم و در مقام نتیجهگیری نشان دهیم که براساس روحِ زمانۀ ایران عصر غزنوی، شاعران با دیدگاههای ایدئولوژیک و با توجه به همراستا بودن مضامین گسترش ارضی و متملقانۀ ایشان با عملکرد و سیاستهای توسعۀ ارضی سلطان، بر راهبرد سلطان برای رسیدن به اهدافش مؤثر واقع شده و چهبسا توانسته باشند گامهای مهمی در جهت تفکرِ گسترش ارضی از حیث سیاسی و عقیدتی بردارند و با تشویقهای متملقانۀ خود، پادشاه وقت را در کشورگشاییها و توسعۀ ارضی از زوایای مختلف روحی و روانی یاریگر باشند.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
حمید خانیان
چکیده
ارتباط مؤثر و مفید نیازمند بیانی است که ساختاری مناسب داشته باشد، بهگونهایکه حیثیت مشارکان را تهدید نکند، اما در پارهای از تبادلات کلامی امروزی جامعۀ ما، ساختهایی ملاحظه میشود که گوینده، آگاهانه یا ناآگاهانه، با پایین آوردن سطح خود و تهدید حیثیتش، بیش از حد سطح مخاطب را بالا میبرد. در مقالۀ حاضر که به روش توصیفی ...
بیشتر
ارتباط مؤثر و مفید نیازمند بیانی است که ساختاری مناسب داشته باشد، بهگونهایکه حیثیت مشارکان را تهدید نکند، اما در پارهای از تبادلات کلامی امروزی جامعۀ ما، ساختهایی ملاحظه میشود که گوینده، آگاهانه یا ناآگاهانه، با پایین آوردن سطح خود و تهدید حیثیتش، بیش از حد سطح مخاطب را بالا میبرد. در مقالۀ حاضر که به روش توصیفی ـ تحلیلی نوشته شدهاست، با هدف ارائۀ ساختاری مناسب برای گزارههای بیانی زبان فارسی، طبق نظریۀ براون و لوینسون، علاوه بر اینکه تعدادی از مکالمات امروزی واکاوی شده، با استفاده از ظرفیت ضمایر و اسامی و افعال و اصطلاحات وسیع زبان فارسی، سعی شده ساختارهای بهنجار و نابهنجار زبان فارسی معرفی شود و همچنین محک و میزانی برای تشخیص آنها به دست داده شود که تا کنون سابقه نداشتهاست؛ یعنی به زعم نویسندۀ مقاله، راهکاری ابتکاری و جدید داده شدهاست.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
محمد کشاورز
چکیده
به مجموعه مطالعات درباره ایران، به ویژه مطالعات تاریخی، ادبی، فرهنگی، جغرافیایی و زبانی ایرانشناسی میگویند. علمی که قدمتی چهار سدهای دارد و واضع آن غربیها بودهاند. ایرانشناسی در این چهار قرن از تاسیس اولین مدارس آموزش زبان در کشورهایی مانند فرانسه و انگلیس تا تاسیس رشته ایرانشناسی در دانشگاههای مطرح دنیا تحولات ...
بیشتر
به مجموعه مطالعات درباره ایران، به ویژه مطالعات تاریخی، ادبی، فرهنگی، جغرافیایی و زبانی ایرانشناسی میگویند. علمی که قدمتی چهار سدهای دارد و واضع آن غربیها بودهاند. ایرانشناسی در این چهار قرن از تاسیس اولین مدارس آموزش زبان در کشورهایی مانند فرانسه و انگلیس تا تاسیس رشته ایرانشناسی در دانشگاههای مطرح دنیا تحولات عظیمی را پشت سر گذاشته است. در قرن بیستم میلادی برخی از ایرانیان نیز به دلیل رفت و آمد به اروپا و مشاهده روش کار خاورشناسان و ایرانشناسان، وارد عرصه ایرانشناسی شدند و انحصار ایرانشناسی غربیان را در هم شکستند. این پژوهش با روش تحقیق تاریخی و رویکرد توصیفی – تحلیلی در صدد پاسخ دادن به این سوال است که فرایند شکلگیری و پیدایش ایرانشناسی ملی چگونه بوده است؟ دستاوردهای این پژوهش نشان میدهد که از سویی سواد ناکافی ایرانشناسان غربی، پروژه ایرانشناسی نفوذ و بیان مغرضانه نتایج تحقیقات توسط خاورشناسان و ایرانشناسان و از سویی دیگر، ارایه علمی به دور از تعصب و جانبنگری توسط پژوهشگران ایرانی، خودشناسی در مقابل دیگرشناسی، شناساندن ظرفیت های فرهنگی و تاریخی ایران به سراسر دنیا، علاقه پژوهشگران به تحقیق درباره ایران و حمایت دولت از پژوهشهای ایرانشناسی سبب شکل گیری «ایرانشناسی ملی» در قرن معاصر شده است. پژوهشگرانی چون علامه قزوینی و پورداود، به عنوان اولین ایرانشناسان ملی، گامهای بسیار مهمی در ترویج علم ایرانشناسی برداشتند و افرادی چون عباس اقبال، مجتبی مینوی، ایرج افشار و ... ادامهدهنده راه آنان بودند. تاسیس کتابخانه پهلوی در دهه 1340ش، نقطه عطفی در مطالعات ایرانشناسی محسوب می شود. ارتباط و همکاری با مراکز ایرانشناسی و خاورشناسی، همکاری با ایرانشناسان دنیا، تشکیل آرشیو و کتابخانه مخصوص ایرانشناسی، سازماندهی کنگرههای جهانی ایرانشناسی، پیگیری اطلاعات و انتشارات مراکز جهانی مربوط به فرهنگ ایران و انجام خدماتی درباره فرهنگ و تمدن ایران مانند: تشکیل مراکز جدید ایرانشناسی، تدریس زبان فارسی در دانشگاههای جهان و انتشار مجلات ایرانشناسی از مهمترین وظایف ایرانشناسانه این کتابخانه بود. مسئولان کتابخانه به دنبال تعیین سیاستهای کلی ایرانشناسی تمامی کشورها از تهران بودند. مرحله بعدی گسترش ایرانشناسی در دهه 1380ش، اتفاق افتاد. تاسیس بنیاد ایرانشناسی و راهیابی ایرانشناسی به دانشگاه ها سبب توسعه و گسترش هر چه بیشتر ایرانشناسی ملی گردید.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
نورالدین نعمتی؛ جمال پیره مرد شتربان
چکیده
جنبش مشروطه یکی از سرنوشتسازترین رویدادهای تاریخ ایران است. از پیامدهای مشروطیت، شکلگیری انجمنهایی بود که در مسیر حمایت یا نقد مشروطه گام برداشتند. «انجمن اسلامیه»ی تبریز از همین تشکلها بود که در سال 1326 قمری به کوشش گروهی از روحانیان تبریز، ازجمله میرهاشم دَوهچی، در مجاورت دروازۀ «سُرخاب» و کوی «دَوَهچی/شتربان» ...
بیشتر
جنبش مشروطه یکی از سرنوشتسازترین رویدادهای تاریخ ایران است. از پیامدهای مشروطیت، شکلگیری انجمنهایی بود که در مسیر حمایت یا نقد مشروطه گام برداشتند. «انجمن اسلامیه»ی تبریز از همین تشکلها بود که در سال 1326 قمری به کوشش گروهی از روحانیان تبریز، ازجمله میرهاشم دَوهچی، در مجاورت دروازۀ «سُرخاب» و کوی «دَوَهچی/شتربان» شکل گرفت و با بمباران مجلس شورای ملی به دست محمدعلیشاه، به تشکل حامی حکومت در تبریز تبدیل شد. با وجود اهمیت موضوع، تاکنون پژوهش مستقلی دربارۀ انجمن اسلامیه نوشته نشده و نوشتار حاضر در پی آن است تا بخشی از خلأ علمی موجود را پر کند. علاوه بر این، پژوهش پیش رو با نقد نگاه غالب به تاریخ مشروطۀ ایران، تلاش کرده رویکرد نوینی را به انجمنهای منتقد مشروطه، بهویژه انجمن اسلامیه، اتخاذ کند که مبتنی بر بازبینی منابع است. تأسیس و تداوم و انحلال انجمن اسلامیۀ تبریز، این پرسش را پدید میآورد که انجمن مزبور چگونه و با چه انگیزهای شکل گرفت و چه نقشی را در تحولات تبریز ایفا کرد؟ در این پژوهش تلاش شدهاست تا با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و بهرهگیری از روش پژوهش کیفی، به پرسش فوق پاسخ داده شود. فرضیۀ پژوهش حاضر مبتنی بر این است که انجمن اسلامیۀ تبریز که از بستر انگیزههای دینی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادیِ «بانیان اسلامیه» شکل گرفته بود، در ابتدای استبداد صغیر، به کانون پشتیبانی از محمدعلیشاه در تبریز تبدیل شد، اما تضارب آرای بانیان اسلامیه در کنار مقاومت مردم تبریز و بدگمانی آنان به نیروهای حکومتی، زمینۀ انحلال آن را فراهم ساخت.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
یحیی بوذری نژاد؛ محمدحسین جمال زاده؛ سعید آریان پور
چکیده
یکی از افرادی که در دوران سلطنت صفویه درحالیکه بالاترین منصب مذهبی را در حکومت داشت، به آسیبشناسی دینی صفویه دست یازید، ملا محمدباقر سبزواری مشهور به محقق سبزواری است. او در کتاب روضةالانوار عباسی که به درخواست شاه عباس دوم نوشت، تلاش کرد علاوه بر ذکر رهنمودهایی برای ادارۀ حکومت و اصولی برای مملکتداری، آسیبهایی را که ...
بیشتر
یکی از افرادی که در دوران سلطنت صفویه درحالیکه بالاترین منصب مذهبی را در حکومت داشت، به آسیبشناسی دینی صفویه دست یازید، ملا محمدباقر سبزواری مشهور به محقق سبزواری است. او در کتاب روضةالانوار عباسی که به درخواست شاه عباس دوم نوشت، تلاش کرد علاوه بر ذکر رهنمودهایی برای ادارۀ حکومت و اصولی برای مملکتداری، آسیبهایی را که صفویه بدان دچار بود، بیان کند. پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این پرسش است که از منظر محقق سبزواری در کتاب روضةالانوار عباسی، صفویه دچار چه آسیبهایی بودهاست؟ ازاینرو با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی و با گردآوری کتابخانهای دادهها، به یافتههای زیر رسیدهایم: آسیبشناسی دینی سبزواری از صفویه، در پنج زمینۀ آسیبشناسی دین، معرفت دینی، جامعۀ دینی، دینداری، نهادهای دینی دستهبندی میشود. اندیشۀ اصلاحی در روضةالانوار عباسی او مبتنی بر حکمت عملی اسلام است و رویکرد عدالتمحورانه و مهرورزانه در قبال عامۀ مردم در آن مشهود است. همچنین باید موضوع کتاب روضةالانوار عباسی را تدوین و تحقق الگوی سیاستورزی مؤمنانه دانست که مبتنی بر اعتقادات و احکام و اخلاق اسلامی، شیوهای از امربهمعروف و نهیازمنکر اجتماعی را به دست میدهد. سبزواری در بسیاری موارد با بیانی کنایی، منظور خود را گفته و در برخی موارد هم به تصریح مستقیم آسیبها پرداختهاست. سبزواری برای رفع آسیبهای مذکور و حفظ و بقای حکومت، سه عامل را دخیل میداند که برخاسته از مبانی خاص اندیشۀ سیاسی اوست: 1. عامل باطنی: اصلاح رابطۀ باطنی (معنوی) حاکم با خداوند؛ 2. عامل ظاهری: اصلاح رابطۀ حاکم با مردم و دولتمردان در رعایت اصول مملکتداری؛ 3. عامل ظاهری و باطنی: عدالتورزی و مهروزی با مردم و مبارزه با ظلم و ظالم.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
فاطمه توفیقی
چکیده
آثار متفکران راستگرا و چپگرا دربارۀ جایگاه اسلام و ایران در جهان، از الگوی مشترکی پیروی میکند که در آن اسلام (و بهویژه تشیع) و ایران به هم پیوستهاند، فهم شهودی و اشراقی ـ که یکی از شاخصههای اصلی حکمت اسلامی و ایرانی است ـ بدیلی پیشرو برای علم و فن (تکنیک) مدرن غربی است؛ ازاینرو اسلام در روایت پیشرفت نقشی محوری دارد. ...
بیشتر
آثار متفکران راستگرا و چپگرا دربارۀ جایگاه اسلام و ایران در جهان، از الگوی مشترکی پیروی میکند که در آن اسلام (و بهویژه تشیع) و ایران به هم پیوستهاند، فهم شهودی و اشراقی ـ که یکی از شاخصههای اصلی حکمت اسلامی و ایرانی است ـ بدیلی پیشرو برای علم و فن (تکنیک) مدرن غربی است؛ ازاینرو اسلام در روایت پیشرفت نقشی محوری دارد. در تمام این تصاویر، دوگانۀ شرقی ـ غربی حاکم است؛ یعنی جهانی دوپاره تصویر میشود که در آن دو نوع فهم و دو نوع علم و دو نوع رابطه بین افراد دیده میشود. در این مقاله، با تحلیل گفتمان آثار (عمدتاً دینپژوهانه) تعدادی از متفکران شاخص آن روزگار ـ یعنی عبدالحسین زرینکوب، مرتضی مطهری، سیدحسین نصر، احمد فردید، علی شریعتی، داریوش شایگان ـ میکوشم تصویری از سیطرۀ گفتمان شرقی ـ غربی بر تفکر ایران پیش از انقلاب به دست دهم. باوجود تفاوتهای زیاد میان خاستگاه و روش و هدف و مدعای متفکران یادشده، همه در این اشتراک داشتند که برای اثبات سخن خود، از گفتمان مبتنی بر دوقطبی شرق و غرب استفاده کنند. در پایان، در نگاهی انتقادی نشان خواهم داد که چگونه این گفتمانِ برساختی، برای فهم علمی، آسیبزا بودهاست.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
اسماعیل شراهی؛ مریم محمدی؛ مجید منتظرظهوری
چکیده
اغلبیان (184 – 296ق) اولین حکومت نیمه مستقل دوران خلافت عباسیان در مغرب جهان اسلام بود. این دولت با سایر دولت های همزمان خود روابط سیاسی و تجاری برقرار کردند و توانستند به مدد نیروی دریایی توانمند و نیروهای آموزش دیدهای که از سایر ممالک فراهم کرده بودند بر سیسیل و مدیترانه تسلط یابند. کشف سکههای اغلبی همراه با سکههای عباسی در منطقه ...
بیشتر
اغلبیان (184 – 296ق) اولین حکومت نیمه مستقل دوران خلافت عباسیان در مغرب جهان اسلام بود. این دولت با سایر دولت های همزمان خود روابط سیاسی و تجاری برقرار کردند و توانستند به مدد نیروی دریایی توانمند و نیروهای آموزش دیدهای که از سایر ممالک فراهم کرده بودند بر سیسیل و مدیترانه تسلط یابند. کشف سکههای اغلبی همراه با سکههای عباسی در منطقه آستانه شازند استان مرکزی که محل شهر کرج ابودلف است و محوطه باستانی تل یاونه در نزدیکی تل آویو که دو منطقه خارج از نفوذ اغلبیان بودند، نشان از نفوذ سیاسی و یا روابط تجاری با ایران و حکومتهای حاشیه مدیترانه در سده سوم هجری دارد. سوال اصلی این پژوهش این است که کشف این سکه ها بدور از مرزهای سیاسی اغلبیان چگونه روابط سیاسی یا تجاری این دولت را تبیین می کند؟ مناسبات سیاسی و تجاری اغلبیان با مناطق همجوار و بیزانس بستگی به میزان روابط آنها با خلافت عباسی داشت به نحوی که هر گاه این مناسبات محکم میشد، روابط تجاری و سیاسی آنها با چنین مناطقی نیز رونق می گرفت. هدف از این پژوهش شناخت از روابط سیاسی و تجاری اغلبیان بعنوان یکی از دولت های نیمه مستقل در صدر اسلام همزمان با خلافت عباسیان است. بطور قطع این پژوهش از نظر تاریخ سکه و بررسی روابط میان دولت_های اسلامی در گستره خلافت عباسی اهمیت دارد. در این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانهای و مطالعات باستان شناختی تلاش شده نحوه و میزان ارتباطات سیاسی و تجاری دولت اغلبی با سایردولتهای همزمان تبیین گردد.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
حسینعلی رحیمی
چکیده
مهمترین اثر جامی، شاعر و عارف نامدار قرن نهم هجری قمری هفت اورنگ است که شامل هفت مثنویِ سلسلة الذهب، سلامان و ابسال، تحفة الاحرار، سبحة الابرار، یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون و خردنامۀ اسکندری است. سلسلة الذهب در بحر خفیف سروده شده و موضوع آن مباحث عالی عرفانی و اخلاقی است. جامی این مثنوی را در سه دفتر و به شیوۀ حدیقه الحقیقه ...
بیشتر
مهمترین اثر جامی، شاعر و عارف نامدار قرن نهم هجری قمری هفت اورنگ است که شامل هفت مثنویِ سلسلة الذهب، سلامان و ابسال، تحفة الاحرار، سبحة الابرار، یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون و خردنامۀ اسکندری است. سلسلة الذهب در بحر خفیف سروده شده و موضوع آن مباحث عالی عرفانی و اخلاقی است. جامی این مثنوی را در سه دفتر و به شیوۀ حدیقه الحقیقه سنایی و جام جم اوحدی سروده است. سلسلة الذهب تا کنون چند بار منتشر شده است که از میان آنها دو چاپِ مرتضی مدرس گیلانی و مؤسسۀ میراث مکتوب بیشتر از بقیه در دسترس و محل مراجعه محققان است. در این دو چاپ، بهرغم تلاشهای درخور تقدیر مصححان و استفاده آنها از نسخههای متعدد هفت اورنگ، شوربختانه هنوز با تصحیحی منقّح از این اثر روبهرو نیستیم و بدخوانیهای فراوانی در این چاپها دیده میشود. هر دو چاپ در تشخیص و ضبط صورت درست متن اشکالاتی دارند. در این نوشتار ضبط تعدادی از ابیات که در هر دو چاپ اشکال دارد بررسی و تصحیح شده است. متن و شماره بیت و صفحه براساس تصحیح موسسه میراث مکتوب ارائه و با منابع دیگر مقابه شده است. این منابع شامل چاپ مرتضی مدرس گیلانی، مقالهای از هادی خدیور و چندین دستنویس کهن سلسلةالذهب جامی است. گرچه به خطاهایی از هر دو چاپ مدرس گیلانی و میراث مکتوب اشاره شده است اما در بخش اصلی مقاله بیتهایی انتخاب شد که هم در چاپ مدرس و هم در تصحیح میراث مکتوب نادرست است و هادی خدیور هم یا در مقاله نیاورده و یا صورت صحیحی را ارائه نکرده است. اگر صورت صحیح در یکی از این سه منبع وجود داشت به آن نپرداختیم مگر در موارد خاصی که ضرورتی وجود داشت. در تصحیح این ابیات هم نکات نسخهشناختی و هم تناسبهای معنایی، سبکی، زبانی و متنشناختی جامی لحاظ شده است.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
امیر پوررستگار
چکیده
سفرنامههای فرنگیان در فهم «نگاه دیگری»، حوزۀ مردمشناسی و مطالعات تاریخ فرهنگی - اجتماعی پراهمیت است. یکی از موضوعات برجسته در سفرنامههای اروپایی، به ویژه در عصر قاجاریه، تصوف و درویشی است. بر این اساس، مبنای جستار حاضر، واکاوی و تحلیل آن دسته از سفرنامههای سیاحان اروپایی عصر قاجار است که در گزارش، توصیف - و گاه تحلیلِ- ...
بیشتر
سفرنامههای فرنگیان در فهم «نگاه دیگری»، حوزۀ مردمشناسی و مطالعات تاریخ فرهنگی - اجتماعی پراهمیت است. یکی از موضوعات برجسته در سفرنامههای اروپایی، به ویژه در عصر قاجاریه، تصوف و درویشی است. بر این اساس، مبنای جستار حاضر، واکاوی و تحلیل آن دسته از سفرنامههای سیاحان اروپایی عصر قاجار است که در گزارش، توصیف - و گاه تحلیلِ- خود به درویشان پرداختهاند. مواردی چون سلسلههای تصوف، درویشان به مثابه یک طبقه، و سلوک و جهانبینی آنان در نوشتههای این سیاحان به وضوح مشهود است که اغلب، با تصوفناشناسی، پیشداوری، ظاهربینی و جعل همراه شده است. رهیافت این پژوهش نشان میدهد چهار مؤلفۀ «ادب شفاهی درویشان»، «اعتقادات و باورها»، «دریوزگی و بیکارگی»، «استعمال مسکرات و مواد خلسهآور» در سفرنامههای غربی نمود بیشتری دارد. تعداد اندکی از این سفرنامهنویسان از جمله پولاک، براون و گوبینو، رویکردی شرقشناسانه در معنای تحقیقی- تتبعی آن نسبت به تصوف دارند و آن را با مشاهدات خود، تلفیق کردهاند؛ از جمله این که دربارۀ سلسلههای صوفیانۀ عصر قاجار، به ویژه اهل حق، خاستگاه تصوف، و اندیشۀ اشراقی ایرانی، گزارشهایی ارائه کردهاند. جدا از این، در دیگر سفرنامهها، غالباً به روح تصوف اشارهای نمیشود. در اغلب این سیاحتنامهها تصوف و عرفان، به مکتب سستی و بیقیدی تنزل یافته است و درویشان دورهگرد و قصهگو گرفتار چرس و بنگ تصویر شدهاند. نتایج تشریح و تحلیل سفرنامههای مذکور نشان میدهد که گزارش این سیاحان از تصوف عصر قاجار، در قالب «درویشنگری ظاهری»، همراه با «تعمیمدهی»، «عیب-نمایی»، «عجیب و غریبنگری» و «بزرگنمایی» روایت شده است.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
عبدالرضا سیف؛ میلاد موحدی راد؛ علیاصغر اسکندری
چکیده
حسآمیزی نوعی هنجارگریزی معنایی است که با شکستن نظام معمولی واژهها و ایجاد مفهوم خلاف عادت، باعث ایجاد لذت ادبی در مخاطب میشود. در این شیوه از نگارش، شاعر با شگردِ زبانیِ شکستنِ ساختارِ سطحیِ الفاظ و نه ساختار عمیق و ژرف آنها، نظام رایج ذهنی خواننده یا شنونده را درهم میشکند و با آفرینش تصویری بکر و تازه، موجب شگفتی مخاطب میشود. ...
بیشتر
حسآمیزی نوعی هنجارگریزی معنایی است که با شکستن نظام معمولی واژهها و ایجاد مفهوم خلاف عادت، باعث ایجاد لذت ادبی در مخاطب میشود. در این شیوه از نگارش، شاعر با شگردِ زبانیِ شکستنِ ساختارِ سطحیِ الفاظ و نه ساختار عمیق و ژرف آنها، نظام رایج ذهنی خواننده یا شنونده را درهم میشکند و با آفرینش تصویری بکر و تازه، موجب شگفتی مخاطب میشود. در این جُستار، نگارندگان با الهام از مکتبِ زبانشناختیِ تحلیلیِ لیکاف و جانسون، به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی، گونههای حسآمیزی را در غزلیات حافظ بررسی کردهاند. نوشتار پیش رو نشان از آن دارد که حسآمیزی در سرودههای حافظ، افزون بر انواع مختلف حسی آن، بر مفاهیم مختلف و متفاوت معنایی دلالت دارد. از شیوههای جالب توجه در اشعار حافظ، تأکید بر نوع خاصی از حواس در حسآمیزی و انتقال معنا از حوزۀ مبدأ به حوزههای مختلف از مقاصد معنایی است. حافظ با انتخاب این گونه از حسآمیزی، سبب افزایش بافت بلاغی و هنری کلام شده و بهمنظور ارتقا بخشیدن به شأن و مرتبۀ امور محسوس و پیوند جهان ذهنی و عینی، به حسآمیزی عینی ـ انتزاعی توجه ویژهای داشتهاست.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
حسین حسن رضایی
چکیده
«عشق» یکی از پربسامدترین واژهها در ادبیات ایران و جهان است؛ ازآنجاکه بیشتر انسانها آن را تجربه میکنند، یکی از مضامین رایج هنر و ادبیات، عشق است. ادبیات فارسی نیز از همان آغاز تا به امروز، در قالبهایی چون مثنوی و غزل و داستان، به توصیفِ عشق پرداختهاست. شاعران ایرانی، قبل از «غزل» از «تغزل» قصاید برای بیان ...
بیشتر
«عشق» یکی از پربسامدترین واژهها در ادبیات ایران و جهان است؛ ازآنجاکه بیشتر انسانها آن را تجربه میکنند، یکی از مضامین رایج هنر و ادبیات، عشق است. ادبیات فارسی نیز از همان آغاز تا به امروز، در قالبهایی چون مثنوی و غزل و داستان، به توصیفِ عشق پرداختهاست. شاعران ایرانی، قبل از «غزل» از «تغزل» قصاید برای بیان عاطفۀ عشق بهره بردهاند. شاعران قصیدهسرا، در تغزل به موضوعات مختلفی مانند توصیف طبیعت و جوانی و باده پرداختهاند، اما عشق، یکی از مهمترین مضامین تغزل، بهخصوص در قصاید فرخی سیستانی، است. از میان شاعران سبک خراسانی، فرخی سیستانی تغزلهای عاشقانۀ بیشتری دارد؛ ازاینرو بیش از شاعران همعصر خود، به عاشقانهسرایی معروف است. با توجه به این عوامل، مقالۀ حاضر میکوشد جنبههای مختلف عشق را در تغزلهای فرخی سیستانی بررسی کند. ابتدا رابطۀ عشق با ادبیات، جایگاه فرخی در شعر غنایی فارسی و تأثیر ارتباط با دربار و آسیبی که این موضوع بر ساختار شعر عاشقانۀ فرخی وارد کرده، یعنی ترجیح ممدوح بر معشوق، بیان شدهاست. سپس «ترکنژاد» بودن معشوق و وظیفۀ دوگانۀ او، لشکری و دلبری، بررسی شدهاست. شاهدبازی یا امردبازی و علل آن، موضوع بررسی بعدی است. در ادامه، تقلیل عشق در تغزلهای فرخی به میل جنسی صِرف و گاه حتی گرایش آن به سمت برخی انحرافهای جنسی، همچون اعتیاد جنسی، واکاوی شدهاست. مقاله با ذکر دیگر ویژگیهای مهم عشق در شعر و عصر فرخی، همچون وقوعگویی، نگاه خردگرایانه به عشق، سادگی زبان و اندیشه به پایان میرسد. مقالۀ حاضر که با روش توصیفی ـ تحلیلی نوشته شده، نتیجه میگیرد که فرخی در تغزلهایش، به تأثیر از عوامل شخصی و سیاسی ـ اجتماعی، همچون داشتن طبع جوان و لذتگرا، تنعّم و رفاه اقتصادی، وفور زیبارویان ترکنژاد و «مرسوم بودن» شاهدبازی در آن دوره، بیشتر بیانکنندۀ عشق جسمانی و شادکام و برخوردار و مذکر بودهاست.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
مجتبی دورودی؛ محمدجواد اولادحسین
چکیده
کوه رحمت نام کوهی است که در سمت شرقی شهرستان مرودشت واقع شده است. در این کوهستان آثار باستانی پرشماری دیده میشود که بدون تردید تختجمشید یا همان شهر هخامنشی پارسه مهمترینِ آنهاست. همچنین این کوهستان شواهد گستردهای از آثار تدفینی عهد باستان را در دل خود جای داده است. بهعلاوه در این کوهستان آثار نوشتاری مربوط به سنت ساسانی، مانند ...
بیشتر
کوه رحمت نام کوهی است که در سمت شرقی شهرستان مرودشت واقع شده است. در این کوهستان آثار باستانی پرشماری دیده میشود که بدون تردید تختجمشید یا همان شهر هخامنشی پارسه مهمترینِ آنهاست. همچنین این کوهستان شواهد گستردهای از آثار تدفینی عهد باستان را در دل خود جای داده است. بهعلاوه در این کوهستان آثار نوشتاری مربوط به سنت ساسانی، مانند کتیبههای مقصودآباد و تختطاووس نیز، پیشتر مشاهده شده است. در پژوهش حاضر، کتیبهای نویافته به زبان فارسیمیانه و خطّ پهلویِ کتابی معرفی میگردد که میتوان آن را در ردیف کتیبههای تدفینی بهشمار آورد و از این پس با عنوان کتیبۀ کوه رحمت از آن یاد میشود. یکی از موارد بسیار با اهمیّت این کتیبه، اشاره به نام شهر استخر است که در کتیبههای تدفینی برای نخستینبار مشاهده گردیده است. در یک نگاه کلی به محتوای این کتیبه، میتوان اینگونه ابراز داشت که کتیبه مورد اشاره مربوط به اواخر دوران ساسانی است و به طبقه ای از اشراف آن روزگار یعنی دبیران تعلق داشته است. شواهد بسیاری در دست است که نشان میدهد دبیران از طبقات ممتاز روزگار ساسانی بودهاند. به گونهای که نام تعدادی از دبیران در سنت پهلوی کتیبهای به ما رسیده است. کتیبۀ نویافته کوه رحمت در درّهای از این کوهستان، تحریر شده است که از جمله اراضی تختطاووس بهشمار میرود و در فواصل سمت راست میانِ جادۀ نقشرجب به شهر استخر قرار دارد و دربردارندۀ شششطر است که بهصورت عمودی و در اندازه 50 در 60 سانتیمتر به تحریر درآمده است. از جمله ویژگیهای پیرامون این کتیبه همچنین وجود دو حفرۀ مربعشکل در دهانۀ غار و در زیر نوشته است که بعضی از پژوهشگران از آنها با عنوان استودان یاد کردهاند. چنین ساختارهای حفرهمانند در دامنههای کوهستان و نزدیک نقشرجب و کتیبۀ نویافته مورد بحث به تعداد زیاد قابل مشاهده است که خود خبر از ماهیّت تدفینی این مکان میدهد. تمامی مطالب ارائه شده در این گفتار بیانگر اهمیّت بسیار زیاد این کتیبه است که ضرورت پژوهشهای بیشتر بر روی آن را میرساند. همچنین بایسته است محیط پیرامون این کتیبه نیز از سوی باستانشناسان بیشتر مورد توجه و پژوهش قرار گیرد.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
سید سعید رضا منتظری؛ مسلم رضوانی
چکیده
ثنویت از جمله مفاهیم بسیار مهمی است که در مرکزیت جهان بینی دین زرتشتی قرار دارد. این مفهوم جهان را به دو قطب خیر و شر که در تقابل با یکدیگر هستند، تقسیم و توصیف کرده است. ثنویت مفهومی است که انتظار میرود در تمامی سطوح و ساختارهای این دین از جمله نظام اخلاقی حضور داشته باشد. در این نوشتار سعی بر آن شده است تا با اتخاذ دو رویکرد متن محور ...
بیشتر
ثنویت از جمله مفاهیم بسیار مهمی است که در مرکزیت جهان بینی دین زرتشتی قرار دارد. این مفهوم جهان را به دو قطب خیر و شر که در تقابل با یکدیگر هستند، تقسیم و توصیف کرده است. ثنویت مفهومی است که انتظار میرود در تمامی سطوح و ساختارهای این دین از جمله نظام اخلاقی حضور داشته باشد. در این نوشتار سعی بر آن شده است تا با اتخاذ دو رویکرد متن محور و رویکرد منطقی به بررسی تاثیر این مفهوم بر نظام اخلاق زرتشتی پرداخته شود. در رویکرد متن محور به بررسی هم پوشانیها و هم زیستیهای موجود در متن میان ثنویت و مفاهیم اخلاقی پرداخته شده است. با اتخاذ این رویکرد میتوان ملاحظه کرد که این مفهوم، دوگانگی خود را به شیوههای مختلف در میان مفاهیم اخلاقی بر جای گذاشته است و آنها را به سمت و سوی خود جهت دهی کرده است. با این وجود، از جمله مسائلی که همواره رابطه اصول اخلاقی با جهان بینی یک دین را به چالش میکشد، مبحث عدم رابطه میان گزارههای اخلاقی و گزارههای توصیفی است، که در این نوشتار به عنوان رویکرد دوم برای بررسی موضوع مورد توجه قرار گرفته است. در این رویکرد، نسبت منطقی میان ثنویت به عنوان مفهومی که سعی در توصیف جهان به شیوهای خاص را دارد و مفاهیم اخلاقی، مورد ملاحظه قرار گرفته است. از یک سو اگر تاثیر را در معنای استنتاج از گزارههای جهان بینی در نظر بگیریم و از سوی دیگر رابطهی منطقی میان بایدها و هستها وجود نداشته باشد، بر این اساس، هر گونه نسبت و فرض تاثیر، میان جهان بینی ثنوی و اخلاقیات که از جانب نگارندگان این متون و بنیانگذاران آن لحاظ شده، بر مبنای یک خطای منطقی و مغالطه میان «هست و باید» بوده است. اگرچه با نگاه کلی به سیر تاریخی اخلاقیات زرتشتی میتوان دریافت که از شدت تاثیر ثنویت بر اخلاقیات در متون پهلوی در نسبت با اوستای قدیم کاسته شده و شاهد نوعی حرکت به سمت استقلال اخلاقیات از اصول جهان بینی هستیم.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
پری سیما مشایخی؛ فرح زاهدی
چکیده
بندهش (متشکل از دو بخش bun به معنای بن و آغاز ، و dahišn برابر واژهی دهش در فارسی، به معنای آفرینش است و در مجموع به معنای آفرینش آغازین است) یکی از کتابهای بجامانده به زبان فارسی میانهی زردشتی است که مطالب آن تنها به مسألهی آفرینش محدود نمیگردد و بخش عمدهای از آن به مسائل پایان جهان مربوط است، حتی در آن سخن از پیشگوئیها در ...
بیشتر
بندهش (متشکل از دو بخش bun به معنای بن و آغاز ، و dahišn برابر واژهی دهش در فارسی، به معنای آفرینش است و در مجموع به معنای آفرینش آغازین است) یکی از کتابهای بجامانده به زبان فارسی میانهی زردشتی است که مطالب آن تنها به مسألهی آفرینش محدود نمیگردد و بخش عمدهای از آن به مسائل پایان جهان مربوط است، حتی در آن سخن از پیشگوئیها در میان است. در این کتاب، بخشی بلند به گیاهان اختصاص داده شده که به احتمال زیاد مبتنی بر مطالعات دورهی ساسانی است. در این بخش، گیاهان به شانزده بخش تقسیم میشوند و این بخشبندی بر پایهی استفادهای است که از آنها به انسان میرسد. اگرچه، ما در متن هفده تقسیمبندی میبینیم که مورد هیزم شامل چوب همهی گیاهان میشود. در بخش مورد مطالعه، اسامی سبزیجات و میوهجات در چند گروه دستهبندی شدهاند: برخی را تَرَه، برخی را روغن، بعضی را رنگ، برخی را بویدار خوانند. نیز گیاهان را به دو بخش تقسیم کرده که شامل دو بخشیها و یک بخشیها است. از این گونهاند: میوههایی که درون و بیرون را شاید خوردن، آنهایی که بیرون شاید خوردن، درون نشاید خوردن؛ آنهایی که درون را شاید خوردن، بیرون را نشاید خوردن. شناسایی برخی از این اسامی ابهام دارند و پژوهشگران مختلف در خواندن آنها هم رأی نیستند. برای پی بردن به درستی و نادرستی خوانش این واژهها، بایستی کلیهی دستنویسهای بجامانده از بندهش بررسی شوند و دلیل استفاده از آن واژهی خاص نیز در نظر گرفته شود تا بتوان ترجمهای درست از آن ارائه داد. در نوشتار حاضر سعی شده تا برخی از این واژهها، از طریق مقابلهی دستنویسهای مختلف و مقایسهی آن با بعضی متون دیگر که حاوی اطلاعات گیاه شناسی، بویژه کتابهای دارویی و علمی فارسی هستند، بررسی و بازنگری شوند و پیشنهادهای تازهای برای خواندن این واژهها ارائه شود، اگرچه ممکن است باز هم تردید در خوانش این کلمات همچنان باقی بماند.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
امید وحدانی فر؛ اسماعیل علیپور
چکیده
موضوع این مقاله بررسی فرهنگ ایرانی در سفرنامۀ دروویل، مستشار نظامی عهد فتحعلیشاه، است. در پژوهش حاضر، نخست گزارشهای نویسندۀ فرانسوی در سه سطحِ «انگارههای مثبت»، «انگاره-های منفی» و «انگارههای خنثی (بیطرف)» طبقهبندی شده و سپس ذیل هر طبقه به تحلیل تصویرهای ارائهشده بر اساس مؤلّفههای همسانپنداری، ...
بیشتر
موضوع این مقاله بررسی فرهنگ ایرانی در سفرنامۀ دروویل، مستشار نظامی عهد فتحعلیشاه، است. در پژوهش حاضر، نخست گزارشهای نویسندۀ فرانسوی در سه سطحِ «انگارههای مثبت»، «انگاره-های منفی» و «انگارههای خنثی (بیطرف)» طبقهبندی شده و سپس ذیل هر طبقه به تحلیل تصویرهای ارائهشده بر اساس مؤلّفههای همسانپنداری، متناقضگویی، تعمیمدهی کلّینگری و بزرگنمایی- که از مشخّصههای بارز «رویکرد تصویرشناسی» است- پرداخته شدهاست. تصویرشناسی که یکی از رویکردهای ادبیات تطبیقی است، ماهیّتی بینارشتهای دارد و از این جهت با مطالعات فرهنگی در ارتباط است. کاربست این رویکرد در خوانش سفرنامهها از این جهت اهمّیّت دارد که در پرتو آن میتوان فرهنگ «بومی» (خودی) را از چشمانداز «دیگری» نگریست. به این ترتیب دو پرسش اصلی نوشتار حاضر از این قرار است: چه جنبههایی از فرهنگ ایرانی در عصر قاجار مورد توجّه یک مستشار نظامی فرانسوی بودهاست؟ این تصاویر فرهنگی چگونه در سفرنامۀ مذکور منعکس شدهاست؟ این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر رویکرد تصویرشناسی در ادبیات تطبیقی انجام شدهاست. یافتههای تحقیق بیانگر این است که عناصر فرهنگی به همان صورت اصلی در این سفرنامه بازتاب نیافتهاست؛ بلکه این تصاویر در واقع شکل دگردیسییافتۀ دادههای اوّلیّۀ نویسنده میباشد که از کانال ایدئولوژیهای مختلف گذشته است. تصویرسازیهای فرهنگی دروویل بعضاً متأثر از انگارههای غربی- اروپایی و روابط بینامتنی و غالباً برگرفته از جغرافیای فرهنگی طبقاتی از جامعۀ عصر قاجار بوده که وی با آنها تعامل داشتهاست.واژههای کلیدی: تصویرشناسی، سفرنامه، دروویل، فرهنگِ ایرانی، عصر قاجار.دیدن تصویر فرهنگیِ «خود» در آیینۀ سفرنامههای «دیگری» دریافت تازه و متفاوتی از تاریخِ حیات فرهنگی دورههایی را در اختیار میگذارد که دسترسی به آنها امکانپذیر نیست و درک چگونگیِ آن بافت فرهنگی با تکیه بر نوشتارهای خودی، چندان موثّق، قابل اعتماد و استناد نخواهدبود. با اینکه امکان نگرشهای مغرضانه در سفرنامههای سفیران و مسافران اروپایی نسبت به ایران قابل انکار نیست، امّا به دو دلیل در مطالعات فرهنگی ارزشمند به شمار میروند: نخست اینکه جزء منابع دستاوّل هستند؛ زیرا حاصل دیدهها و شنیدههای شخصِ مؤلّف است و دیگر اینکه فاقد سلطۀ دستگاه سانسور یا خودسانسوری هستند.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
رضا اردو؛ روزبه زرین کوب
چکیده
ارتباط دوستانه اشکانیان با سرمتیان و پادشاهی داکیه، در شمال و شمال غرب دریای سیاه، در اواخر سده یکم و اوایل سده دوم میلادی موضوعی است که در منابع معدودی مربوط به تاریخ اشکانیان ذکر شده است. اشکانیان در نیمه دوم سده یکم میلادی پس از کشاکشهای بسیار سرانجام توانستند عملاً حکومت ارمنستان را در دست بگیرند. سرمتیها در سده یکم میلادی حضور ...
بیشتر
ارتباط دوستانه اشکانیان با سرمتیان و پادشاهی داکیه، در شمال و شمال غرب دریای سیاه، در اواخر سده یکم و اوایل سده دوم میلادی موضوعی است که در منابع معدودی مربوط به تاریخ اشکانیان ذکر شده است. اشکانیان در نیمه دوم سده یکم میلادی پس از کشاکشهای بسیار سرانجام توانستند عملاً حکومت ارمنستان را در دست بگیرند. سرمتیها در سده یکم میلادی حضور چشمگیر و تأثیرگذاری در حکومتهای شمال دریای سیاه پیدا کردند. در عین حال پادشاهی داکیه نیز در همین سده و اواخر آن به قدرتی تأثیرگذار در شمال غرب دریای سیاه تبدیل شد که برای امپراتوری روم دردسرساز شده بود. در جنگهایی که پادشاهی داکیه با امپراتوری روم داشت، سرمتیها در اتحاد با داکیها بودند و از طرف دیگر، شواهد نشان میدهد شاه داکیان در ارتباط دوستانه با شاهنشاهی اشکانی قرار داشت. به نظر میآید پیشروی رو به غرب این سه حلقه تأثیرگذار -اشکانیان، سرمتیان و داکیان- در نیمه دوم سده یکم و اوایل سده دوم میلادی در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر بودند. پژوهش حاضر بر آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که چگونه شاهنشاهی اشکانی توانست با طوایف سرمتی و حکومتی در ورای دریای سیاه ارتباطی دوستانه برقرار کند. به منظور پاسخگویی به این پرسش، با روش توصیفی، ترکیب جمعیتی مناطق نیمه شمالی دریای سیاه و روابط قدرت میان آنها، تاریخ اشکانیان و سرمتیان و داکیها و همچنین متحدان مشترک ایشان در سده یکم و اوایل سده دوم میلادی بررسی شد. پس از بررسی شواهد و مدارک باستانشناختی و متنی، در پایان، این نتیجه حاصل شد که تسلط اشکانیان بر ارمنستان از نیمه دوم سده یکم میلادی، به مدت حدود پنج دهه، و همچنین نفوذ قابل توجه اقوام سرمتی که ارتباط خویشاوندی و تجاری با اشکانیان داشتند، در حکومتهای نیمه شمالی دریای سیاه، در همین محدوده زمانی، به واسطه سرمتیها موجب شکلگیری اتحادی میان اشکانیان و داکیها شد.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
امین شاهوردی
چکیده
در بخش نخستِ نامه مهآباد از کتاب دساتیر، طرحی از نظام آفرینش ارائه شده است که متأثر از آموزههای فیلسوفان مشائی است. بر اساس این طرح، از مبدأ آغازین هستی، خردِ نخستین که در این کتاب بهنام نامیده شده، صادر میشود و از بهنام، خرد دوم یعنی امشام، همراه با تن و روان سپهر برین که به ترتیب مانیستار و تانیستار خوانده شدهاند، صادر میشوند. ...
بیشتر
در بخش نخستِ نامه مهآباد از کتاب دساتیر، طرحی از نظام آفرینش ارائه شده است که متأثر از آموزههای فیلسوفان مشائی است. بر اساس این طرح، از مبدأ آغازین هستی، خردِ نخستین که در این کتاب بهنام نامیده شده، صادر میشود و از بهنام، خرد دوم یعنی امشام، همراه با تن و روان سپهر برین که به ترتیب مانیستار و تانیستار خوانده شدهاند، صادر میشوند. در ادامه، از خرد دوم، خرد سوم در کنار تن و روان سپهر زیرینِ سپهر برین، هستی میپذیرند و این سلسله صدور به همین شیوه ادامه مییابد تا نهایتاً به آخرین سپهر یعنی سپهر ماه منتهی شود. از خردی که همراه با سپهر ماه از خرد پیشین صادر میشود یعنی فرنوش، نه خردی هستی میپذیرد و نه سپهری؛ بنابراین، از فرنوش، صرفاً عالم تحت قمر به وجود میآید. بر خلاف این طرح مشائی که شمار خردها و سپهرها در آن کاملاً متعین و مشخص است، در بخش دوم نامه مهآباد به نامعلوم بودن تعداد خردها و سپهرها و تعداد فراوان آنها اشاره میشود و احصاء آنها از عهده آدمی خارج دانسته میشود. علاوه بر این، در ادامه همین نامه، وجود ربالنوعهای مختلفی مورد تأکید قرار میگیرد که در تضاد با رویکرد فیلسوفان مشائی در توضیح نظام آفرینش است؛ بنابراین در بخش دوم این مقاله، پس از طرح انتقادهای اشراقی به متعین بودن تعداد افلاک و عقول مفارق در آموزههای مشائی، به نظریه عقول عرضی اشراقی برای توضیح کثرت عالم مادی اشاره میگردد و نشان داده میشود که چگونه چنین دیدگاهی در بیشتر بخشهای دساتیر مورد توجه واقع شده است؛ بدین ترتیب، اگر چه در دساتیر، دو دیدگاه مختلف در تبیین نظام آفرینش مطرح شده و به ناسازگاری آنها اشاره نشده است، اما روشن است که نمیتوان آنها را همزمان درست دانست. بر این اساس، داوری این مقاله آن است که رویکرد اشراقی، مبتنی بر نامشخص بودن تعداد خردها و سپهرها همگام با پذیرش عقول عرضی به مثابه ربالنوعهای انواع طبیعی بهتر با رویکرد کلی و دیگر آموزههای دساتیر هماهنگ میگردد.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
خلیل کهریزی
دوره 11، شماره 1 ، شهریور 1400، ، صفحه 79-94
چکیده
داستانهای ملّی، در دورههای گوناگون، نقل و کتابت و بازنویسی شدهاند و از همین روی روایتهای مختلفی از آنها شکل گرفتهاست که بررسی آنها میتواند سیرِ دگرگونیِ روایتهای ملّی را به دست دهد. یکی از دگرگونیهای رایج در این روایتها گسترش آنهاست که گاه با هدفِ توضیح و تفسیر یک جمله یا بخشی از روایتِ اصلی، در قالبِ داستانی فرعی، انجام ...
بیشتر
داستانهای ملّی، در دورههای گوناگون، نقل و کتابت و بازنویسی شدهاند و از همین روی روایتهای مختلفی از آنها شکل گرفتهاست که بررسی آنها میتواند سیرِ دگرگونیِ روایتهای ملّی را به دست دهد. یکی از دگرگونیهای رایج در این روایتها گسترش آنهاست که گاه با هدفِ توضیح و تفسیر یک جمله یا بخشی از روایتِ اصلی، در قالبِ داستانی فرعی، انجام شدهاست. این داستانهای فرعی میتوانند به گشودن گرههای متنی نیز کمک کنند؛ زیرا درکِ تاریخی از یک جمله یا واژه را در قالبِ روایتی فرعی به دست میدهند. یکی از مواردِ گسترش روایت، داستانی است که در پارهای از منابع تاریخی در بحث از اصلاحاتِ مالی انوشیران آمدهاست. خطِ روایتِ شاهنامه و بیشتر تواریخ در اصلاحاتِ مالی انوشیروان چنین است که با اشارۀ کوتاهی به وضعیّت خراج در دورۀ پادشاهان پیشین، از آغاز شدنِ اصلاحات در روزگارِ قباد سخن میرود که با مرگِ او ناتمام میماند و انوشیروان این اصلاحات را ادامه میدهد. بعضی از تواریخ در این خط بُرشی زدهاند و پیش از آنکه سخن از اصلاحات انوشیروان را آغاز کنند، داستانی نقل کردهاند که بر پایۀ آن در روزگارِ قباد، یک زنِ روستایی، پیش از حساب و شمارشِ محصولِ درختان توسط مأمورانِ مالیاتی، به کودکش اجازه نمیدهد به میوه دست بزند. در این تواریخ، همین داستان سببِ دلسوزی قباد به حالِ رعیّت و انگیزۀ اصلی او برای اصلاحات مالی نمایانده شدهاست. جملۀ کانونیِ این روایت، «ممنوعیتِ دست زدن به میوه» است که در مصراعی از شاهنامه نیز به صورتِ «نه کس دست را سوی رسته پسود» بازتاب یافته و در چاپها و دستنویسهای این کتاب وضعیّتی آشفته دارد. در این مقاله، نخست، با کمکِ این روایتِ جنبی، دربارۀ ضبط و معنای درست این مصراع از شاهنامه سخن گفته شدهاست. پس از آن نیز دربارۀ اصالتِ نقلی و خاستگاهِ این روایت در بخش دوم مقاله بحث شده و بدین شکل یکی از نمونههای گسترش روایت در روایتهای ملّی نشان داده شدهاست.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
مهدی اسدی؛ پرویز حسین طلائی؛ علی اکبر مسگر
چکیده
از ابتدای دوران قرون جدید و با آغاز سلطه سیاسی غرب بر نقاط مختلف جهان ازجمله شرق، تعاملات سنتی شرق و غرب معطوف به مسائل جدیدی گردید و لزوم شناخت نقاط جدید به دلایل بسیار موردتوجه اروپاییان قرار گرفت. از سدههای هفدهم به بعد ارتباط تنگاتنگی میان شرقشناسی بهمثابه حرفه و شغل و گسترش تجارت اروپایی و درنهایت میان امپریالیسم و استعمارگری ...
بیشتر
از ابتدای دوران قرون جدید و با آغاز سلطه سیاسی غرب بر نقاط مختلف جهان ازجمله شرق، تعاملات سنتی شرق و غرب معطوف به مسائل جدیدی گردید و لزوم شناخت نقاط جدید به دلایل بسیار موردتوجه اروپاییان قرار گرفت. از سدههای هفدهم به بعد ارتباط تنگاتنگی میان شرقشناسی بهمثابه حرفه و شغل و گسترش تجارت اروپایی و درنهایت میان امپریالیسم و استعمارگری وجود داشته است. با همین رویکرد، نوع نگاه آنان به سایر تمدنها بخصوص شرقیان اغلب بااحساس برتری و لزوم سلطه بر آنان، تغییر یافت. متفکران شرقی به گونههای متفاوت چارهاندیشیهایی در مواجهه با غرب ارائه نمودند. هرچند انتقاد به شرقشناسی بهصورت روشمند پس از جنگ جهانی دوم آغاز گردید، اما زمینههای این انتقاد بهپیش از جنگ اول جهانی و به ظهور جنبشهای ملی در شرق بازمیگردد. ماهیت این جنبشها نیز به چالش کشیدن هژمونی سیاسی و فرهنگی غرب بود. تفکرات کسروی در چنین زمانی شکل گرفت؛ وی نخستین پژوهشگری در ایران یا شرق است که به مسئله شرقشناسی هرچند نه بهصورت روشمند و منسجم پرداخت. شیوه مبارزه کسروی در هر دو عرصه (هژمونی سیاسی و فرهنگی غرب) تا حدودی متفاوت از سایرین بود. در خلال همین مبارزات قلمی بود که او به ماهیت پژوهشهای برخی شرق شناسان در رابطه با مسئله استعمار برای تداوم سلطه بر ملل شرق پی برد. پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این پرسش اصلی است: کسروی در رابطه با مطالعات شرقشناسی و مستشرقین چه رویکردی را دنبال میکرد؟ یافتههای پژوهش که با تکیهبر منابع دستاول و بر اساس روشهای تاریخی و بر مبنای توصیف و تحلیل صورت گرفته، نشان میدهد کسروی در دو عرصه به انتقاد از مطالعات شرقشناسی و مستشرقین پرداخت. نخست برای از میان بردن احساس سرافکندگی ایرانیان در برابر دستاوردهای علمی غرب و شیفتگی پژوهشگران ایرانی به آثار آنها به مبارزه علمی با آنان پرداخت و ضعفهای اساسی آنان را متذکر گردید. دوم به شرح ارتباط شرق شناسان با مسئله استعمار پرداخت و هدف پژوهشهای شرق شناسان را نگهداشتن ایرانیان در بدآموزیهای گذشته خود برای تداوم سلطه دولتهای استعماری دانست.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
مهشید گوهری کاخکی؛ محمدجعفر یاحقی
چکیده
پس از استقرار دولت ایلخانی بار دیگر نام ایران به عنوان سرزمینی دارای استقلال سیاسی و جغرافیایی احیا گردید و ایلخانان حاکمان سرزمین پهناور ایران از جیحون تا فرات خوانده شدند. در تاریخهای منثور و منظوم دورۀ ایلخانی نیز به این موضوع اشاره شده است. در این پژوهش چگونگی بازنمایی مفهوم ایران در منظومههای تاریخی مهم عصر ایلخانی، یعنی ...
بیشتر
پس از استقرار دولت ایلخانی بار دیگر نام ایران به عنوان سرزمینی دارای استقلال سیاسی و جغرافیایی احیا گردید و ایلخانان حاکمان سرزمین پهناور ایران از جیحون تا فرات خوانده شدند. در تاریخهای منثور و منظوم دورۀ ایلخانی نیز به این موضوع اشاره شده است. در این پژوهش چگونگی بازنمایی مفهوم ایران در منظومههای تاریخی مهم عصر ایلخانی، یعنی همایوننامۀ زجاجی، شهنامۀ چنگیزی، ظفرنامۀ مستوفی و شهنشاهنامۀ تبریزی بررسی شده است تا مشخص شود که شاعران این حماسههای تاریخی چقدر در راستای بازنمایی نام ایران گام برداشتند و چقدر کوشیدند تا قلمرو حکمرانی ایلخانان را ایرانزمین بنامند و آن را با قلمرو پادشاهی ایران باستان منطبق سازند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد که در این منظومهها دو نگرش متفاوت نسبت به مقولۀ ایران وجود دارد: در شهنامه، ظفرنامه و شهنشاهنامه که در دربار ایلخانان مسلمان سروده شده، بارها قلمرو فرمانروایی ایلخانان، ایران و ایرانزمین نامیده و حدود آن از جیحون تا روم و مصر ذکر شده است؛ همچنین حاکمان ایلخانی، شاهانی ایرانی پاسدار مرزهای ایرانزمین معرفی شدند؛ اما در همایوننامه کمتر چنین نمونههایی دیده میشود. به نظر میرسد که مهمترین دلیل رویکرد متفاوت همایوننامه این است که این منظومه در اوایل شکلگیری دولت ایلخانی سروده شده است؛ زمانی که هنوز به مفهوم ایران و هویت ایرانی کمتر توجه میشد؛ اما سرایش سه منظومۀ دیگر در دورۀ ثبات و اقتدار ایلخانان انجام شده است. دیدگاههای شخصی شاعران نیز در این رویکرد مؤثر است، هدف اصلی زجاجی روایت کردن تاریخ اسلام بوده است، بدون اینکه دغدغۀ پرداختن به تاریخ ایران و هویت ایرانی را داشته باشد؛ اما کاشانی و بهویژه مستوفی و تبریزی دیدگاه ایرانگرایانۀ خود را در تفسیر حوادث تاریخی دخالت دادند. وجود دو رویکرد متفاوت و معنادار در این آثار نشان میدهد که شاعران آگاهانه و هدفمند به کاربرد نام ایران و ایرانزمین در آثار خود توجه داشتند؛ علاوه بر این ثابت میشود که در دورۀ تثبیت حکومت ایلخانی، بار دیگر ایرانزمین به عنوان سرزمینی مستقل با مرزهای جغرافیایی معین شناخته میشده است که پادشاهان وظیفۀ خود میدانستند تا از آن در برابر دشمنان متجاوز دفاع کنند.