مقاله پژوهشی
مصطفی اسلامی سنجبد؛ عبدالرضا سیف
چکیده
هدف از نگارش مقالۀ حاضر، بررسی مفهوم فاصله در شعر حافظ بر مبنای نظریۀ فضاهای ذهنی فوکونیه و ترنر است. این نظریه که در حوزۀ معناشناسی شناختی مطرح میشود، به دلیل توجه خاص به فرایندهای معنایی و پیچیدگیهای آن از منظر شناختی، میتواند در مطالعۀ غزلیات حافظ که همواره از نظر پیچیدگی مضامین، سرآمد شاعران پارسیزبان بوده، چهارچوب مناسبی ...
بیشتر
هدف از نگارش مقالۀ حاضر، بررسی مفهوم فاصله در شعر حافظ بر مبنای نظریۀ فضاهای ذهنی فوکونیه و ترنر است. این نظریه که در حوزۀ معناشناسی شناختی مطرح میشود، به دلیل توجه خاص به فرایندهای معنایی و پیچیدگیهای آن از منظر شناختی، میتواند در مطالعۀ غزلیات حافظ که همواره از نظر پیچیدگی مضامین، سرآمد شاعران پارسیزبان بوده، چهارچوب مناسبی را برای تحلیل فراهم سازد. بررسیها نشان داد که مفهوم فاصله در شعر حافظ در قالب فاصلۀ مکانی و فاصلۀ زمانی و فاصلۀ معرفتی، نمود مییابد. فاصلۀ معرفتی، بیش از انواع دیگر فاصله در دیوان حافظ به چشم میخورد؛ بدین صورت که شاعر از عناصر زمانی و مکانی و بهطورکلی ملموس و عینی بهره میبرد تا یک مفهوم انتزاعی ـ یعنی فاصله در شناخت، معرفت، درک، دیدگاه ـ را به مخاطب القا کند. گاهی شاعر با نفی شباهت ظاهری میان دو چیز یا دو کس، بر تفاوتهای باطنی و درواقع وجود فاصله میان آنها تأکید میورزد. این عمل حافظ را میتوان شکستن چهارچوبهای موجود و خلق چهارچوبهای جدید دانست که با هنر حافظ در ساختارشکنی ارتباط دارد. گاهی نیز شاعر با در نظر گرفتن دو پدیدۀ متقابل، بر نفی تفاوت ظاهری و یکی بودن آنان در عمل و درواقع نبود فاصله میان آن دو تأکید دارد. این دسته ابیات براساس رویکرد فضاهای ذهنی در قالب آمیختگی مفهومی به خوبی تحلیل میشود؛ زیرا شاعر از دو فضای ذهنی متقابل بهره میبرد و با ایجاد یک فضای آمیخته، فضای ذهنی جدیدی خلق میکند که هم عناصری از فضاهای درونداد دارد و هم عناصر جدیدی در آن ظاهر میشود که در فضاهای درونداد وجود نداشته و از تلفیق دو فضای متقابل حاصل شدهاست.
مقاله پژوهشی
خدیجه غلامی؛ محمد ابراهیم زارعی
چکیده
لارستان قدیم (ایراهستان) پهنۀ وسیعی از کرانهها و پسکرانههای خلیجفارس را در بر میگرفتهاست. این مناطق از قرون نخستین اسلامی تا سال 1010 قمری، امیران نیمهمستقل داشت که از آنان با نام خاندان گرگین میلاد و میلادیان یاد کردهاند. لارستان به دلیل موقعیت جغرافیایی، از نظر راههای تجاری که بندرهای خلیجفارس را به مناطق شمالیتر ...
بیشتر
لارستان قدیم (ایراهستان) پهنۀ وسیعی از کرانهها و پسکرانههای خلیجفارس را در بر میگرفتهاست. این مناطق از قرون نخستین اسلامی تا سال 1010 قمری، امیران نیمهمستقل داشت که از آنان با نام خاندان گرگین میلاد و میلادیان یاد کردهاند. لارستان به دلیل موقعیت جغرافیایی، از نظر راههای تجاری که بندرهای خلیجفارس را به مناطق شمالیتر مانند شیراز وصل میکردند، اهمیت دارد. از نظر اقلیمی در ناحیۀ گرم و خشک در ناحیۀ اقلیمی پسکرانۀ جنوبی واقع است. کمبود آب، یکی از شاخصهای اصلی اقلیمی این نواحی است. در این نوشتار، بررسی پایگان آبی لارستان براساس منابع مکتوب و شواهد موجود از سدۀ پنجم تا پایان دورۀ قاجار، با پرسش اصلی اصول سازِکار پایگان آبی و تغییرات پایگان آبی در دورههای مختلف با هدف نشان دادن چگونگی انطباق مردم لارستان مطالعه شدهاست. این پژوهش از طریق مطالعۀ اسناد و اطلاعات تاریخی مکتوب در گزارشهای جغرافیانویسان به روش تحقیق تاریخی و مبتنی بر جمعآوری و جمعبندی، در کنار شواهد موجود فراهم آمدهاست تا ضعف مطالعاتی را در این حوزه پوشش دهد. مطالعه و بررسی منابع مکتوب نشان میدهد منابع آب در لارستان به صورت چاه، گاوچاه، چشمه، آبانبار، قنات بودهاست. استفاده از آبخوانهای زیرزمینی مانند اغلب نواحی مختلف ایران، در این نواحی نیز از سیستمهای مورد استفاده بودهاست، اما سیستم غالب، ذخیرۀ آبهای سطحی در آبانبارها بودهاست. دلیل آن، آبخوانهای زیرزمینی است که در همۀ مناطق وسیع لارستان یکسان نیست؛ حتی در مناطقی که آبخوانها غنی هستند، میتواند شوری آب ـ که اغلب در دشتها اینگونه است ـ آنها را بیمصرف کند. علاوه بر این، تقویت آبخوانها نیز مورد توجه بودهاست. همچنین پایگان آب در منطقۀ لارستان، نوعی ایستایی فرهنگی از نظر کارکرد و شکل دارد.
مقاله پژوهشی
یحیی بوذری نژاد؛ حسین ایرانپور
چکیده
در زمان صفویه، شاخهای از عالمان از روش طبیعی اجتهاد در استنباط فقهی احکام خارج شدند و به اخباریگری روی آوردند. حکومت صفوی در جایگاه داعیهدار تشیع ـ سلباً یا ایجاباً ـ مورد اهتمام علمای شیعه بود؛ به همین سبب، بررسی حرکتهای علمی و اجتماعی در این دوره مورد اهتمام است. بررسی نظرات مجتهدها و اخباریان ما را به این مهم رهنمون ...
بیشتر
در زمان صفویه، شاخهای از عالمان از روش طبیعی اجتهاد در استنباط فقهی احکام خارج شدند و به اخباریگری روی آوردند. حکومت صفوی در جایگاه داعیهدار تشیع ـ سلباً یا ایجاباً ـ مورد اهتمام علمای شیعه بود؛ به همین سبب، بررسی حرکتهای علمی و اجتماعی در این دوره مورد اهتمام است. بررسی نظرات مجتهدها و اخباریان ما را به این مهم رهنمون میسازد که سرچشمه و منشأ سنخ تعاملات و کنشهای هر کدام از فریقین در نوع نگاه آنان به شأن زعامت برای جامعه است که اصولیها آن را متعلق به مجتهد جامعالشرایط میانگارند و شاه را ملزم به گرفتن اذن از او میدانند، ولی اخباریها این شأن را عرفی میانگارند و به عهدۀ مردم گذاشتهاند. تلقی اخباریها از زعامت جامعه، تبعاتی را در پی داشت. این جریان به نوعی به ظاهرگرایی دامن زد و همین امر سیر ترقی تمدن اسلامی را منحط ساخت و به خودکامگی پادشاهان صفوی دامن زد. از دیگر سو، این جریان و وقوع آن در بستر زمانی صفویه، سبب رواج یافتن خرافات و بدعتهایی در اعتقادات و اعمال مذهبی از جمله اختلافات مذهبی، حجیت یافتن رؤیا، بدعتگذاری در مناسبتهای دینی، بهخصوص عزاداری، و نیز تصرف در اعتقادات منجیگراییِ شیعی شد. توجه به جایگاه علوم عقلی در دورۀ صفویه هم درخور توجه است که با کنار نهادن آن، پیامدهای اجتماعی اخباریگری دوچندان شد. این نوشتار با در نظر داشتن روش تحلیل اسنادی، در صدد بررسی منابع و اَسناد مختلف تاریخی است تا بتواند فهم خود را همافق آن عصر بسازد و جلوههای جدیدی از تأثیرات مثبت و منفی و در بعضی مواقع مخرب جریان اخباریگری بر سیر تاریخ ایران اسلامی را کشف سازد و پیامدهای اجتماعی و سیاسی آن جریان در همان دوران را به تصویر بکشد و تفاوت آن با جریان اصولگرایی فقهی را نیز بیان کند.
مقاله پژوهشی
هادی دهقانی یزدلی
چکیده
نشانهشناسی، دانش و مهارت مطالعه و تفسیر و بازتفسیر نشانههاست. در این نوع مطالعه، نشانهها براساس افق همنشینی و جانشینی عناصر و گزارههای متنی و نظر به تمامیت متن خود، بازخوانی میشوند. بازخوانیها نیز فرایند تفسیرها را بنیان مینهند و تفسیرها براساس بافت و زمینه و مخاطبان متنها، خود را آشکار میسازند. این تفسیرها، ...
بیشتر
نشانهشناسی، دانش و مهارت مطالعه و تفسیر و بازتفسیر نشانههاست. در این نوع مطالعه، نشانهها براساس افق همنشینی و جانشینی عناصر و گزارههای متنی و نظر به تمامیت متن خود، بازخوانی میشوند. بازخوانیها نیز فرایند تفسیرها را بنیان مینهند و تفسیرها براساس بافت و زمینه و مخاطبان متنها، خود را آشکار میسازند. این تفسیرها، اساسیترین محمل برای تداوم و ماندگاری متنها و اندیشههای نهفتۀ آنها در جهانهای گونهگون فرهنگی و اندیشگی و اجتماعی آدمی است. از میان رهیافتهای نشانهشناسی، رویکرد نشانهشناسی چالرز سندرس پیرس از جمله منظرگاههایی است که به زمینه و بافت متن و تفسیر و بازتفسیر نشانهها تکیه میکند. از میان ابزارهای زبانی و اندیشگی، روایتها، بهویژه نوع قصهگون آن، یکی از کهنترین و شایعترین ابزارها برای آشکارگی دلالتها و نمود معنایی نشانهها تلقی میشود. ازآنجاکه روایتهای عامه، محمل اندیشهها و نمودهای فرهنگی و آیینی گونهگونی است که در بافت و زمینه و نشانگان متفاوت و مختلفی ساخته و پرداخته میشوند، نوشتار حاضر براساس رویکرد نشانهشناسی یادشده به بررسی یکی از بنیانیترین نشانههای روایتهای عامه ـ یعنی درخت ـ و دلالتهای گونهگون آن میپردازد. این پژوهش با روشی توصیفی و تحلیلی ـ تفسیری با هدف آشکار کردن درونمایهها و دلالتهای مختلف و مشترک نشانگان درخت در روایتها و اندیشههای راویان آنها، کارکرد این نشانگان را در ساختار و روساخت روایتها میکاود. براساس این جستار و واکاوی، درخت جزو پدیدارهای طبیعی و تأثیرگذار در ذهنیت بشری است که نظام نشانهای ویژهای را در روایتهای عامه بنیان مینهد که دلالت بر درونمایههای گونهگونی دارد. از جملۀ این درونمایهها، قداست و جاودانگی و تابو و مرکزاندیشی است. چنین درونمایههایی همراه با ساختار نشانگانی و دلالتی ویژۀ خود، جهان روایتهای عامه را نظامبندی میکنند. چنین درونمایههایی به قدمت عمر و زیست بشری، کهن و ریشهدار مینماید، اما هنوز جزو نیازهای اساسی جهان و زیست امروزی بشری در تعامل با طبیعت و جامعه و اخلاق و افقهای معنوی است.
مقاله پژوهشی
خدیجه عالمی؛ فاطمه علی محمد
چکیده
تاریخ اجتماعی، یکی از علومی است که تغییرات زندگی مردم را در دورههای مختلف تاریخی بررسی کرده و آنها را به نقد میکشد. مسئلۀ بهداشت مردم و بهطورکلی تغییراتی که در دورۀ قاجار در طب به وجود آمد، جزو مواردی است که در تاریخ اجتماعی این دوره حائز اهمیت است. با ورود سیاحان خارجی به ایران که برخی از آنان پزشک بودند، بهداشت تعریف دیگری به ...
بیشتر
تاریخ اجتماعی، یکی از علومی است که تغییرات زندگی مردم را در دورههای مختلف تاریخی بررسی کرده و آنها را به نقد میکشد. مسئلۀ بهداشت مردم و بهطورکلی تغییراتی که در دورۀ قاجار در طب به وجود آمد، جزو مواردی است که در تاریخ اجتماعی این دوره حائز اهمیت است. با ورود سیاحان خارجی به ایران که برخی از آنان پزشک بودند، بهداشت تعریف دیگری به خود گرفت و مردم ایران با جنبههای جدیدی از پزشکی و درمان و داروها روبهرو شدند که متفاوت از طب بومی آنها بود. در دورۀ قاجار به دلیل تضادها و معضلات سیاسی و اجتماعی، بهداشت عمومی در وضع مناسبی قرار نداشت. بدین سبب دولتمردان قاجار (از دوران صدارت امیرکبیر) اقدامات جالب توجهی به منظور ارتقای بهداشت عمومی انجام دادند؛ چنانکه برای ترمیم وضعیت بهداشت جامعه به دنبال بهرهگیری از ساختار و الگویی نوین برآمدند. ورود اندیشههای متجددانه از اروپا، محور اصلی این تغییرات بود. برخورد دولت قاجار با تمدن غرب، گونهای سرخوردگی سیاسی ـ اجتماعی را به بار آورد که ثمرۀ اصلی آن الگوگیری از نهادهای درمانی اروپایی و بهرهگیری از راهبردهای کلان بود. بدین منظور پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که دولت قاجار چه اقدامات و سیاستهایی را به منظور بهبود بهداشت عمومی مردم به کار گرفت؟ این نوشتار با روش توصیف و تحلیل تاریخی انجام یافته و به بررسی این مدعا پرداختهاست که دولت قاجار برای بهبود وضعیت بهداشت مردم، از سه راهبرد کلان (شامل ارتقای سطح دانش عمومی و تخصصی، قانونگذاری، ایجاد نهادهای درمانی) استفاده کرد. دستیابی به این مطلب که دولت قاجار از طریق راهبردهای کلان، توانست اقداماتی مانند مایهکوبی و قرنطینه را در سطح کشور اجرایی کند، از جمله دستاورد این پژوهش است. نوشتار حاضر به دلایل مختلف بهداشتی همچون بهداشت در اماکن مختلف، انواع بیماریها، علل بروز بیماریها و سبک درمانی پزشکان، میتواند نمونه و دستاورد خوبی برای سایر پژوهشها در این زمینه باشد.
مقاله پژوهشی
علی شجاعی اصفهانی
چکیده
کوه صفه یک چشمانداز طبیعی ـ تاریخی با ارزشهای وابسته به تمام اجزای تشکیلدهندۀ منظر آن است. به همین سبب برای محافظت از اعتبار فرهنگی اثر لازم است تمام اجزای چشمانداز طبیعی ـ تاریخی در وضعیت کنونی، شناسایی و مطالعه و ثبت و حفاظت شوند. این اجزا، مجموعۀ آثار متمرکز در قلۀ کوه به نام قلعۀ شاهدژ یا قلعۀ دیو و شواهد پراکندۀ وابسته ...
بیشتر
کوه صفه یک چشمانداز طبیعی ـ تاریخی با ارزشهای وابسته به تمام اجزای تشکیلدهندۀ منظر آن است. به همین سبب برای محافظت از اعتبار فرهنگی اثر لازم است تمام اجزای چشمانداز طبیعی ـ تاریخی در وضعیت کنونی، شناسایی و مطالعه و ثبت و حفاظت شوند. این اجزا، مجموعۀ آثار متمرکز در قلۀ کوه به نام قلعۀ شاهدژ یا قلعۀ دیو و شواهد پراکندۀ وابسته و مرتبط و غیرمرتبط با آن از جمله کاخ تخت سلیمان در دیگر بخشهای دامنۀ کوه را شامل میشود که در ایجاد و گسترش و استمرار محوطه، نقش شاخص داشتهاند. مجموعۀ آثار ایجادشده در کوه صفۀ اصفهان که یکی از ارزشمندترین دستاوردهای معماری است، نشان از شناخت درست ساکنان سرزمین از قابلیتهای جغرافیایی در اصفهان دارد. مقالۀ حاضر تلاش دارد با بررسی منابع مکتوب و انجام بررسیهای باستانشناختی، اهمیت محدوده در دورههای مختلف تاریخی را مشخص سازد و ضمن ثبت شواهد باقیمانده در کوه صفه ـ بهویژه بخشهایی که تا کنون دیده نشدهاست ـ و بیان ویژگیهای آن، پیشنهادی برای تعیین محدوده و ضوابط عرصه و حریم قلعه به دست دهد. مطالعۀ حاضر نشان میدهد این نقطۀ راهبردی همواره ارتباط مستمر خود را با شهر اصفهان حفظ کرده و دستکم در دوران شکوفای اسلامی، به خوبی توانستهاست امنیت شهر و نقاط پیرامون را تضمین کند. نظر به اهمیت اثر و توسعۀ افسارگسیختۀ شهر، همچنین ضرورت شناخت لایههای مدفون در زیر زمین، لازم است در تعیین حدود و تدوین قوانین محدودۀ عرصه و حریم، مسائل باستانشناسی که در شناخت و حفاظت از محوطه نقش شاخص دارند، در کنار موارد مربوط به حوزههای شهری و معماری و مرمت، در اولویت قرار گیرد.
مقاله پژوهشی
محمود فضیلت؛ دیانا المحمود
چکیده
ادبیات تطبیقی از مباحث مهم پژوهش ادبی به شمار میرود و میتواند نشاندهندهی تاثیر و تاثر ادبیات در ملتهای مختلف باشد، همچنین داستان و داستاننویسی از مهمترین ارکان ادبیات به شمار میرود و شناخت عناصر داستان به درک بهتری از آن میانجامد. در این مقاله سعی شده با بررسی تطبیقی عناصر داستانی در اولین مجموعهی داستان کوتاه دو ...
بیشتر
ادبیات تطبیقی از مباحث مهم پژوهش ادبی به شمار میرود و میتواند نشاندهندهی تاثیر و تاثر ادبیات در ملتهای مختلف باشد، همچنین داستان و داستاننویسی از مهمترین ارکان ادبیات به شمار میرود و شناخت عناصر داستان به درک بهتری از آن میانجامد. در این مقاله سعی شده با بررسی تطبیقی عناصر داستانی در اولین مجموعهی داستان کوتاه دو نویسندهی زن در ایران و سوریه یعنی "آتش خاموش" نوشتهی خانم سیمین دانشور و "آینههای مردم" نوشتهی خانم وداد سکاکینی به وجوه تفاوت و اشتراک موجود در سبک و عناصر داستانی پرداخته شود.ادبیات قدیم در ایران و سوریه با مفهوم قصهگویی و حکایت پیوند خورده و هر دو کشور همزمان با پدیدهی داستان کوتاه به عنوان نوع ادبی معاصر آشنا شدند و تجربههای داستاننویسی در این دو کشور شرقی با نویسندگان مرد شروع شده ولی دیر یا زود زنان نویسنده هم به جمع نویسندگان داستان کوتاه پیوستند، در ایران سال 1327 ش/ 1948 م سیمین دانشور با چاپ کتاب آتش خاموش که اولین مجموعه داستان به قلم یک زن و به زبان فارسی است؛ ظهور یک داستاننویس زن را نوید داد. در سوریه، پیشگام داستاننویسی میان زنان وداد سکاکینی بود که ابتدا داستان-هایش را در ستون داستان هفتگی در بعضی مجلهها چاپ میکرد سپس اولین مجموعهی داستانی خود "مرایا الناس" (آینههای مردم) سال 1324ش/ 1945م به چاپ رساند. عمده ترین موضوعاتی که زنان در ابتدا به آن توجه داشتند، مسائل مربوط به زنان بود، اما بعدها، زنان به مسائل مختلفی که مربوط به انسان، کودک، خانواده و وطن است، رسیدگی کردند. نویسندگان زن سعی کردند به تدریج به تکنیک های فنی در نگارش داستان کوتاه بپردازند که بعدها به ارتقای سطح داستان کوتاه در ایران و سوریه کمک کرد.میان نخستین مجموعهی داستان کوتاه اثر نویسندگان زن در ایران و سوریه مشترکات زیادی وجود دارد که نشاندهندهی داستاننویسی خاص در دورهی انشانویسی و نگارش گزارشی بوده است و کمتر از فنون کاربردی داستان کوتاه هنری برخوردار هستند، ولی اهمیت بسیاری دارند زیرا که در زمرهی پیشروان و طلایهداران داستان کوتاه بودهاند و تاثیر فراوانی در مجموعههای داستانی گذاشتهاند.
مقاله پژوهشی
حمیدرضا پیغمبری؛ لیلا مکوندی
چکیده
تاریخ اولیۀ خلیجفارس در پژوهشهای علمی کنونی بر نقش محوری سیاسی و اقتصادی میانرودان و مناسبات آن با دیلمون (بحرین) و مگن (عمان) و ملوخه (درۀ سند) متمرکز است؛ ازاینرو جایگاه عیلامیان و سایر ساکنان کرانههای شمالی در خلیجفارس مبهم و نامشخص ماندهاست. پرسشی اساسی که به ذهن میرسد این است که مردمان مذکور چه نقشی در فعالیتهای ...
بیشتر
تاریخ اولیۀ خلیجفارس در پژوهشهای علمی کنونی بر نقش محوری سیاسی و اقتصادی میانرودان و مناسبات آن با دیلمون (بحرین) و مگن (عمان) و ملوخه (درۀ سند) متمرکز است؛ ازاینرو جایگاه عیلامیان و سایر ساکنان کرانههای شمالی در خلیجفارس مبهم و نامشخص ماندهاست. پرسشی اساسی که به ذهن میرسد این است که مردمان مذکور چه نقشی در فعالیتهای دریایی ایفا میکردند. مقالۀ پیش رو تلاشی برای پاسخ دادن به این پرسش است و در آن به منظور مشخص کردن نقش «اتحادیۀ عیلام» در بازرگانی خلیجفارس، بر ضرورت بازنگری در برداشتهای رایج، از رهگذر بهرهگیری از تحلیلهای تاریخی و یافتههای باستانشناختی تأکید شده است. پژوهش حاضر نشان میدهد که منابع میانرودانی فقط منعکسکنندۀ بخشی از تاریخ خلیجفارس هستند که عمدتاً بر فعالیتهای بازرگانی خود آنها از طریق کرانههای جنوبی دریا دلالت دارد. باوجوداین، اطلاعات پراکندهای که دربارۀ نامجاهای شرقی از لابهلای همین منابع به دست میآید و یافتههای باستانشناختی مبتنی بر تجزیه و تحلیل مواد معدنی و اشیای ساختهشده از سنگهای نیمهقیمتی چون لاجورد و سنگ صابون، به خوبی اهمیت نواحی جنوبی و شرقی ایران را نشان میدهد. راههای آبی مبادلات این منابع و کالاها که از شوش و کرانههای فارس (انشان)، بهویژه لیان (بوشهر)، گذر میکرد، همچون راههای زمینی تحت تأثیر رقابتها و دشمنی سیاسی عیلام و میانرودان بوده، ولی در دورههایی بسیار پررونق بودهاست. این دورهها از نظر تاریخی با سلسلههای سوکلمخها و شوتروکیها انطباق دارد که دامنۀ روابط عیلامیان به بحرین و عمان نیز گسترش یافته بود؛ بنابراین با وجود ارتباطات قوی سیاسی و اقتصادی قدرتهای میانرودانی با کرانههای جنوبی «دریای پایین»، دستهبندی قدرت منطقه در این مقاطع به سود عیلامیان تغییر یافت و اکنون میتوان با اطمینان گفت که بازرگانی پرسود دریا نیز آنچنان که منابع میانرودانی القا میکنند، در انحصار میانرودان نبودهاست.
مقاله پژوهشی
یاسر ملازئی؛ فرج الله احمدی
چکیده
براساس گزارش منابع تاریخی و جغرافیایی، ایالت مکران در جنوب شرق ایران، گسترۀ پهناوری داشت که از شمال تا سیستان، از غرب تا کرمان، از جنوب با دریا، از شرق با حوزۀ سِند پیوند مییافت. گستردگی منطقۀ مکران در جنوب شرق ایران و پیوند با دریا و همچنین موقعیت مرزی آن با همسایگان شرقی و جنوبی ایران، زمینۀ ایجاد و توسعۀ شهرها و آبادیهای متعددی ...
بیشتر
براساس گزارش منابع تاریخی و جغرافیایی، ایالت مکران در جنوب شرق ایران، گسترۀ پهناوری داشت که از شمال تا سیستان، از غرب تا کرمان، از جنوب با دریا، از شرق با حوزۀ سِند پیوند مییافت. گستردگی منطقۀ مکران در جنوب شرق ایران و پیوند با دریا و همچنین موقعیت مرزی آن با همسایگان شرقی و جنوبی ایران، زمینۀ ایجاد و توسعۀ شهرها و آبادیهای متعددی را در مکران فراهم آورد. یکی از شهرهای تاریخیِ مکران که از منظر سیاسی و همچنین موقعیت ارتباطی، اهمیت و اعتبار داشت، شهر کیچ در مرکز ایالت بود. به اقتباس از نام همین شهر، در بسیاری از متون تاریخی و جغرافیایی قرن هفتم تا دوازدهم، بهویژه در منابع دورۀ صفوی، جاینامی با عنوان «کیچ و مکران» در جغرافیای ذهنیِ مورخان و جغرافینویسان شکل گرفت. بر همین اساس، چگونگی تداوم و تحول این جاینام در منابع تاریخی و جغرافیایی، مسئلۀ پژوهش پیش رو را شکل دادهاست. بازتاب مکرر جاینام «کیچ و مکران» در منابع تاریخی و جغرافیاییِ قرن 7 تا 12، بهویژه منابع دورۀ صفوی، این سؤال را مطرح میسازد که جاینام «کیچ و مکران» بر چه گسترۀ جغرافیایی اطلاق شده و بارِ معنایی آن چگونه در منابع تاریخی و جغرافیایی تداوم و تحول پیدا کردهاست؟ مقالۀ پیش رو با روش توصیف دادههای تاریخی و جغرافیایی و سپس تحلیل آنان از راه تطبیق و مقایسۀ دادههای موجود در متون تاریخی، بهخصوص نسخههای خطی، متون جغرافیایی، نقشههای تاریخی، سفرنامهها و همچنین چند نمونه مصاحبه با آگاهان محلی، سامان یافتهاست. دستاورد این مقاله نشان میدهد که اهمیت سیاسی و ارتباطی شهر کیچ در سدههای نخستین تا میانۀ اسلامی، این زمینه را فراهم ساخت که برای نخستین بار در گزارشهای رسمی منابع تاریخی و جغرافیایی قرن 7 و 8، بین نام آن با نام مکران پیوند ایجاد شود و از جاینام «کیچ و مکران» به مثابۀ نام دیگر ایالت مکران یاد شود. به اقتباس از این گزارشهای رسمی، استفاده از جاینام «کیچ و مکران» به مثابۀ نام دیگر ایالت مکران، نهتنها در منابع قرون بعدی تداوم یافت، بلکه در دورۀ صفوی در کنار این تداوم، تحولی نیز صورت گرفت که بر مبنای آن، این جاینام به مثابۀ نام دیگر شهر کیچ شناخته شد.
مقاله پژوهشی
مهدی علیائی مقدم
چکیده
مجموعه شعر راز نیمشب محمد مقدم، نخستین مجموعه از سه مجموعه شعری است که او در دوران کوتاه شاعری خود منتشر کرد. این مجموعه شعر از حیث نوع سطرسازی و پایانبندی مصراعها و سطرهای اشعار در تاریخ تحول شعر آزاد فارسی دارای اهمیت بسیار است. پرویز ناتل خانلری درباره مجموعه شعر راز نیمشب معتقد بود که شعر آزاد او متأثر از اشعار بنیانگزار شعر ...
بیشتر
مجموعه شعر راز نیمشب محمد مقدم، نخستین مجموعه از سه مجموعه شعری است که او در دوران کوتاه شاعری خود منتشر کرد. این مجموعه شعر از حیث نوع سطرسازی و پایانبندی مصراعها و سطرهای اشعار در تاریخ تحول شعر آزاد فارسی دارای اهمیت بسیار است. پرویز ناتل خانلری درباره مجموعه شعر راز نیمشب معتقد بود که شعر آزاد او متأثر از اشعار بنیانگزار شعر آزاد انگلیسی والت ویتمن، شاعر آمریکایی سده نوزدهم، است. حال آنکه یافتههای این مقاله نشان میدهد که مقدم در اشعار راز نیمشب بیشتر متأثر از آموزههای شاعران آزادسرای انگلیسی در سه دهه نخست سده بیستم است و نوع سطرسازیهای او در شعر شباهتی با سطرهای والت ویتمن ندارد. کوششهای پیش از این مجموعه در ساختمان مصراع اغلب در حدود مصراعسازی شعر سنتی فارسی قرار میگیرد و تجربههای مقدم به-ویژه در این مجموعه راهی را پیش پای شاعران شعر آزاد فارسی قرار داد که هم در شعر آزاد منثور در خور توجه است و هم در شعر آزاد نیمایی. تاکنون محققان بر اهمیت شعر آزاد منثور مقدم بیشتر توجه داشتهاند و در نظر آنها اشعار موزون یا نیمهموزون او در حکم اشعار منثور به شمار آمدهاست. شعر آزاد مقدم پیش از این سابقهای در خور توجه برای کوتاهی و بلندی مصراع شعر فارسی و نیز موسیقی شعر منثور احمد شاملو در نظر گرفته شدهاست. اما در این مقاله برای نخستین بار بر قطعات موزون این مجموعه و اهمیت آن در شکلگیری شعر آزاد موزون تمرکز شدهاست. ساختن سطرهایی که وزن در هر یک از آنها به نوعی متفاوت از دیگری است شعر مقدم را به ویژگی چندوزنی متصف کردهاست و این آزمایشها پس از او در میان شاعران مختلف انواع شعر آزاد به گونههای متنوعی پیگرفته شدهاست. در برخی از اشعار موزون مقدم سطرسازیهایی به چشم میخورد که با پیشنهادهای عروضی نیما در پایان-بندی مصراع مطابقت بسیار دارد و از این رو شعر او را باید از منابع مهم نیما در رسیدن به قالب ابداعی وی به شمار آورد.
مقاله پژوهشی
محمدحسن جلالیان چالشتری
چکیده
متون فارسی میانه ـ اعم از کتیبهها، متون مانوی، زبور، متون پهلوی ـ هنوز حاوی بسیاری از کلمات ناخوانده یا اشتباهخواندهشدهاست. در این میان، متون فارسی میانۀ زردشتی، به دلیل اشکالهای عدیدۀ خط پهلوی، بیش از آثار دیگر بازمانده از این زبان، دچار ابهام در قرائت و تعدد و تنوع ترجمهاند. در این نوشتار، یک واژه از زند وندیداد و ...
بیشتر
متون فارسی میانه ـ اعم از کتیبهها، متون مانوی، زبور، متون پهلوی ـ هنوز حاوی بسیاری از کلمات ناخوانده یا اشتباهخواندهشدهاست. در این میان، متون فارسی میانۀ زردشتی، به دلیل اشکالهای عدیدۀ خط پهلوی، بیش از آثار دیگر بازمانده از این زبان، دچار ابهام در قرائت و تعدد و تنوع ترجمهاند. در این نوشتار، یک واژه از زند وندیداد و شایست نشایست و سه واژه از بندهشن، مورد بازخوانی قرار گرفتهاند و خوانش جدیدی برای هر یک پیشنهاد شدهاست. راهحل خوانش این واژهها و واژههای مشابه آنها در متون پهلوی، جز بهرهگیری از شواهد متنی و مسائل زبانی، بازنگری صورت مکتوب آنها در دستنویسها و در نظر گرفتن احتمالات گوناگون در حرفنویسی آنهاست. تلاش شدهاست تا این قرائتهای پیشنهادی در تطابق حداکثری با صورت نگارشی موجود در دستنویسها باشد و در صورت تصحیح واژه و عدول از ضبط دستنویسها، دلایل کافی برای توجیه آنها بیان شود.