برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
یوسف علی بیرانوند؛ مینا خسروی
چکیده
روایات حماسی و اسطورهای اقوام هند و ایرانی به خاطر خاستگاه مشترک و روابط فرهنگی طولانیمدت تحت تأثیر یکدیگر قرار گرفته است. داستانهای رستم در شاهنامۀ فردوسی و رام در رامایانا شباهتهای زیادی با هم دارند. این پژوهش با روش تطبیقی- تحلیلی به دنبال بررسی ویژگیهای مشابه و متفاوت داستانهای رستم و رام است. شباهتها و تفاوتهای ...
بیشتر
روایات حماسی و اسطورهای اقوام هند و ایرانی به خاطر خاستگاه مشترک و روابط فرهنگی طولانیمدت تحت تأثیر یکدیگر قرار گرفته است. داستانهای رستم در شاهنامۀ فردوسی و رام در رامایانا شباهتهای زیادی با هم دارند. این پژوهش با روش تطبیقی- تحلیلی به دنبال بررسی ویژگیهای مشابه و متفاوت داستانهای رستم و رام است. شباهتها و تفاوتهای رستم و رام به صورت خلاصه عبارتند از: 1- پیشگویی تولد: پیشگویی تولد رستم به وسیلۀ ستارگان و سیمرغ؛ ولی پیشگویی تولد رام به وسیلۀ برهمن انجام گرفته است. 2- زیبایی ظاهری: رام به داشتن زیبایی ظاهری؛ ولی رستم به خاطر قد بلند و تنومندی توصیف شده است. 3- وفاداری به پادشاه: رستم گهگاهی به پادشاه نارضایتیاش را نشان میدهد؛ ولی رام به عهد و پیمان پادشاه پایبند است و ... . دوستان و دشمنان مشابه رستم و رام عبارتند از: 1- افراسیاب و راون از این نظر که قدرتطلباند و شر ذاتی دارند به هم شباهت دارند. با این تفاوت که راون یک دیو است. 2- دیو سپید و راون بدان خاطر که گروگان میگیرند و قهرمانان مجبورند برای رهایی گروگان با آنها بجنگند، به هم میمانند. 3- کیکاووس و سیتا فریب دیو را میخورند. 4- زواره و لکشمن برادر و پشتیبان قهرمان هستند. تفاوت آنها در آن است که لکشمن در بیشتر اتفاقات همراه رام است. 5- تهمینه و سیتا همسر قهرمان هستند که از قهرمان جدا شده و دور از او زایمان کردهاند. تفاوتشان در آن است که سیتا نام پدر را از فرزندان پنهان نکرده است.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
حمیرا زمردی؛ مینا اکبرى فراهانی
چکیده
بحث از فضایل و رذایل اخلاقی از جمله اندیشههای مشترک در باورهای اخلاقی و عارفانه ایران و هند باستان است. براساس اندیشۀ دوگانهباوری صفات رذیله ناشی از نیروهای شر و تاریکی است و صفات نیک متأثر از نیروهای خیر و روشنی است. پرهیز از صفات رذیله، بهویژه صفت رذیلۀ خشم، در این اندیشۀ مشترک و نمود آن در آثار ایران و هند باستان تأکید شده است. ...
بیشتر
بحث از فضایل و رذایل اخلاقی از جمله اندیشههای مشترک در باورهای اخلاقی و عارفانه ایران و هند باستان است. براساس اندیشۀ دوگانهباوری صفات رذیله ناشی از نیروهای شر و تاریکی است و صفات نیک متأثر از نیروهای خیر و روشنی است. پرهیز از صفات رذیله، بهویژه صفت رذیلۀ خشم، در این اندیشۀ مشترک و نمود آن در آثار ایران و هند باستان تأکید شده است. در شاهنامه نبرد این دو نیروی خیر و شر در شخصیتهای داستانها و سخنان فردوسی دیده میشود. در مثنوی نیز در وجود انسان نبرد نیکی و بدی جریان دارد. در این پژوهش، صفت رذیلۀ خشم در ایران و هند باستان برمبنای شاهنامه و مثنوی، با روش تطبیقی و تحلیلی، بررسی شده است. در این بررسی، خشم در دو مفهوم دیو خشم و صفت رذیلۀ خشم به کار رفته است. انسان با این صفت ناپسند خشم از گروه نیکی و روشنی دور و به گروه اهریمنی و تاریکی نزدیک میشود. بنابراین، با تحلیل شواهدی از آثار نشان دادهایم که فردوسی و مولوی، دو شاعر بزرگ دورۀ اسلامی، این مفاهیم اندیشۀ باستانی ایران و هند را در شاهنامه و مثنوی بهخوبی متجلّی کردهاند و به تداوم فرهنگ کهن آریایی خویش پایبند بودهاند.
روح الله هادی؛ سهند آقایی؛ ژاله آموزگار
چکیده
در کیهانشناسی برخی شمنیسمها، بهویژه شمنیسم آسیایی، عالم با سه منطقۀ کیهانی که با محوری مرکزی به هم میرسند، تجسم مییابد. شمنها قادرند به آسمانها فراز روند و با خدایان دیدار کنند یا به جهان زیرین نزول کنند و با شیاطین مرگ بجنگند. آنها در حالت خلسه به جهان زیرزمینی هبوط میکنند و راه غلبه بر شیاطین را از خدایان فرمانروا بر ...
بیشتر
در کیهانشناسی برخی شمنیسمها، بهویژه شمنیسم آسیایی، عالم با سه منطقۀ کیهانی که با محوری مرکزی به هم میرسند، تجسم مییابد. شمنها قادرند به آسمانها فراز روند و با خدایان دیدار کنند یا به جهان زیرین نزول کنند و با شیاطین مرگ بجنگند. آنها در حالت خلسه به جهان زیرزمینی هبوط میکنند و راه غلبه بر شیاطین را از خدایان فرمانروا بر جهان زیرین فرامیگیرند. «نزول به جهان زیرین» نزد اقوام آلتایی، خویشکاری شمنهای سیاه است و «پرواز جادویی» خویشکاری شمنهای سفید. تعدادی از معروفترین سفرها به جهان زیرین در ادبیات حماسی و منابع اسطورهای به لحاظ ساختاری شمنی هستند؛ بدین معنا که سالکان از فن خلسهآمیز شمنان مدد میجویند. نویسندگان در مقالۀ حاضر، آثار این پدیده را در شمنیسم بازجستهاند و سپس با نظر به منابع اساطیری ایران، سفر زیرزمینی دو شخصیت اسطورهای جم و افراسیاب با عناوین «وَر جمکرد» و «نزول افراسیاب به جهان زیرین» را تحلیل کردهاند. همچنین با نظر به نمادپردازی جهانشمول «پل یا گذرگاه دشوار» که در سفرهای خلسهآمیز شمنهای آسیایی نیز نمونه دارد، از اسطورۀ چینود زردشتی سخن راندهاند.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
خلیل کهریزی
دوره 11، شماره 1 ، شهریور 1400، ، صفحه 79-94
چکیده
داستانهای ملّی، در دورههای گوناگون، نقل و کتابت و بازنویسی شدهاند و از همین روی روایتهای مختلفی از آنها شکل گرفتهاست که بررسی آنها میتواند سیرِ دگرگونیِ روایتهای ملّی را به دست دهد. یکی از دگرگونیهای رایج در این روایتها گسترش آنهاست که گاه با هدفِ توضیح و تفسیر یک جمله یا بخشی از روایتِ اصلی، در قالبِ داستانی فرعی، انجام ...
بیشتر
داستانهای ملّی، در دورههای گوناگون، نقل و کتابت و بازنویسی شدهاند و از همین روی روایتهای مختلفی از آنها شکل گرفتهاست که بررسی آنها میتواند سیرِ دگرگونیِ روایتهای ملّی را به دست دهد. یکی از دگرگونیهای رایج در این روایتها گسترش آنهاست که گاه با هدفِ توضیح و تفسیر یک جمله یا بخشی از روایتِ اصلی، در قالبِ داستانی فرعی، انجام شدهاست. این داستانهای فرعی میتوانند به گشودن گرههای متنی نیز کمک کنند؛ زیرا درکِ تاریخی از یک جمله یا واژه را در قالبِ روایتی فرعی به دست میدهند. یکی از مواردِ گسترش روایت، داستانی است که در پارهای از منابع تاریخی در بحث از اصلاحاتِ مالی انوشیران آمدهاست. خطِ روایتِ شاهنامه و بیشتر تواریخ در اصلاحاتِ مالی انوشیروان چنین است که با اشارۀ کوتاهی به وضعیّت خراج در دورۀ پادشاهان پیشین، از آغاز شدنِ اصلاحات در روزگارِ قباد سخن میرود که با مرگِ او ناتمام میماند و انوشیروان این اصلاحات را ادامه میدهد. بعضی از تواریخ در این خط بُرشی زدهاند و پیش از آنکه سخن از اصلاحات انوشیروان را آغاز کنند، داستانی نقل کردهاند که بر پایۀ آن در روزگارِ قباد، یک زنِ روستایی، پیش از حساب و شمارشِ محصولِ درختان توسط مأمورانِ مالیاتی، به کودکش اجازه نمیدهد به میوه دست بزند. در این تواریخ، همین داستان سببِ دلسوزی قباد به حالِ رعیّت و انگیزۀ اصلی او برای اصلاحات مالی نمایانده شدهاست. جملۀ کانونیِ این روایت، «ممنوعیتِ دست زدن به میوه» است که در مصراعی از شاهنامه نیز به صورتِ «نه کس دست را سوی رسته پسود» بازتاب یافته و در چاپها و دستنویسهای این کتاب وضعیّتی آشفته دارد. در این مقاله، نخست، با کمکِ این روایتِ جنبی، دربارۀ ضبط و معنای درست این مصراع از شاهنامه سخن گفته شدهاست. پس از آن نیز دربارۀ اصالتِ نقلی و خاستگاهِ این روایت در بخش دوم مقاله بحث شده و بدین شکل یکی از نمونههای گسترش روایت در روایتهای ملّی نشان داده شدهاست.
فرزانه گشتاسب
چکیده
به مدد برخی فرهنگنامهها از فردی به نام ساسان پنجم اطلاع داریم که کتابی به نام دساتیر را، که وحی خداوند بر پیامبری به نام مهآباد بوده است، از «زبان آسمانی» که کسی قادر به فهم آن نبوده به زبان فارسی ترجمه و تفسیر کرده است. تنها شواهدی که ما را به ساسان پنجم میرساند شاهنامه و برخی نوشتههای تاریخیاند و تا جاییکه ما میدانیم ...
بیشتر
به مدد برخی فرهنگنامهها از فردی به نام ساسان پنجم اطلاع داریم که کتابی به نام دساتیر را، که وحی خداوند بر پیامبری به نام مهآباد بوده است، از «زبان آسمانی» که کسی قادر به فهم آن نبوده به زبان فارسی ترجمه و تفسیر کرده است. تنها شواهدی که ما را به ساسان پنجم میرساند شاهنامه و برخی نوشتههای تاریخیاند و تا جاییکه ما میدانیم از کتابی به نام دساتیر و پیامبری به نام مهآباد و ساسان پنجم در نوشتههای پیش از قرن دهم هجری هیچ نامی نیامده است. بعد از دورهای که نام ساسان پنجم به مدد کتاب دساتیر و نوشتههای مکتب آذرکیوان (940- 1028 ه. ق.) مطرح شد، در فرهنگها و متونی که در شبهقاره نوشته شد، نام ساسان پنجم به عنوان مترجم دساتیر به میان آمد. پردهای از این تصویر را نیر مسعود، نویسنده و پژوهشگر هندی، در نوشتهای به نام «ساسان پنجم» شرح داده است. در این مقاله، نخست به ساسان پنجم به عنوان مفسر دساتیر پرداخته میشود و بعد از آن پیشینۀ تاریخی وی در ادبیات و متون تاریخی پیش از قرن دهم هجری جستجو میشود و سپس بازتاب شخصیت این فرد به عنوان مترجم و مفسر دساتیر در ادبیات چهار قرن اخیر بررسی میشود.
سید نصراله حجازی؛ وحید بهرامی
چکیده
اندرزنامه نویسی میراث ارزشمندی است که به بازنمایی خرد سیاسی ایرانیان میپردازد. محتوای اندرزنامهها، همانگونه که از نامش پیداست، اندرزهای اخلاقی، مذهبی و سیاسی و اجتماعی نخبگان و مصلحان نسبت به شهریارِ زمان است. خطاب وارگی اندرزنامهها، ترسیمکنندۀ شاه ایده آل و آرمانی نخبگان ایرانی است. در نگاشتن اندرزنامهها به عنوان تبلور ...
بیشتر
اندرزنامه نویسی میراث ارزشمندی است که به بازنمایی خرد سیاسی ایرانیان میپردازد. محتوای اندرزنامهها، همانگونه که از نامش پیداست، اندرزهای اخلاقی، مذهبی و سیاسی و اجتماعی نخبگان و مصلحان نسبت به شهریارِ زمان است. خطاب وارگی اندرزنامهها، ترسیمکنندۀ شاه ایده آل و آرمانی نخبگان ایرانی است. در نگاشتن اندرزنامهها به عنوان تبلور یکی از مهمترین صُور دانایی، میتوان دو ریشۀ ایرانی و باستانی را شناسایی نمود. در این نوشتار دو تن از متفکران سرشناس خرد ایرانی که سعی کردهاند به شیوۀ اندرزی، آداب حکمرانی ایرانی را، یکی با استفاده از تعالیم اسلامی و دیگری با رجوع به منابع ایران باستان احیا کنند، یعنی سعدی و شاهنامه مورد بررسی قرارگرفتهاند. در حقیقت این نوشتار درصدد یافتن چگونگی تأثیرگذاری منابع ایرانی و اسلامی در ویژگیهای شاه آرمانی در دو بعد عملی و ذهنی است که به نظر نگارندگان این امر خود را در همانندیهای دو متن که سعدی و فردوسی نگاشتهاند، جلوهگر میسازد. به نظر میرسد با مددگیری از روش پدیدارشناسی و چارچوب نخبهگرایی پارتو، بتوان همانندیهایی در دو بعد عینی و ذهنی یافت که از تداوم تاریخی در خصوص ویژگیهای شهریار آرمانی در ایران پرده برمیدارد. تمرکز بر نقاط مشترک دو متن تاریخی دربارۀ ویژگیهای شاه آرمانی که در دو بستر متفاوت تاریخی، سیاسی و مذهبی نگاشته شدهاند، از دقائق اصلی این نوشتار است.
رضا غفوری
چکیده
سرگذشت زال، فرزند سام نریمان، یکی از پرماجراترین و شگفتآورترین داستانهای متون حماسی و پهلوانی ایران است. موی سپید زال، رانده شدن او از درگاه پدر، پرورش یافتن در آشیانۀ سیمرغ و در نهایت عمر طولانی او، همگی ویژگیهایی است که چهرۀ زال را نسبت به دیگر قهرمانان داستانهای ملّی متمایز نشان میدهد. در شاهنامه، زال در آغاز جوانی پهلوان ...
بیشتر
سرگذشت زال، فرزند سام نریمان، یکی از پرماجراترین و شگفتآورترین داستانهای متون حماسی و پهلوانی ایران است. موی سپید زال، رانده شدن او از درگاه پدر، پرورش یافتن در آشیانۀ سیمرغ و در نهایت عمر طولانی او، همگی ویژگیهایی است که چهرۀ زال را نسبت به دیگر قهرمانان داستانهای ملّی متمایز نشان میدهد. در شاهنامه، زال در آغاز جوانی پهلوان نیرومندی است، امّا به محض رسیدن رستم به سنّ بلوغ، به دلیل ضعف پیری از حضور در میدان جنگ کناره میگیرد و جای خود را به فرزند میدهد و از آن پس، نقش قهرمان خردمندی را بازی میکند که راهنمای شاهان و پهلوانان است. ظاهراً این نقیصه در سرگذشت زال سبب شده که در ادوار بعد داستانگزاران به خلق داستانها و روایاتی بپردازند که در آنها زال، با وجود کهولت سن، همچنان از یلان سترگ ایران به شمار میرود و در میدانهای جنگ، هنرنماییهای بسیاری از خود نشان میدهد. یکی از این دسته داستانها نبرد زال با دستهای از دیوان در آغاز جوانی است که بر آنها پیروز میشود. در این مقاله نخست به بررسی داستانهای زال در متون حماسی و پهلوانی ایران میپردازیم و سپس نگاهی به منظومۀ ناشناختۀ «زال و مقاتل دیو» میاندازیم و با بررسی برخی قراین متنی، حدود تقریبی سرایش آن را نشان میدهیم.
چکیده
شباهتها و تفاوتهای حماسه و تاریخ و نسبت میان آنها از دیر باز توجه محققان هر دو حوزه را به خود جلب کرده است، زیرا هر دو از طریق بیان روایت به گذشته میپردازند. شباهت میان این دو روایت تا حدی بوده، که گذشتگان گاهی تفاوتی میان روایت تاریخی و حماسی قائل نمیشدند. این امر شامل حماسة ملی ایران و عالیترین نمونة آن، شاهنامه، نیز میشده ...
بیشتر
شباهتها و تفاوتهای حماسه و تاریخ و نسبت میان آنها از دیر باز توجه محققان هر دو حوزه را به خود جلب کرده است، زیرا هر دو از طریق بیان روایت به گذشته میپردازند. شباهت میان این دو روایت تا حدی بوده، که گذشتگان گاهی تفاوتی میان روایت تاریخی و حماسی قائل نمیشدند. این امر شامل حماسة ملی ایران و عالیترین نمونة آن، شاهنامه، نیز میشده است که ایرانیان تا اواسط عصر قاجار آن را همان تاریخ ایران پیش از اسلام میدانستند. یافتن ریشة بسیاری از داستانهای حماسة ملی ایران در اوستا و مغایرت مطالب آن با نوشتههای مورخان خارجی و کتیبهها و یافتههای باستانشناسی، پرسشهای مهمی را در باب نسبت میان حماسه و تاریخ در حماسة ملی ایران بر انگیخت. مقالة حاضر در دو بخش، نسبت میان تاریخ و حماسه به طور عام و این نسبت در حماسة ملی ایران، به مسألة حاضر میپردازد.
صغری سلمانی نژاد مهر آبادی؛ عبدالرضا سیف
چکیده
وجوه شباهتها و تفاوتهای موجود بین شخصیتهای اساطیری و تاریخی و بیان آن میتواند تاثیر و تاثر ممتد اسطوره و تاریخ در طول زمان و نتیجه این تاثیرات را نشان دهد. کیومرث همواره در اساطیر ایران به عنوان نخستین انسان که در ظاهر نیز تفاوت چشمگیری با انسان امروزی دارد، مطرح میشود؛ اما در شاهنامه، فردوسی هرگز او را نخستین انسان ...
بیشتر
وجوه شباهتها و تفاوتهای موجود بین شخصیتهای اساطیری و تاریخی و بیان آن میتواند تاثیر و تاثر ممتد اسطوره و تاریخ در طول زمان و نتیجه این تاثیرات را نشان دهد. کیومرث همواره در اساطیر ایران به عنوان نخستین انسان که در ظاهر نیز تفاوت چشمگیری با انسان امروزی دارد، مطرح میشود؛ اما در شاهنامه، فردوسی هرگز او را نخستین انسان نمیشمارد. به نظر میرسد این امر متأثر از جهان بینی و نگاه اسلامی فردوسی در مورد آفرینش نخستین انسان در قرآن باشد؛ به همین جهت او را به عنوان اولین پادشاه، و نه نخستین انسان، مطرح میسازد. در این پژوهش کوشش شده تمام شباهتها و تفاوتهای این دو شخصیت در شاهنامه و قرآن بیان شود.
انتخاب کوهستان برای اولین محل زندگی، کشته شدن فرزندان، دشمنی اهریمن با آنان، داشتن عنوان نخستین و یکی دانستن این دو شخصیت در برخی از کتابهای تاریخی در این مبحث بررسی میشود.