مقاله پژوهشی
فرج الله احمدی؛ ویان علی صالح
چکیده
از بدو تاسیس کشور عراق تا کودتای 1337( 1958) به علت ساختار نظام حاکم بر دو کشور که سلطنتی بود. و عضویت آنهادر پیمان بغداد همچنین وابستگی هر دو دولت به بلوک غرب اختلافات دو کشور در حد اختلافات مرزی دو همسایه باقی ماند و منجربه تنش و اختلافات حاد بین دو کشور نشد. بعد از وقوع کودتای نظامی عراق توسط عبدالکریم قاسم در1337 (1958 )وگرایش این کشور به برقراری ...
بیشتر
از بدو تاسیس کشور عراق تا کودتای 1337( 1958) به علت ساختار نظام حاکم بر دو کشور که سلطنتی بود. و عضویت آنهادر پیمان بغداد همچنین وابستگی هر دو دولت به بلوک غرب اختلافات دو کشور در حد اختلافات مرزی دو همسایه باقی ماند و منجربه تنش و اختلافات حاد بین دو کشور نشد. بعد از وقوع کودتای نظامی عراق توسط عبدالکریم قاسم در1337 (1958 )وگرایش این کشور به برقراری روابط دوستانه با شوروی (بلوک شرق) دورانی از تنش ,تهدید و رقابت های منطقه ای بین دو کشور ایران و عراق آغاز گردید. این مقاله به بررسی روابط عراق با شوروی و تاثیر آن بر روابط خارجی ایران و عراق در طی سالهای 1357-1337 ( ۱۹۷۹- 1958) میپردازد. و به این پرسش پاسخ می دهد که شرقی شدن عراق (رابطه عراق و شوروی) چه تاثیری بر روابط ایران و عراق در سالهای 1337-57( 1958-79) داشت ؟. استدلال این مقاله این است که پس از کودتای سال 1337(1958 ) در عراق، این کشور با برقراری روابط دوستانه با بلوک شرق سعی در بدست آوردن نقشی مهمتر در خلیج فارس و افزایش توان نظامی خود داشت.که این امر کشمکشها واختلافات بین دو کشور ایران و عراق را افزایش داد .و باعث ایجاد رقابت تسلیحاتی و دخالت در امور داخلی و حمایت از گروههای معارض دو کشورگردید.در این مقاله ضمن اشاره به پیشینه روابط ایران و عراق قبل از کودتای 1337(1958) به نگرانی های که بعد از کودتای و تغییر حکومت عراق و گرایش آن به بلوک شرق برای ایران پدید آمد اشاره شده است و ضمن بررسی روابط عراق و شوروی دو مورد از پیامدهای مهم ایجاد رابطه عراق و شوروی بر روابط ایران عراق در قالب رقابتهای تسلیحاتی و حمایت از گروههای معارض دو کشور مورد بررسی قرار گرفته است .روش این پژوهش تحلیلی توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اسنادی است.
مقاله پژوهشی
محمد افروغ
چکیده
جل ها از مهم ترین و کاربردی ترین دست بافته های عشایر شمال غرب ایران و بهطور خاص، شاهسون است که ضمن مرتفع ساختن نیاز ضروری عشایر در ارتباط با حمل افراد و اسباب زندگی، محملی برای آشکار کردن ابعاد زیباشناختی ذهن هنرمند بومی و عشایری، بود. نقش های برآمده از عقاید و باورهای جمعی و فردی و اندیشه خیالین و رنگ های برتافته ...
بیشتر
جل ها از مهم ترین و کاربردی ترین دست بافته های عشایر شمال غرب ایران و بهطور خاص، شاهسون است که ضمن مرتفع ساختن نیاز ضروری عشایر در ارتباط با حمل افراد و اسباب زندگی، محملی برای آشکار کردن ابعاد زیباشناختی ذهن هنرمند بومی و عشایری، بود. نقش های برآمده از عقاید و باورهای جمعی و فردی و اندیشه خیالین و رنگ های برتافته از ذوق و احساس بافنده در جل شاهسون، اینگونه بافته ها را از منظر زیباشناختی منحصربه فرد نموده است. این مقاله بر آن است تا بررسی، تحلیل، توصیف و معرفی جل های شاهسونی را با سی نمونه انتخابی در ابعاد فن شناختی (فنون بافت) و زیباشناختی (نقش و رنگ)، مورد مطالعه قرار دهد. پرسش مطروحه در این مقاله این است که طرح ها و نقش ها و رنگ های بهکاررفته در جل های شاهسون کدام است؟ برخی از یافته های پژوهش چنین است: اندازه جل های شاهسونی نسبت به جل های سایر عشایر، بزرگ تر و به شکل مستطیل است. ضمن اینکه از نقش و نگاره های بیشتری بهره برده است. فضای ساختاری زمینۀ آنها غالباً به قاب ها یا نوارهای افقی کم عرض و متوسط، تقسیم شده است که در درون آنها انواع نقش مایه ها به ویژه نقوش جانوری، تزئین و نقش پردازی گشته است. زمینه برخی از جل ها نیز بدون قاب و نوار و به صورت سرتاسری و افشان گونه تزئین گشته است. نقش مایه طاووس و بز (بزغاله)، بیشترین و متنوع ترین نقش و نگاره های و نقوش گیاهی همـچون درخت و گل و بوته های انتزاعی کم ترین نمونه های نقش اندازی شده در این جل هاست. همچنین بافت جل ها به طور غالب، به شیوه پیچ بافی یا سوماک است. رنگ های به کار رفته در این جل ها محدود، طبیعی و گیاهی است که شامل قرمز، آبی و انواع طیف آن، سرمه ای، زرد طلایی و خردلی، سیاه، سفید، قهوهای سیر و باز، سبز سیر و باز، است. این مقاله از نوع کیفی و بنیادین و روش تحقیق از نوع توصیفی - تحلیلی است و شیوه گردآوری داده ها کتابخانه ای و جستجو در منابع مختلف (سراچهها، مجموع ها و موزه های معتبر)، است.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
امین شاهوردی
چکیده
در بخش نخستِ نامه مهآباد از کتاب دساتیر، طرحی از نظام آفرینش ارائه شده است که متأثر از آموزههای فیلسوفان مشائی است. بر اساس این طرح، از مبدأ آغازین هستی، خردِ نخستین که در این کتاب بهنام نامیده شده، صادر میشود و از بهنام، خرد دوم یعنی امشام، همراه با تن و روان سپهر برین که به ترتیب مانیستار و تانیستار خوانده شدهاند، صادر میشوند. ...
بیشتر
در بخش نخستِ نامه مهآباد از کتاب دساتیر، طرحی از نظام آفرینش ارائه شده است که متأثر از آموزههای فیلسوفان مشائی است. بر اساس این طرح، از مبدأ آغازین هستی، خردِ نخستین که در این کتاب بهنام نامیده شده، صادر میشود و از بهنام، خرد دوم یعنی امشام، همراه با تن و روان سپهر برین که به ترتیب مانیستار و تانیستار خوانده شدهاند، صادر میشوند. در ادامه، از خرد دوم، خرد سوم در کنار تن و روان سپهر زیرینِ سپهر برین، هستی میپذیرند و این سلسله صدور به همین شیوه ادامه مییابد تا نهایتاً به آخرین سپهر یعنی سپهر ماه منتهی شود. از خردی که همراه با سپهر ماه از خرد پیشین صادر میشود یعنی فرنوش، نه خردی هستی میپذیرد و نه سپهری؛ بنابراین، از فرنوش، صرفاً عالم تحت قمر به وجود میآید. بر خلاف این طرح مشائی که شمار خردها و سپهرها در آن کاملاً متعین و مشخص است، در بخش دوم نامه مهآباد به نامعلوم بودن تعداد خردها و سپهرها و تعداد فراوان آنها اشاره میشود و احصاء آنها از عهده آدمی خارج دانسته میشود. علاوه بر این، در ادامه همین نامه، وجود ربالنوعهای مختلفی مورد تأکید قرار میگیرد که در تضاد با رویکرد فیلسوفان مشائی در توضیح نظام آفرینش است؛ بنابراین در بخش دوم این مقاله، پس از طرح انتقادهای اشراقی به متعین بودن تعداد افلاک و عقول مفارق در آموزههای مشائی، به نظریه عقول عرضی اشراقی برای توضیح کثرت عالم مادی اشاره میگردد و نشان داده میشود که چگونه چنین دیدگاهی در بیشتر بخشهای دساتیر مورد توجه واقع شده است؛ بدین ترتیب، اگر چه در دساتیر، دو دیدگاه مختلف در تبیین نظام آفرینش مطرح شده و به ناسازگاری آنها اشاره نشده است، اما روشن است که نمیتوان آنها را همزمان درست دانست. بر این اساس، داوری این مقاله آن است که رویکرد اشراقی، مبتنی بر نامشخص بودن تعداد خردها و سپهرها همگام با پذیرش عقول عرضی به مثابه ربالنوعهای انواع طبیعی بهتر با رویکرد کلی و دیگر آموزههای دساتیر هماهنگ میگردد.
مقاله پژوهشی
مهرداد قدردان؛ زهره زرشناس؛ آمنه ظاهری عبدوند
چکیده
از دیر باز باران در پهنۀ عموما خشک و نیمه خشک سرزمین ایران همواره زندگی بخش و اثرگذار بوده است. به تبع آن از دوران کهن ایزد باران، یعنی تشْتَر، بسیار مورد احترام و ستایش بوده و جشنی موسوم به تیرگان برای بزرگداشت این ایزد یادگار آن دوران در این روزگار است. در روستایی قدیمی به نام شریف آباد، که تاسیس آن به قرن هشتم هجری قمری بر ...
بیشتر
از دیر باز باران در پهنۀ عموما خشک و نیمه خشک سرزمین ایران همواره زندگی بخش و اثرگذار بوده است. به تبع آن از دوران کهن ایزد باران، یعنی تشْتَر، بسیار مورد احترام و ستایش بوده و جشنی موسوم به تیرگان برای بزرگداشت این ایزد یادگار آن دوران در این روزگار است. در روستایی قدیمی به نام شریف آباد، که تاسیس آن به قرن هشتم هجری قمری بر می گردد و زمانی به واسطۀ موبدنشینی خود در راهبری بهدینان ایران و پارسیان هند نقش داشته، جشنی کهن برای بزرگداشت تشْتَر به نام تِشْتَریم برگزار می شود که با آدابی خاص همراه است. این شیوۀ بزرگداشت در جای دیگری گزارش نشده است، هرچند در کنار این جشن، جشنی دیگر به نام تیرماهی وجود دارد که همانند جشن تیرگان دیگر نقاط است. در تحقیق میدانی زیر با بررسی جشن های تشتریم و تیرماهی در این روستا، علاوه بر آشنایی با این دو جشن و مؤلفه های برگزاری آن، به دنبال پاسخ این پرسش خواهیم بود که آیا این مردمان با این دو بزرگداشت، تفاوتی میان تیر و تشتر قائل بوده اند و این دو را از هم بازمی شناخته اند؟ با توجه به اینکه این مردم هیچ گاه در یادکرد دو ایزد تیر و تشتر آنها را به تنهایی نام نمیبرند و آنان را همواره همراه یکدیگر به صورت «تیر و تشتر» یاد میکنند و در طول یکسال، در دو زمان مختلف، یکی حوالی تیرماه و دیگری در آبان ماه، به آیین بزرگداشت می پردازند و اینکه بنا بر مدارک و شواهد موجود موبدان فعال و آگاهی در این روستا می زیسته اند، گمان میرود این مردمان در گذشته های دور میان ایزدان تیر و تشتر تفاوت قائل بوده و آنان را از یکدیگر باز می شناخته اند و برای همین در دو نوبت جشن می گرفته اند. هرچند در این جشن ها هر دو یاد میشدند، ولی بیشتر این تشتر ایزد باران است که به واسطۀ تشتریشت و سرزمین خشک یزد آداب یادکرد دارد، ولی باید به یاد داشت که در گاهشماری رایج آنجا این تیر است که میان روزهای ماه و در میان ماههای سال می درخشد و از برابر شدن و همنشینی نام روز و ماه تیرگان پدید می آید.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
خلیل کهریزی
دوره 11، شماره 1 ، شهریور 1400، صفحه 79-94
چکیده
داستانهای ملّی، در دورههای گوناگون، نقل و کتابت و بازنویسی شدهاند و از همین روی روایتهای مختلفی از آنها شکل گرفتهاست که بررسی آنها میتواند سیرِ دگرگونیِ روایتهای ملّی را به دست دهد. یکی از دگرگونیهای رایج در این روایتها گسترش آنهاست که گاه با هدفِ توضیح و تفسیر یک جمله یا بخشی از روایتِ اصلی، در قالبِ داستانی فرعی، انجام ...
بیشتر
داستانهای ملّی، در دورههای گوناگون، نقل و کتابت و بازنویسی شدهاند و از همین روی روایتهای مختلفی از آنها شکل گرفتهاست که بررسی آنها میتواند سیرِ دگرگونیِ روایتهای ملّی را به دست دهد. یکی از دگرگونیهای رایج در این روایتها گسترش آنهاست که گاه با هدفِ توضیح و تفسیر یک جمله یا بخشی از روایتِ اصلی، در قالبِ داستانی فرعی، انجام شدهاست. این داستانهای فرعی میتوانند به گشودن گرههای متنی نیز کمک کنند؛ زیرا درکِ تاریخی از یک جمله یا واژه را در قالبِ روایتی فرعی به دست میدهند. یکی از مواردِ گسترش روایت، داستانی است که در پارهای از منابع تاریخی در بحث از اصلاحاتِ مالی انوشیران آمدهاست. خطِ روایتِ شاهنامه و بیشتر تواریخ در اصلاحاتِ مالی انوشیروان چنین است که با اشارۀ کوتاهی به وضعیّت خراج در دورۀ پادشاهان پیشین، از آغاز شدنِ اصلاحات در روزگارِ قباد سخن میرود که با مرگِ او ناتمام میماند و انوشیروان این اصلاحات را ادامه میدهد. بعضی از تواریخ در این خط بُرشی زدهاند و پیش از آنکه سخن از اصلاحات انوشیروان را آغاز کنند، داستانی نقل کردهاند که بر پایۀ آن در روزگارِ قباد، یک زنِ روستایی، پیش از حساب و شمارشِ محصولِ درختان توسط مأمورانِ مالیاتی، به کودکش اجازه نمیدهد به میوه دست بزند. در این تواریخ، همین داستان سببِ دلسوزی قباد به حالِ رعیّت و انگیزۀ اصلی او برای اصلاحات مالی نمایانده شدهاست. جملۀ کانونیِ این روایت، «ممنوعیتِ دست زدن به میوه» است که در مصراعی از شاهنامه نیز به صورتِ «نه کس دست را سوی رسته پسود» بازتاب یافته و در چاپها و دستنویسهای این کتاب وضعیّتی آشفته دارد. در این مقاله، نخست، با کمکِ این روایتِ جنبی، دربارۀ ضبط و معنای درست این مصراع از شاهنامه سخن گفته شدهاست. پس از آن نیز دربارۀ اصالتِ نقلی و خاستگاهِ این روایت در بخش دوم مقاله بحث شده و بدین شکل یکی از نمونههای گسترش روایت در روایتهای ملّی نشان داده شدهاست.
مقاله پژوهشی
فاطمه مهری
چکیده
کرگدن گرچه حیوان بومی ایران نبوده است، اما ایرانیان به سبب همسایگی با هند و ارتباط با چین و شمال آفریقا، که از زیستگاههای اصلی این جانور بودهاند، از دیر باز با آن آشنایی داشتهاند. نشان این آشنایی را میتوان در متون مختلف، از جمله متنهای جغرافیایی و جانورشناختی، و همچنین ادبیات فارسی بازیافت. با وجود این، به سبب اندکشمار بودن ...
بیشتر
کرگدن گرچه حیوان بومی ایران نبوده است، اما ایرانیان به سبب همسایگی با هند و ارتباط با چین و شمال آفریقا، که از زیستگاههای اصلی این جانور بودهاند، از دیر باز با آن آشنایی داشتهاند. نشان این آشنایی را میتوان در متون مختلف، از جمله متنهای جغرافیایی و جانورشناختی، و همچنین ادبیات فارسی بازیافت. با وجود این، به سبب اندکشمار بودن کرگدن، بُعد مسافت زیستگاههای آن و موارد معدود مشاهدۀ مستقیم حیوان، در منابع مختلف با روایات متنوع و متفاوتی دربارۀ کرگدن مواجهیم. این تنوع گاه موجب شده است هیئت کلی این حیوان چنان ترسیم شود که گویی با جانداری جز کرگدن مواجهیم. تنوع در نامگذاریها نیز با این چندگانگی همراه شده و آن را تقویت کرده است. در این مقاله میکوشیم از خلال متون علمی و ادبی کهن، تصویری را که ایرانیان از این حیوان داشتهاند بررسی کنیم. یکی از یافتههای اصلی ما آن است که به گواهی دستهای متون و تصاویر، برخی ایرانیان در برخی ادوار، کرگدن را پرندهای عظیمالجثه میپنداشتهاند. ما کوشیدهایم روند شکلگیری این باور را با توجه به ویژگیهای زیستیای که پیشینیان برای کرگدن قائل بودهاند پی بگیریم و نشان دهیم کدام تصورات در پدید آمدن این باور نقش داشتهاند. برای این کار، جز منابع فارسی، از متنهایی که به زبان عربی اما در حوزۀ فرهنگ ایرانی نگاشته شدهاند نیز بهره بردهایم. همچنین به این نکته پرداختهایم که برخی تصویرسازیهای موجود از کرگدن در شعر فارسی، همچون باهمآیی فیل و کرگدن و مضادت این دو با هم، نه برساختۀ تخیل آفرینندگان این متنها، بلکه برگرفته از منابعِ مرتبط با جانوران در فرهنگهای کهن هستند و با جستجو در این منابع میتوان پیشینۀ این گونه تصاویر را بازیافت و قدمت آنها را نشان داد. همچنین میتوان نشان داد انگارههای جانورشناختی کهن چه اندازه حاصل آمیزش متونی با خاستگاههای گوناگون و تعاملات علمی و فرهنگی تمدنهای پیشین بودهاند.
مقاله پژوهشی
بهدخت نژادحقیقی
چکیده
بررسی ارتباط تاریخ و ادبیات، واقعگرایی تاریخ و میزان بهرهگیری روایتهای تاریخی از ادبیات و ابزارهای بلاغی موضوعی است که کانون توجه پژوهشگران تاریخی و ادبی بوده و هست. در کتب تاریخی فارسی نمونههایی که آمیختگی تاریخ و ادبیات داستانی را نشان میدهند کم نیستند، اما با اندکی تأمل میتوان دریافت که استفاده از ابزارهای داستانی در ...
بیشتر
بررسی ارتباط تاریخ و ادبیات، واقعگرایی تاریخ و میزان بهرهگیری روایتهای تاریخی از ادبیات و ابزارهای بلاغی موضوعی است که کانون توجه پژوهشگران تاریخی و ادبی بوده و هست. در کتب تاریخی فارسی نمونههایی که آمیختگی تاریخ و ادبیات داستانی را نشان میدهند کم نیستند، اما با اندکی تأمل میتوان دریافت که استفاده از ابزارهای داستانی در همۀ موارد یکسان و به یک منظور نیست. یکی از موارد تأملبرانگیز کاربرد روایتهای داستانی و نوعی از پیرنگسازی در تأیید وقایع بزرگ و صحّه گذاشتن بر قدرت برتر حاکمان است. استفاده از زبان رندانه و به کارگیری آیات و احادیث متناسب با موضوع، به پیروی از سنّت تاریخنویسی اسلامی، طبیعی و واضح جلوه میکند، وقتی مورّخ در صدد توجیه کاستیهای حکومت در حوادثی برگشتناپذیر و یا انتقاد از عوامل قدرت در برخی وقایع است. اما ما در تاریخ با بخشهایی روبرو میشویم که با عدول از تاریخنویسی علمی و با پا گذاشتن به قلمرو ادبیات داستانی، سنّت قصهگویی را پیش میگیرد، آن هم قصههایی که در باور عامۀ مردم به مراتب از آیات و احادیث قویتر عمل میکنند و تنها یکی از نتایجش این است که زمینه را برای پذیرش جبر تاریخی آن عصر آماده میسازند. عصر مغول یکی از دورههای خطیر تاریخ ایران و تاریخ این دوره یکی از حجیمترین پروندههای تاریخی است. جهانگشای جوینی به نوعی نقطۀ آغاز تاریخنویسی این عصر و درخشانترین برگ این پرونده است. روایت خاص جوینی از حوادث و زبان ادبی او در نزدیکترین فاصله به حادثۀ تاریخی، در مقایسه با زبان بسیار ساده و بیپیرایۀ کتب تاریخی دیگر با فاصلۀ زمانی دورتر، تفاوت روایتهای تاریخی یک دوره را بهتر نشان میدهد. قصهگویی هدفمند به عنوان ابزار بلاغی مورخ در طرح کلان تاریخ، او را از مقام تاریخنویسی به مقام کنشگر اجتماعی نزدیک میکند. موقعیت اجتماعی مورّخ هرچه نزدیکتر به دستگاه قدرت باشد، پیچیدگی روایت او بیشتر میشود. این مقاله به بررسی جهانگشای جوینی از این منظر میپردازد، دیدگاهی که میتواند بنیاد چنگ زدن به متن تاریخی را سست کند.