برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
سورنا فیروزی؛ مهسا ویسی
چکیده
درباره پیشینه نگارش سرودههای زرتشت و نیز باقی بخشهای اوستا، دو نظر کلی کهن و نوین در دست است. نظر کهن که در متون پهلوی مستند شده و در آثار برخی از مورخان روزگار اسلامی بازتاب یافته است، از مکتوب بودن آنها پیش از حمله اسکندر مقدونی یاد کردهاند، اما نظر محققان معاصر بر تاخر این مساله است. این پژوهش بر پایه رویکرد رهیافت تاریخی و ...
بیشتر
درباره پیشینه نگارش سرودههای زرتشت و نیز باقی بخشهای اوستا، دو نظر کلی کهن و نوین در دست است. نظر کهن که در متون پهلوی مستند شده و در آثار برخی از مورخان روزگار اسلامی بازتاب یافته است، از مکتوب بودن آنها پیش از حمله اسکندر مقدونی یاد کردهاند، اما نظر محققان معاصر بر تاخر این مساله است. این پژوهش بر پایه رویکرد رهیافت تاریخی و تحلیل محتوای متون از یک سو و ارزیابی وضعیت نگارش در فلات ایرانِ مرتبط با نیمه نخست از هزاره یکم پیش از میلاد، ابتدا به بررسی شواهد و استنادات دو دیدگاه میپردازد و سپس موضوع را برمبنای واقعیات موجود مولفههای زمانی و جغرافیایی مرتبط با روزگار زرتشت و هخامنشیان تحلیل میکند. این مقاله در پی آن است که تا از طریق ارزیابی شواهد مرتبط با سرودههای منتسب به زرتشت، کهنترین زمان ممکن برای نگارش این کهنترین بخش از اوستا را برآورد کند. مقاله پیشرو نشان میدهد که اثراتی از مکتوب بودن سرودههای زرتشت در روزگار سرایش آنها وجود دارد. در این مقاله دیده شد که برخلاف نظر برخی از پژوهشگران، محتوای اوستایی و از جمله سرودههای زرتشت، تا پیش از حمله اسکندر، مکتوب شده بودند. در پایان، مقاله درباره منظور داریوش بزرگ از خط آریایی در کتیبه بیستون بحث میکند و آن را نه مرتبط با خط میخی و زبان پارسی قدیم، بلکه نوشتن به زبان بلخی (آریایی) روزگار داریوش میداند که این امر یا به خط آرامی رایج و یا به خطی برگرفته از آن صورت گرفته است.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
علی شهیدی؛ سولماز جوادپور
چکیده
یسنای 38 که یسن میانی هفت ها(ت) است، به ستایش آبها و زنان/ایزدبانوان اختصاص دارد. در بندهای سوم و پنجم این یسن صفاتی برای آبها به کار رفته است که یا منحصربهفرد هستند یا در اوستا درجهی تکرار بسیار پایینی دارند به همین دلیل دربارهی معنایشان ابهام وجود دارد؛ به ویژه صفت اهورانی که برخی آن را به «زنان اهورا» تعبیر کردهاند. با مقایسهی ...
بیشتر
یسنای 38 که یسن میانی هفت ها(ت) است، به ستایش آبها و زنان/ایزدبانوان اختصاص دارد. در بندهای سوم و پنجم این یسن صفاتی برای آبها به کار رفته است که یا منحصربهفرد هستند یا در اوستا درجهی تکرار بسیار پایینی دارند به همین دلیل دربارهی معنایشان ابهام وجود دارد؛ به ویژه صفت اهورانی که برخی آن را به «زنان اهورا» تعبیر کردهاند. با مقایسهی زند یسن 38 و متون دورهی میانه به نظر میرسد این متن مبنای تقسیمبندی انواع آبها در متون مذهبی دوره میانه است که اهمیت بررسی آن را افزایش میدهد؛ اما بررسی زند نیز کمک زیادی به رفع ابهام در معنی این یسن نمیکند زیرا در بیشتر موارد کلمهی اوستایی عینا تکرار شده و تنها تفسیری بدان افزودهاند. در برخی موارد معنی یا تفسیر پهلوی از نظر ریشهشناسی و ظاهری، شباهتی به واژهی اوستایی ندارند و به نظر میرسد در زمان تدوین زند نیز دربارهی این واژهها و معنای آنها اتفاقنظر وجود نداشته است. هدف این پژوهش این است که با مقایسهی صفات و عبارات بیانشده در متن اوستایی و زند آن، این کلمات ترجمه و ریشهیابی شده و میزان انطباق آنها در دو دوره بررسی شود. سعی شده به این پرسشها پاسخ داده شود که تفسیرهای موبدان نویسندهی زند تا چه حد با متن اوستایی همخوانی دارد و در کار آنها امانتداری در ترجمه تا چه حد رعایت شده و تفکرات و عقاید موبدان ساسانی تا چه حد بر روی این ترجمه و تفسیرشان تاثیر گذاشتهاند.
احسان افکنده؛ باقرعلی عادلفر
چکیده
قدمت انگارة جغرافیایی «هفتکشور» به دوران آغازین هندوایرانی بازمیگردد. پس از جدایی هندیان و ایرانیان، روایت آغازین هندوایرانی هفتپاره بودن زمین، با توجه به شرایط اقلیمی سرزمینهای جدید و تغییرات دینی و سیاسی دگرگون شده و به صورتهای کنونی درآمده است. مقایسة متون کهن ایرانی و هندی، بهویژه اوستا و ویشنو پورانه، نشان ...
بیشتر
قدمت انگارة جغرافیایی «هفتکشور» به دوران آغازین هندوایرانی بازمیگردد. پس از جدایی هندیان و ایرانیان، روایت آغازین هندوایرانی هفتپاره بودن زمین، با توجه به شرایط اقلیمی سرزمینهای جدید و تغییرات دینی و سیاسی دگرگون شده و به صورتهای کنونی درآمده است. مقایسة متون کهن ایرانی و هندی، بهویژه اوستا و ویشنو پورانه، نشان میدهد که در طرح کلی روایت اصلی هندوایرانی، جهان به هفت پاره تقسیم شده بوده که یک پاره در میان بوده و شش پارة دیگر بر گرد آن قرار داشتهاند. از میان این هفت سرزمین، که توسط موانعی از یکدیگر جدا شده بودند، در آغاز تنها پارة میانی مسکون بوده است، اما بعدها پس از انشعاب مردم از پیشنمونة نیای آغازین، سایر نواحی هم مسکون شدهاند. در متون اوستایی، همچون هندی، نامهای جدیدی جایگزین نامهای آغازین شد. بعدها با گسترش آیین مزدیسنی و انتقال نیروی سیاسی از شرق به غرب فلات ایران، هفتکشور متون اوستایی نیز دچار تغییر شده و در متون فارسی میانه با تغییر جهات شرقی و غربی با افق جغرافیایی جدید، که بنا بر آن سرزمین میانی در غرب فلات ایران قرار داشت، منطبق گشت. این میراث تقسیم هفتگانه به صورت مستقل در منابع مربوط به دورة هخامنشی نیز مشاهده میشود که در آن به صورت کمرنگ ردپای یک تقسیم هفتگانه در سازماندهی شهربهای هخامنشی دیده میشود.
محمدحسن جلالیان چالشتری
چکیده
خط و نظام نوشتاری بهکاررفته در متون فارسی میانۀ زرتشتی یا همان خط پهلوی به دلیل نواقص و مشکلات بسیاری که داشته، چه در زمان رواج و کاربردش در نگارش آثار و متون فارسی میانه و چه در حال حاضر که این متون مورد بررسی و پژوهش قرار میگیرند، همواره باعث بدفهمیها و قرائتهای اشتباه فراوان شده است. این ابهامات خط و عدم درک کامل و دقیق متن ...
بیشتر
خط و نظام نوشتاری بهکاررفته در متون فارسی میانۀ زرتشتی یا همان خط پهلوی به دلیل نواقص و مشکلات بسیاری که داشته، چه در زمان رواج و کاربردش در نگارش آثار و متون فارسی میانه و چه در حال حاضر که این متون مورد بررسی و پژوهش قرار میگیرند، همواره باعث بدفهمیها و قرائتهای اشتباه فراوان شده است. این ابهامات خط و عدم درک کامل و دقیق متن باعث شده تا مؤلّفان و کاتبان گذشته و پژوهندگان کنونی گاه جهت رفع ابهام از واژهها و توجیه برداشت و قرائت خود دست به پرداختن افسانههایی بزنند که پشتوانه و اساسی ندارند. در این نوشتار، پس از مروری بر صورتهای نگاشتهشدۀ نام سرزمین سغد در متون پهلوی و ارائۀ پیشنهادی در نحوۀ واجنویسی یکی از این صورتها به صفت «هفتآشیان»، که در مورد این سرزمین در متن پهلوی شهرستانهای ایران و در کتاب زینالاخبار گردیزی آمده، پرداخته شده است و در نهایت صفت «هفتآشیان» صورتی تحریفشده از برگردان واژۀ اوستایی suγδō.šayanaبه حساب آمده است. صورت اوستایی با پشت سر گذاشتن تحولات آوایی در زبان فارسی میانه به صورت suwdōšayan درآمده، ولی به علت عدم آگاهی کاتبان از آن و شباهت نگارشی آن در خط پهلوی باhaftāšyān ، در دستنویسهای پهلوی و متون پس از اسلام به واسطة این واژة اخیر پس زده شده و بهکلی متروک شده است.