برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
محمود فضیلت؛ آراد غلامی
چکیده
ادبیات از آن رو که تجلی گاه و بازتاب دهندۀ واقعیت های زندگی و آرمان های انسان است، پیوسته تحت تأثیر تاریخ قرار می گیرد؛ از این رو، می توان ریشۀ بسیاری از داستان ها و روایت های ادبی را در حوادث و روایت های تاریخی جست و جو کرد. در این پژوهش، بر چهار روایت تاریخی و ادبی که نوع خاصی از نیرنگ و فریب که با آسیب رساندن به خود همراه است، بن مایه ...
بیشتر
ادبیات از آن رو که تجلی گاه و بازتاب دهندۀ واقعیت های زندگی و آرمان های انسان است، پیوسته تحت تأثیر تاریخ قرار می گیرد؛ از این رو، می توان ریشۀ بسیاری از داستان ها و روایت های ادبی را در حوادث و روایت های تاریخی جست و جو کرد. در این پژوهش، بر چهار روایت تاریخی و ادبی که نوع خاصی از نیرنگ و فریب که با آسیب رساندن به خود همراه است، بن مایه یا موضوع مکرر آن ها به شمار می آید، تمرکز می کنیم: روایت تاریخی زوپیر مربوط به عصر هخامنشی، روایت تاریخی رزم پیروز با هپتالیان مربوط به دوران ساسانی، داستان زاغان و بومان در کلیله و دمنۀ بهرام شاهی و داستان شاه نصرانی گداز در دفتر نخست مثنوی معنوی. در راستای به دست دادن یک دید جامع، در ابتدا خلاصه ای از هر یک از این چهار روایت بیان می نماییم (سطح توصیفی پژوهش) و سپس به تبیین اشتراکات و افتراقات آن ها می پردازیم (سطح تحلیلی پژوهش). گردآوری داده ها در پژوهش حاضر، متناسب با موضوع و روش آن، به شیوۀ کتابخانه ای صورت پذیرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهند که توطئۀ اصلی در این چهار روایت یکسان است؛ اما پردازش آن ها متفاوت است. افزون بر این، می توان روایت تاریخی زوپیر را منبعی کهن برای سه روایت دیگر دانست؛ منبعی که تا کنون مورد غفلت واقع شده است.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
حمیرا زمردی؛ مینا اکبرى فراهانی
چکیده
بحث از فضایل و رذایل اخلاقی از جمله اندیشههای مشترک در باورهای اخلاقی و عارفانه ایران و هند باستان است. براساس اندیشۀ دوگانهباوری صفات رذیله ناشی از نیروهای شر و تاریکی است و صفات نیک متأثر از نیروهای خیر و روشنی است. پرهیز از صفات رذیله، بهویژه صفت رذیلۀ خشم، در این اندیشۀ مشترک و نمود آن در آثار ایران و هند باستان تأکید شده است. ...
بیشتر
بحث از فضایل و رذایل اخلاقی از جمله اندیشههای مشترک در باورهای اخلاقی و عارفانه ایران و هند باستان است. براساس اندیشۀ دوگانهباوری صفات رذیله ناشی از نیروهای شر و تاریکی است و صفات نیک متأثر از نیروهای خیر و روشنی است. پرهیز از صفات رذیله، بهویژه صفت رذیلۀ خشم، در این اندیشۀ مشترک و نمود آن در آثار ایران و هند باستان تأکید شده است. در شاهنامه نبرد این دو نیروی خیر و شر در شخصیتهای داستانها و سخنان فردوسی دیده میشود. در مثنوی نیز در وجود انسان نبرد نیکی و بدی جریان دارد. در این پژوهش، صفت رذیلۀ خشم در ایران و هند باستان برمبنای شاهنامه و مثنوی، با روش تطبیقی و تحلیلی، بررسی شده است. در این بررسی، خشم در دو مفهوم دیو خشم و صفت رذیلۀ خشم به کار رفته است. انسان با این صفت ناپسند خشم از گروه نیکی و روشنی دور و به گروه اهریمنی و تاریکی نزدیک میشود. بنابراین، با تحلیل شواهدی از آثار نشان دادهایم که فردوسی و مولوی، دو شاعر بزرگ دورۀ اسلامی، این مفاهیم اندیشۀ باستانی ایران و هند را در شاهنامه و مثنوی بهخوبی متجلّی کردهاند و به تداوم فرهنگ کهن آریایی خویش پایبند بودهاند.