خیراندیش, عبدالرسول, ابراهیمی, آمنه. (1392). جابهجایی شهر زنان در اسکندرنامه داستانی به منظور ایرانی دانستن اسکندر. پژوهشهای ایرانشناسی, 3(1), 53-64. doi: 10.22059/jis.2013.36346
عبدالرسول خیراندیش; آمنه ابراهیمی. "جابهجایی شهر زنان در اسکندرنامه داستانی به منظور ایرانی دانستن اسکندر". پژوهشهای ایرانشناسی, 3, 1, 1392, 53-64. doi: 10.22059/jis.2013.36346
خیراندیش, عبدالرسول, ابراهیمی, آمنه. (1392). 'جابهجایی شهر زنان در اسکندرنامه داستانی به منظور ایرانی دانستن اسکندر', پژوهشهای ایرانشناسی, 3(1), pp. 53-64. doi: 10.22059/jis.2013.36346
خیراندیش, عبدالرسول, ابراهیمی, آمنه. جابهجایی شهر زنان در اسکندرنامه داستانی به منظور ایرانی دانستن اسکندر. پژوهشهای ایرانشناسی, 1392; 3(1): 53-64. doi: 10.22059/jis.2013.36346
جابهجایی شهر زنان در اسکندرنامه داستانی به منظور ایرانی دانستن اسکندر
2دانشجوی دکتری رشته تاریخ ایران اسلامی دانشگاه شیراز
تاریخ دریافت: 10 خرداد 1392،
تاریخ بازنگری: 28 بهمن 1392،
تاریخ پذیرش: 27 شهریور 1392
چکیده
از زمانی که اسکندر در تاریخ ایران ظاهر شده درمتون تاریخی نظرات متعددی دربارهی ایرانی یا یونانی بودن او نیز آمده است. پیامد این نظرات به سخنانی راجع به شخصیت اسکندر به عنوان فرمانروا، حاکم، کاشف، ماجراجو و نظایر آنها نیز کشیده شد؛ حتی در دورهی معاصر از بود یا نبود او و یا کم و کیف قلمروی وی نیز اظهار نظرهایی ارائه شده است. برای یک بررسی صرف تاریخی در این باره بایدبر اساس اسناد و مدارک سخن گفت اما از آنجا که بخش عمدهای از منابع مکتوب دربارهی اسکندر را متون داستانی کهن ایرانی تشکیل میدهد، لازم است جهت غنا بخشیدن به اخبار راجع به اسکندر و فراهم ساختن امکان سنجش آن، از روایاتی مختلف، به چنین متونی توجه کرد. از جمله این متون اسکندرنامهی داستانی نوشته شده میان قرون ششم تا هشتم هجری قمری است که سعی دارد با ایجاد یک جابهجایی در روایتی قدیمی از شهر پریان (زنان)، اسکندر را با شهر پریان پیوند دهد و از این طریق او را شخصی ایرانی قلمداد نماید.
Displacement of the City of Women in the Fictional Eskandarnameh to Present Alexander as an iranian Character
نویسندگان [English]
Abdol-Rasul Khairandish1؛ Ameneh Ebrahimi2
1Associate professor Department of History, University of Shiraz
2M.A. Student of History, University of Shiraz
چکیده [English]
Ever since Alexander emerged in the history of Iran, his being Greek or Iranian has been a matter of dispute. The subject has later entered the discussions over Alexander’s identity as ruler, governor, explorer, adventurer, etc. Even these days disputes over his existence or his territory exist. A purely historical study on the subject should be based on documents. Yet since a great part of written materials on Alexander are ancient Persian stories, to enrich our findings on Alexander and study the subject from different points of view, we need to pay attention to such texts. Of these texts one may refer to the story of Eskandarnameh ,made up between the sixth and eighth centuries which, through displacing an old narrative of the city of women, intends to connect Alexander to the ideal world of fairies and thus present him as an Iranian character.
کلیدواژهها [English]
Eskandar, Haroom, Parikan, fairies
مراجع
آیناش، سیتوا. 1385. سیمای اسکندر در شاهنامهی فردوسی و ادبیات قزاق، مجلهی سخن عشق، شمارهی 31 .
ابن اثیر، علی بن محمد.1388. الکامل فی التاریخ، تهران. انتشارات اساطیر.
ابن حوقل.1345. صوره الارض، به کوشش جعفر شعار، تهران ، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
ابوالفداء. 1349.تقویم البلدان، ترجمهی عبدالمحمد آیتی، تهران ، بنیاد فرهنگ ایران.
اسکندرنامه .1387. به کوشش ایرج افشار، تهران ، نشر چشمه.
حموی، یاقوت. 1416 ه. شیخ الامام شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج اول، بیروت.
دهخدا، علی اکبر.1372. لغتنامه، ج سوم، تهران ، انتشارات دانشگاه تهران.
رضا، عنایت الله. 1360. آذربایجان و اران (آلبانیای قفقاز)، تهران ، انتشارات ایران زمین.
ستاری، جلال .1380. پژوهشی در اسطورهی گیل گمش و افسانهی اسکندر، تهران ، نشر مرکز.