برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
مجید منتظرظهوری؛ داریوش براتی دشت راهی
چکیده
گیرشمن باستان شناس فرانسوی در سال 1947 میلادی در شمال شرق مسجد قرون اولیه شوش، موفق به کشف بنای موسوم به خانقاه شد. اولین بار مونیک کروران، این بنا را خانقاه مربوط به قرون نخستین اسلامی معرفی کرد. باتوجهبه شواهد باستان شناسی و سخنان مقدسی جغرافیدان قرن چهارم مبنی بر ورودش به خانقاهی در شوش، میتوان به جریان تصوف و وجود خانقاه در این ...
بیشتر
گیرشمن باستان شناس فرانسوی در سال 1947 میلادی در شمال شرق مسجد قرون اولیه شوش، موفق به کشف بنای موسوم به خانقاه شد. اولین بار مونیک کروران، این بنا را خانقاه مربوط به قرون نخستین اسلامی معرفی کرد. باتوجهبه شواهد باستان شناسی و سخنان مقدسی جغرافیدان قرن چهارم مبنی بر ورودش به خانقاهی در شوش، میتوان به جریان تصوف و وجود خانقاه در این شهر تأکید کرد. خانقاه شوش به لحاظ مطالعات باستان شناسی از اهمیت مطالعاتی بالایی برخوردار است و میتواند از طرفی ما را تا حدی به بازیابی ریشههای معماری و از طرف دیگر نظام رفتاری و ایدئولوژیک خانقاه نزدیک کند. سوال اصلی این پژوهش که نویسندگان سعی در طرح آن دارند و باتوجهبه شواهد باستانشناسی میکوشند پاسخی همسو ارائه کنند عبارت است از: بازیابی خاستگاه معماری خانقاه شوش به لحاظ ساختاری و متعاقباً بازبینی فرهنگ رفتاری و دینی حاکم بر این بناست. آیا خانقاه شوش ارتباطی ساختاری با بناهای مذهبی و نظام ایدئولوژیک پیش از اسلام دارد یا برگرفته از مبانی دوران اسلامی است؟ پژوهش زیر در جهت پاسخ به سؤالات مطرح شده از روش توصیفی - تحلیلی و از رویکرد باستانشناختی - تاریخی استفاده نموده است. شواهد باستانشناسی حکایت از همخوانی برخی عناصر معماری خانقاه شوش با مهرکدههای شناسایی شده دوره ساسانی در جنوب ایران دارد که بعدها حتی در معماری دوران میانی و متأخرتر اسلامی نیز بازتاب یافت. همچنین با بازخوانی منابع و بررسی سنن کهن ایرانی در می یابیم، برخی از رفتارهای دینی موجود در نظام خانقاهی ریشه در باورهای پیش از اسلام دارد.
حمیدرضا پیغمبری؛ لیلا مکوندی
چکیده
تاریخ اولیۀ خلیجفارس در پژوهشهای علمی کنونی بر نقش محوری سیاسی و اقتصادی میانرودان و مناسبات آن با دیلمون (بحرین) و مگن (عمان) و ملوخه (درۀ سند) متمرکز است؛ ازاینرو جایگاه عیلامیان و سایر ساکنان کرانههای شمالی در خلیجفارس مبهم و نامشخص ماندهاست. پرسشی اساسی که به ذهن میرسد این است که مردمان مذکور چه نقشی در فعالیتهای ...
بیشتر
تاریخ اولیۀ خلیجفارس در پژوهشهای علمی کنونی بر نقش محوری سیاسی و اقتصادی میانرودان و مناسبات آن با دیلمون (بحرین) و مگن (عمان) و ملوخه (درۀ سند) متمرکز است؛ ازاینرو جایگاه عیلامیان و سایر ساکنان کرانههای شمالی در خلیجفارس مبهم و نامشخص ماندهاست. پرسشی اساسی که به ذهن میرسد این است که مردمان مذکور چه نقشی در فعالیتهای دریایی ایفا میکردند. مقالۀ پیش رو تلاشی برای پاسخ دادن به این پرسش است و در آن به منظور مشخص کردن نقش «اتحادیۀ عیلام» در بازرگانی خلیجفارس، بر ضرورت بازنگری در برداشتهای رایج، از رهگذر بهرهگیری از تحلیلهای تاریخی و یافتههای باستانشناختی تأکید شده است. پژوهش حاضر نشان میدهد که منابع میانرودانی فقط منعکسکنندۀ بخشی از تاریخ خلیجفارس هستند که عمدتاً بر فعالیتهای بازرگانی خود آنها از طریق کرانههای جنوبی دریا دلالت دارد. باوجوداین، اطلاعات پراکندهای که دربارۀ نامجاهای شرقی از لابهلای همین منابع به دست میآید و یافتههای باستانشناختی مبتنی بر تجزیه و تحلیل مواد معدنی و اشیای ساختهشده از سنگهای نیمهقیمتی چون لاجورد و سنگ صابون، به خوبی اهمیت نواحی جنوبی و شرقی ایران را نشان میدهد. راههای آبی مبادلات این منابع و کالاها که از شوش و کرانههای فارس (انشان)، بهویژه لیان (بوشهر)، گذر میکرد، همچون راههای زمینی تحت تأثیر رقابتها و دشمنی سیاسی عیلام و میانرودان بوده، ولی در دورههایی بسیار پررونق بودهاست. این دورهها از نظر تاریخی با سلسلههای سوکلمخها و شوتروکیها انطباق دارد که دامنۀ روابط عیلامیان به بحرین و عمان نیز گسترش یافته بود؛ بنابراین با وجود ارتباطات قوی سیاسی و اقتصادی قدرتهای میانرودانی با کرانههای جنوبی «دریای پایین»، دستهبندی قدرت منطقه در این مقاطع به سود عیلامیان تغییر یافت و اکنون میتوان با اطمینان گفت که بازرگانی پرسود دریا نیز آنچنان که منابع میانرودانی القا میکنند، در انحصار میانرودان نبودهاست.