محمدرضا ابوالقاسمی
چکیده
نوشتههای فراوانی دربارۀ نگارگری ایرانی در دست است که عموماً برای تبیین زیباشناسی این هنر به آموزههای عرفانی و بهویژه عالم خیال یا عالم مثال استناد کردهاند. برخی از مهمترین نظریهپردازان این حوزه (کربن، بورکهارت، شووان، نصر و رینگنبِرگ) با تکیه بر آراء ابن عربی کوشیدهاند ثابت کنند که زیباشناسیِ نگارگری ایرانی برخاسته ...
بیشتر
نوشتههای فراوانی دربارۀ نگارگری ایرانی در دست است که عموماً برای تبیین زیباشناسی این هنر به آموزههای عرفانی و بهویژه عالم خیال یا عالم مثال استناد کردهاند. برخی از مهمترین نظریهپردازان این حوزه (کربن، بورکهارت، شووان، نصر و رینگنبِرگ) با تکیه بر آراء ابن عربی کوشیدهاند ثابت کنند که زیباشناسیِ نگارگری ایرانی برخاسته از آموزۀ عرفانی «عالم خیال» است. مسئلۀ محوری این مقاله مبتنی است بر اینکه پیوند زدن مفاهیم متافیزیکی عالم خیال به زیباشناسی نگارگری مبنای نظری و روششناختی مستحکمی ندارد، زیرا اولاً ابن عربی و سایر پیروانش از طرح آموزۀ عالم خیال هدفی هستیشناختی (مراتب وجود) و معرفتشناختی (معرفت الله) را دنبال میکردهاند؛ ثانیاً شواهد و قراین چندانی در دست نیست که ثابت کند نگارگران و نقاشان الزاماً با تعالیم عرفانی ابن عربی آشنا بوده یا بدان گرایش داشتهاند؛ ثالثاً، بنابر دیدگاههای عرفانی، شهود عالم خیال شروطی دارد و صرفاً عارف واصل و حکیم کامل قادر است در آن سیر و سیاحت کند. بنابراین، تصوّر اینکه نگارگران همگی به چنین مراتبی دست یافتهاند دور از ذهن به نظر میرسد و شواهد چندانی هم برای اثبات آن در دست نیست. در مقابل، کوشیدهایم نشان دهیم که با رجوع به خود آثار نگارگری بهتر میتوان به وجوه زیباشناختی آنها پی برد.