برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
سیما رحمانی فر؛ حسین قاسمی
چکیده
حکایت موش و گربۀ شیخ بهایی یکی از متون داستانی است که شامل عناصر، مؤلفهها و نیز افکار واندیشههایی است که میتوان آنرا در ارتباط مستقیم بااوضاع و احوال اجتماعی و فرهنگی زمانۀ پدید آمدن آن، یعنی دورۀ سلطنت شاهعباس یکم، وبویژه آرای پدیدآورندۀ آن یعنی شیخ بهایی موردبررسی قرار داد. برهمین اساس سؤالات اصلی پژوهش پیش رو اینست که ازبررسی ...
بیشتر
حکایت موش و گربۀ شیخ بهایی یکی از متون داستانی است که شامل عناصر، مؤلفهها و نیز افکار واندیشههایی است که میتوان آنرا در ارتباط مستقیم بااوضاع و احوال اجتماعی و فرهنگی زمانۀ پدید آمدن آن، یعنی دورۀ سلطنت شاهعباس یکم، وبویژه آرای پدیدآورندۀ آن یعنی شیخ بهایی موردبررسی قرار داد. برهمین اساس سؤالات اصلی پژوهش پیش رو اینست که ازبررسی تاریخی حکایت مذکور به چه نتایجی دربارۀ جایگاه تصوف در این دوره بویژه در تقابل با شریعت میتوان دست یافت واینکه متن ادبی چگونه میتواند برای انعکاس ایدئولوژی و گفتمان خاص در دورهای، آینگی کند؟ونیزاینکه رویکرد شیخ بهایی درمورد دو طیف اندیشگانی شریعت وتصوف با توجه به جایگاه سیاسی - دینی وی به چه نحو بوده است؟ بهنظر میرسد باتوجه به اوضاع واحوال ایران عصر صفوی وبهویژه دورۀ سلطنت شاه عباس یکم، بتوان چیرگی قطعی نظام فقاهتی(نماد آن گربۀ داستان)بر عناصرصوفیگری(نماد آن موش داستان)را در این حکایت یافت واین ادعا را با گفتوگوهاوشواهدی که موش و گربه ارائه میدهندونیز پایان حکایت به اثبات رساند.درواقع دوران ابتدایی حکومت صفویه رامیتوان غلبۀ نظام صوفیگری، دورۀ تداوم آنرا، تضعیف این نظام ودورۀ سقوط آن را با پیروزی قطعی و نهایی نظام فقهی وبیرون رانده شدن صوفیه وصوفی-گری ازدایرۀ قدرت درنظر گرفت. ضمن اینکه میتوان تاحدود قابلتوجهی، موضع شیخ بهایی رادربرابر صوفیه واهل شریعت دراین داستان ردیابی کرد. درواقع شیخ بهایی که ظاهراً میان حقانیت تصوف یاشریعت، درمانده است، درنهایت شریعت یاهمان علم دین رابرمیگزیند.
یحیی بوذری نژاد؛ حسین ایرانپور
چکیده
در زمان صفویه، شاخهای از عالمان از روش طبیعی اجتهاد در استنباط فقهی احکام خارج شدند و به اخباریگری روی آوردند. حکومت صفوی در جایگاه داعیهدار تشیع ـ سلباً یا ایجاباً ـ مورد اهتمام علمای شیعه بود؛ به همین سبب، بررسی حرکتهای علمی و اجتماعی در این دوره مورد اهتمام است. بررسی نظرات مجتهدها و اخباریان ما را به این مهم رهنمون ...
بیشتر
در زمان صفویه، شاخهای از عالمان از روش طبیعی اجتهاد در استنباط فقهی احکام خارج شدند و به اخباریگری روی آوردند. حکومت صفوی در جایگاه داعیهدار تشیع ـ سلباً یا ایجاباً ـ مورد اهتمام علمای شیعه بود؛ به همین سبب، بررسی حرکتهای علمی و اجتماعی در این دوره مورد اهتمام است. بررسی نظرات مجتهدها و اخباریان ما را به این مهم رهنمون میسازد که سرچشمه و منشأ سنخ تعاملات و کنشهای هر کدام از فریقین در نوع نگاه آنان به شأن زعامت برای جامعه است که اصولیها آن را متعلق به مجتهد جامعالشرایط میانگارند و شاه را ملزم به گرفتن اذن از او میدانند، ولی اخباریها این شأن را عرفی میانگارند و به عهدۀ مردم گذاشتهاند. تلقی اخباریها از زعامت جامعه، تبعاتی را در پی داشت. این جریان به نوعی به ظاهرگرایی دامن زد و همین امر سیر ترقی تمدن اسلامی را منحط ساخت و به خودکامگی پادشاهان صفوی دامن زد. از دیگر سو، این جریان و وقوع آن در بستر زمانی صفویه، سبب رواج یافتن خرافات و بدعتهایی در اعتقادات و اعمال مذهبی از جمله اختلافات مذهبی، حجیت یافتن رؤیا، بدعتگذاری در مناسبتهای دینی، بهخصوص عزاداری، و نیز تصرف در اعتقادات منجیگراییِ شیعی شد. توجه به جایگاه علوم عقلی در دورۀ صفویه هم درخور توجه است که با کنار نهادن آن، پیامدهای اجتماعی اخباریگری دوچندان شد. این نوشتار با در نظر داشتن روش تحلیل اسنادی، در صدد بررسی منابع و اَسناد مختلف تاریخی است تا بتواند فهم خود را همافق آن عصر بسازد و جلوههای جدیدی از تأثیرات مثبت و منفی و در بعضی مواقع مخرب جریان اخباریگری بر سیر تاریخ ایران اسلامی را کشف سازد و پیامدهای اجتماعی و سیاسی آن جریان در همان دوران را به تصویر بکشد و تفاوت آن با جریان اصولگرایی فقهی را نیز بیان کند.