هادی دهقانی یزدلی
چکیده
نشانهشناسی، دانش و مهارت مطالعه و تفسیر و بازتفسیر نشانههاست. در این نوع مطالعه، نشانهها براساس افق همنشینی و جانشینی عناصر و گزارههای متنی و نظر به تمامیت متن خود، بازخوانی میشوند. بازخوانیها نیز فرایند تفسیرها را بنیان مینهند و تفسیرها براساس بافت و زمینه و مخاطبان متنها، خود را آشکار میسازند. این تفسیرها، ...
بیشتر
نشانهشناسی، دانش و مهارت مطالعه و تفسیر و بازتفسیر نشانههاست. در این نوع مطالعه، نشانهها براساس افق همنشینی و جانشینی عناصر و گزارههای متنی و نظر به تمامیت متن خود، بازخوانی میشوند. بازخوانیها نیز فرایند تفسیرها را بنیان مینهند و تفسیرها براساس بافت و زمینه و مخاطبان متنها، خود را آشکار میسازند. این تفسیرها، اساسیترین محمل برای تداوم و ماندگاری متنها و اندیشههای نهفتۀ آنها در جهانهای گونهگون فرهنگی و اندیشگی و اجتماعی آدمی است. از میان رهیافتهای نشانهشناسی، رویکرد نشانهشناسی چالرز سندرس پیرس از جمله منظرگاههایی است که به زمینه و بافت متن و تفسیر و بازتفسیر نشانهها تکیه میکند. از میان ابزارهای زبانی و اندیشگی، روایتها، بهویژه نوع قصهگون آن، یکی از کهنترین و شایعترین ابزارها برای آشکارگی دلالتها و نمود معنایی نشانهها تلقی میشود. ازآنجاکه روایتهای عامه، محمل اندیشهها و نمودهای فرهنگی و آیینی گونهگونی است که در بافت و زمینه و نشانگان متفاوت و مختلفی ساخته و پرداخته میشوند، نوشتار حاضر براساس رویکرد نشانهشناسی یادشده به بررسی یکی از بنیانیترین نشانههای روایتهای عامه ـ یعنی درخت ـ و دلالتهای گونهگون آن میپردازد. این پژوهش با روشی توصیفی و تحلیلی ـ تفسیری با هدف آشکار کردن درونمایهها و دلالتهای مختلف و مشترک نشانگان درخت در روایتها و اندیشههای راویان آنها، کارکرد این نشانگان را در ساختار و روساخت روایتها میکاود. براساس این جستار و واکاوی، درخت جزو پدیدارهای طبیعی و تأثیرگذار در ذهنیت بشری است که نظام نشانهای ویژهای را در روایتهای عامه بنیان مینهد که دلالت بر درونمایههای گونهگونی دارد. از جملۀ این درونمایهها، قداست و جاودانگی و تابو و مرکزاندیشی است. چنین درونمایههایی همراه با ساختار نشانگانی و دلالتی ویژۀ خود، جهان روایتهای عامه را نظامبندی میکنند. چنین درونمایههایی به قدمت عمر و زیست بشری، کهن و ریشهدار مینماید، اما هنوز جزو نیازهای اساسی جهان و زیست امروزی بشری در تعامل با طبیعت و جامعه و اخلاق و افقهای معنوی است.
الهه پنجه باشی
چکیده
در زمان معاصر نشانه در مرکز توجه انسان قرارگرفته و ازجمله موضوعاتی است که بهطور عمده مورد بازاندیشی واقعشده است. نقاشی دورۀ قاجار در دهههای اخیر، شاهد تحول و تقویت خوانش نشانههای تصویری بوده است. یکی از نشانههای اصلی در هنر دورۀ اول قاجار نشانه پرنده است بهوفور در هنر نقاشی این دوراندیده میشود. پانوفسکی با طرح تفسیر شمایلشناسانه ...
بیشتر
در زمان معاصر نشانه در مرکز توجه انسان قرارگرفته و ازجمله موضوعاتی است که بهطور عمده مورد بازاندیشی واقعشده است. نقاشی دورۀ قاجار در دهههای اخیر، شاهد تحول و تقویت خوانش نشانههای تصویری بوده است. یکی از نشانههای اصلی در هنر دورۀ اول قاجار نشانه پرنده است بهوفور در هنر نقاشی این دوراندیده میشود. پانوفسکی با طرح تفسیر شمایلشناسانه میان مطالعاتی که درزمینۀ تاریخ هنر و مطالعات سایر رشتههای علوم انسانی صورت میپذیرد پیوند برقرار میکند. در مطالعات تطبیقی همیشه یک اثر را از حیث خصلتهای صوری و فرمال موردبررسی قرار نمیدهیم، بلکه میان یک اثر با ادبیات، فلسفه... و نظام اجتماعی آن دوران و سایر نظامهای فرهنگی پیوند برقرار میکنیم. رها از اینکه هنرمند چنین قصدی را داشته یا نداشته است. در جستجوی این مسئله ابتدا با مقولات کلیدی در حوزۀ نظری بر اساس نظریهپردازی اروین پانوفسکی (1968-1892) میلادی بهعنوان گرایش نظری پژوهش مورد واکاوی قرارگرفته و بر این مبنی سؤال اصلی پژوهش به این قرار است: پرنده در نقاشی پیکره نگاری درباری دورۀ قاجار در زنان و مردان از چه جایگاه معنایی بنا بر آرا پانوفسکی برخوردار است؟ محتوای پژوهش حاضر کیفی است و بر اساس روششناسی تاریخی- تحلیلی و شیوۀ گردآوری کتابخانهای صورت گرفته است. نتایج یافتهها حاکی از آن است که نمایش و حضور پرنده در هنر قاجار متأثر از هنجارهای زیباییشناسی ایران در دورههای قبل است. پرنده در این آثار بهمثابه نمادی فعال و پویا در تعادل با پیکره تصویر قرارگرفته و در تکامل فرایند نهایی تصویر نمودار میشود.