برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
سورنا فیروزی؛ مهسا ویسی
چکیده
درباره پیشینه نگارش سرودههای زرتشت و نیز باقی بخشهای اوستا، دو نظر کلی کهن و نوین در دست است. نظر کهن که در متون پهلوی مستند شده و در آثار برخی از مورخان روزگار اسلامی بازتاب یافته است، از مکتوب بودن آنها پیش از حمله اسکندر مقدونی یاد کردهاند، اما نظر محققان معاصر بر تاخر این مساله است. این پژوهش بر پایه رویکرد رهیافت تاریخی و ...
بیشتر
درباره پیشینه نگارش سرودههای زرتشت و نیز باقی بخشهای اوستا، دو نظر کلی کهن و نوین در دست است. نظر کهن که در متون پهلوی مستند شده و در آثار برخی از مورخان روزگار اسلامی بازتاب یافته است، از مکتوب بودن آنها پیش از حمله اسکندر مقدونی یاد کردهاند، اما نظر محققان معاصر بر تاخر این مساله است. این پژوهش بر پایه رویکرد رهیافت تاریخی و تحلیل محتوای متون از یک سو و ارزیابی وضعیت نگارش در فلات ایرانِ مرتبط با نیمه نخست از هزاره یکم پیش از میلاد، ابتدا به بررسی شواهد و استنادات دو دیدگاه میپردازد و سپس موضوع را برمبنای واقعیات موجود مولفههای زمانی و جغرافیایی مرتبط با روزگار زرتشت و هخامنشیان تحلیل میکند. این مقاله در پی آن است که تا از طریق ارزیابی شواهد مرتبط با سرودههای منتسب به زرتشت، کهنترین زمان ممکن برای نگارش این کهنترین بخش از اوستا را برآورد کند. مقاله پیشرو نشان میدهد که اثراتی از مکتوب بودن سرودههای زرتشت در روزگار سرایش آنها وجود دارد. در این مقاله دیده شد که برخلاف نظر برخی از پژوهشگران، محتوای اوستایی و از جمله سرودههای زرتشت، تا پیش از حمله اسکندر، مکتوب شده بودند. در پایان، مقاله درباره منظور داریوش بزرگ از خط آریایی در کتیبه بیستون بحث میکند و آن را نه مرتبط با خط میخی و زبان پارسی قدیم، بلکه نوشتن به زبان بلخی (آریایی) روزگار داریوش میداند که این امر یا به خط آرامی رایج و یا به خطی برگرفته از آن صورت گرفته است.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
سورنا فیروزی؛ زهره جوزی
چکیده
مطالعه نبشتههای میانرودانی و به ویژه دورههای آشور میانه و آشور نو، دادههای جغرافیایی بسیاری را در اختیار پژوهشگران امروزین قرار داده است. این که با استناد بر مختصات بومنگارانه این اطلاعات، پیشینه فرهنگی و تاریخی مناطق غربی و مرکزی فلات ایران را بهتر بررسی کرد، روندی است که پایه بسیاری از پژوهشهای تاریخی، فرهنگی و باستانشناختی ...
بیشتر
مطالعه نبشتههای میانرودانی و به ویژه دورههای آشور میانه و آشور نو، دادههای جغرافیایی بسیاری را در اختیار پژوهشگران امروزین قرار داده است. این که با استناد بر مختصات بومنگارانه این اطلاعات، پیشینه فرهنگی و تاریخی مناطق غربی و مرکزی فلات ایران را بهتر بررسی کرد، روندی است که پایه بسیاری از پژوهشهای تاریخی، فرهنگی و باستانشناختی را پدید آورده است. شاهان دوره آشور میانه اندکاندک و از روزگار تیگلات-پیلسر یکم، به سوی شرق سرزمین خود توجه کردند و این نگاه در روزگار آشور نو، نیرو گرفت، به گونهای که بیشترین اطلاعات از همین دوره اخیر به دست ما رسیده است. از این جهت، پژوهش پیش رو بر مبنای جغرافیایی که نبشتههای شاهانه روزگار آشور نو آن را ترسیم میکند، به این موضوع میپردازد که حدود استان ایلام کنونی یا دستکم بخش شمالی آن منطبق بر کدام یک از سرزمینهای توصیف شده در آن مستندات نوشتاری بوده است. این مقاله پیشنهاد میدهد که بر خلاف نظرات مطرح شده درباره سرزمین نَمری، بخش مهمی از مختصات این گستره کهن همخوان با حدود استان ایلام بوده است. همچنین این پژوهش بیان میکند که بر پایه نتیجهگیری یاد شده و نیز بررسی مولفههای فرهنگی سرزمین نمری، میتوان به درک بهتری از وضعیت فرهنگی مختصات استان ایلام کنونی در هزاره یکم پیش از میلاد دست یافت.