دانشگاه تهرانپژوهش های ایران شناسی2252-064310120200822A Review and Analysis of Peacock Motif in Qashqai Horse Costumesبررسی و تحلیل نقش طاووس در جُل های قشقایی1237730510.22059/jis.2020.301952.840FAمحمدافروغاستادیار گروه آموزشی فرش دانشگاه اراک، اراک، ایران.0000-0002-4866-8232Journal Article20200430Nomadic woven is an expression of the visual art of the tribes and tribes in which, weaver While considering the purpose and application of the weave, particular attention is paid to the aesthetic dimension (motif and color) as well as the ritual and symbolic aspects of the textural process. in the meantime, blanket or cover of horse are one of the different types of nomadic woven fabrics that provide a space for motif-playing. and artistic creation is a work of art by a weaver. qashqai weavers are one of the most beloved tribal and tribal artists of iran in the past, using imagination, their taste was able to create similar gems to valuable artworks in the field of tribal art. while it is a showcase of peacock art, these are examples today although limited, they are housed in world-renowned private museums and collections. in this article, the motif of peacock in aesthetic perspective will be introduced, analyzed and described. the results show that the qashqai of cover of horse Are woven often with weaving Souzani of techniques and Ghalibori(Torkaman naghsh). Also the peacock of motif in a variety ofGhalibori(Torkaman naghsh). Also the peacock of motif in a variety oAlso arietyجل اسب، یکی از مهمترین و ضروریترین دستبافتههای عشایر قشقایی است که از زمان حضور اسب در جامعه ایلی، همواره مورد توجه و استفاده بوده است. در این بافته، بافنده علاوه بر سعی در ارائه جلی با دوام و کیفیت بالا، اهتمامی ویژه به بُعد زیباشناختی (نقش و رنگ) آن داشته است. از این رهگذر، همنشینی دو عنصر تجسمی نقش و رنگ در جلهای قشقایی، آنرا به یک اثر هنری بومی و عشایری (کاربرد جلها بهواسطه تغییر شیوه زندگی، منسوخشده است)، تبدیل نمودهاست که امروزه زینتبخش مجموعهها و موزههای مشهور جهان است. این مقاله بر آن است تا جلهای نقش طاووسی را از منظر زیباشناختی بررسی، تحلیل و معرفی نماید. از اینرو، تعداد سی جل از منابع مختلف جمعآوری و مورد مطالعه قرار گرفت. یافتههای پژوهش چنین است: نقوش در نمونههای انتخابی به چهار طبقه جانوری (حیوانات و پرندگان)، انسانی، گیاهی و اشکال هندسی تقسیم میشود که از این میان نقوش جانوری و بهطور خاص نقش پرنده طاووس در برگههای متنوع، بیشترین حضور را هم بهصورت تکنگاره و هم بهصورت تکرار در قالب نوارهای افقی، در زمینه جلها دارند. همچنین تعداد رنگهای بهکار رفته در این بافتهها بین 8 الی 12 رنگ است که عبارت است از قرمز، آبی، سرمهای، سبز، زرد، نارنجی، عنابی، سیاه، سفید، خرمایی، قهوهای باز و سیر. همچنین فن بافت جلها، سوزنی و قالی بری (ترکمن نقش) است. این پژوهش از نوع بنیادین و روش تحقیق از نوع تحلیلی ـ توصیفی است. شیوه گردآوری دادهها نیز توأمان بهصورت کتابخانهای و میدانی، جستجو در موزهها و مجموعههای معتبر، بوده است.دانشگاه تهرانپژوهش های ایران شناسی2252-064310120200822Fars’s Bureaucratic System during the Afsharid Period (Revival and Reform)نظام دیوان سالاری فارس در دورۀ افشاریه (احیاء و اصلاح)25447727710.22059/jis.2020.280055.671FAاحمدبازماندگان خمیریاستادیار گروه تاریخ، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران.Journal Article20190427Throughout history, Fars province has always had a dramatic impact on Iran’s political and diplomatic structure, and when it has gone through a change, other Iranian states have been affected by it. During the reign of Nader Shah, the state saw a change in the structure of its bureaucracy which later affected other states. The main questions are why Nadir Shah brought about these changes, what positions were important during this period and what their function was, and why these changes did not make Fars stable. To answer these questions the article adopts an analytical method based on less well-known documents. It argues that Nader Shah’s goal, like other political actors, was exercising power in the best manner possible on the community. He tried to increase the political and economic influence of his government in Fars by restoring and reforming his office. Many of these reforms failed because of regional competition and the presence of influential local political activists.ا<br /> ایالت فارس در طی اعصار تاریخی خود، تأثیر بسزایی در ساختار سیاسی و دیوانسالاری ایران داشته است و گاهی دیگر ایالات ایران نیز از آن تأثیر میپذیرفتند. در دورۀ نادرشاه افشار این ایالت شاهد دگرگونی و تغییراتی در ساختار دیوانسالاری خود بود. این دگرگونی روند و رویکرد جدیدی را در این ساختار به وجود آورد. پرسشهای اصلی این هستند که چرا نادرشاه این تغییرات را به وجود آورد؟ چه مناصبی در این دوره از اهمیت برخوردار بودند و کارکرد آنها چه بود؟ چرا این تغییرات نتوانستند به فارس ثبات ببخشند؟ روش به کار رفته در این مقاله، تحلیلی- توصیفی بر مبنای تحقیقات کتابخانهای و اسنادی است و تلاش شده تا از اسناد و فرمانهای کمتر شناخته شده استفاده شود. این بررسی نشان داد که هدف نادرشاه همچون دیگر کنشگران سیاسی، اعمال قدرت به بهترین وجه ممکن بر جامعه و نیروهای موجود در آن بود. او کوشید تا با احیاء و اصلاح مناصب اداری، نفوذ سیاسی و اقتصادی دولتش در فارس را بیشتر کند. به دلیل وجود رقابتهای منطقهای و حضور پرنفوذ کنشگران سیاسی محلی، بسیاری از این اصلاحات ناکام ماند.دانشگاه تهرانپژوهش های ایران شناسی2252-064310120200822Bavandian Coins, Example of Coins of Shiite Rulers in Iranواکاوی سکه های باوندی نمونه ای از سکه های امرای شیعی در ایران45637727610.22059/jis.2020.298354.804FAمحرمباستانیدانشجوی دکتری باستانشناسی دانشگاه تهران. تهران، ایران.حسنکریمیاندانشیار باستان شناسی دانشگاه تهران، تهران، ایران.Journal Article20200223Coins are the most convincing documents used in the definitive chronology and measurement of political, economic and cultural transformations of past eras. Coins of each period represents the political sovereignty, script, language, art, religion, civilization, socio-economic status, trade relations of the nation and the countries of their past. Numismatics is an interdisciplinary knowledge that provides unique information to archaeologists, historians, sociologists and social scientists, political scientists, economics, linguistics, art and symbolism, etc. This is precisely why reflection in this group of archaeological evidence is important for scholars, historians, and archaeologists. The Bavand dynasty/Bavandian (651-1349 AD) were one of the Shiite families that for centuries, especially during the Abbasid caliphate, ruled and minted coins in the northern regions of the Alborz Mountains. Although the Bavandian were often independent rulers, but were sometimes subjugated by their contemporary caliphs and sultans. Now, the question arises that with which characteristics of the Bavandian coins can be used to distinguish from other coins of the Islamic era? The aim is to find out how the Bavandian differentiated their coins from the coins of the Abbasid caliphs and, and precisely, depending on which of the local and regional governments they minted their coins.The results of the present study show that the Bavandian struck coins to prove their sovereignty, consolidate their power and their relative independence. Although due to political-security reasons, they had to temporize with the Abbasid caliphs, but by tapping the phrase "Ali Wali Allah" on the back of the coins, they have managed to establish themselves as a Shiite government independent of the caliphs.سکهها راستگوترین اسناد با ارزش بشری هستند که از دیرهنگام در ادوار تاریخی برای ثبت و ضبط وقایع از آن بهره می برند و در طول ایام این وسیله ارزشمند مطابق شرایط زمانی و مکانی تغیر و تحولات اساسی در جنس فلز، وزن، عیار، خطوط و نقوش و شعارها و از همه مهمتر تاریخ و محل ضربشان به وجود آمده است. این شئی ارزشمند تاریخی اطلاعات بسیاری مؤثری در حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زبانی، دینی و مذهبی را در خود دارد که تعمق و تفحص در آن می تواند ابهامات زیادی در حوزه های متعدد برای محققان، دانشپژوهان، مورخین و باستانشناسان، جامعه شناسان و محققان علوم اجتماعی را روشن سازد و آنان با مسلح شدن به این وسیله با ارزش برخی از پیچیدگی برآمدن یک حاکمیت و شکست آنان در عرصه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زبانی، دینی و مذهبی تبیین نماید. از جمله خاندانهای حکومتگر شیعی مذهب که در ایام حاکمیت عباسیان بر ایران برای اعتبار بخشی به حاکمیت خود اقدام به ضرب سکه کردند تا حقانیت حکومت و اقتدار را به رخ حاکمان قدر قدرت، سایر امرای محلی و منطقهای بکشند خاندان باوندیان است. سکه های باوندی با توجه به شاخصهای آن از ویژگی های خاصی نسبت به سایر سکههای ضرب شده معاصر خود برخوردار است و به نحوی جنبههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زبانی، دینی و مذهبی حاکمیت باوندی را در برمیگیرد که بررسی آن می تواند برخی از ابهامات و پیچیدگی های این دوره از تاریخ ایران مشخص کند. از این رو مقاله حاضر درصدد است با طرح این سوال؛ چرایی و چگونگی ضرب سکه فرمانروایان باوندی در دورۀ حاکمیت عباسیان بر ایران به چالش بکشد؟ اینکه خاندان حکومتگر باوندی به تعبیت از کدام یک از حکومت های محلی و منطقه ای برای اثبات حاکمیت خود اقدام به ضرب سکه کرده است و در این حوزه تا چه حدی توانسته در آن پیشرفت حاصل کند.دانشگاه تهرانپژوهش های ایران شناسی2252-064310120200822A Survey on the Attribution of a Saying to Saadi and Wassafبررسی مثلوارهای منتسب به سعدی و وصّاف65807727910.22059/jis.2020.285671.699FAجوادبشریاستادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، ایران.Journal Article20190718A famous saying is cited in many classic Persian works of prose and is attributed to Saadi (because of close similarity between it and a couplet by the poet). Yet, another version of it can be found in <em>Tarike-s Wassaf</em>. First of all, the article searches the exact words of the saying in Saadi’s works, then it examines the manuscripts of Wassaf’s work, and finally reviews other ancient works of Persian prose that contain one of these two versions of the saying. For instance, Fereidoon Sepahsalar’s biography of Rumi (before or contemporary with <em>Tarikh-e Wassaf</em>), quotes the version that is found in <em>Wassaf</em>. The article concludes that Saadi and Wassaf have quoted an ancient Arabic maxim which was so popular between the learned Iranian.در برخی کتب نثر اواخر سدۀ هفتم و اوایل سدۀ هشتم و پس از آن، به کلام موزونی با کارکردی مثلگونه استشهاد شده که شباهت زیادی به مصرعی از سرودههای سعدی دارد؛ در حالی که در تاریخ وصّاف، این مصرع به مؤلف تاریخ، انتساب یافته است. در این گفتار با نگاهی چندوجهی ابتدا ضبط تعدادی از دستنویسهای کلیات سعدی در موضع مربوط به مصرع مزبور بررسی خواهد شد، سپس فقرهای از تاریخ وصّاف که این مصرع را در خود جای داده با مقایسۀ دستنویسهایی از آن به اتقان خواهد رسید. فرض نهایی دربارۀ این مصرع مثلگونه آن است که سعدی و وصاف مثل مشهوری را دستآویز هنرنمایی خویش قرار داده و اوّلی با تغییری جزئی در ابتدای آن و دومی به شکل دستنخورده آن را تضمین و برداشت کردهاند. استفادۀ یکی از کتب نثر از این مصرع (رسالۀ فریدون سپهسالار) که همزمان با وصاف یا حتی پیش از او نگاشته شده، به نتیجهگیری اخیر یاری میرساند. ازاینرو نمیتوان این مصرع را متعلّق به وصاف دانست، بلکه حدس قریببهیقین آن است که او نیز مثل مشهوری را که پیش از او در افواه رواج داشته در کلام خویش تضمین کرده و آن را به نام خود زده است.دانشگاه تهرانپژوهش های ایران شناسی2252-064310120200822Ancestors of the Ossets
The Alans, the Asii and the Osii on the Path of Continuing and Change; based on Iranian Historical Sourcesنیاکان اوستها: (آلانها، آسها و اوسها در مسیر تداوم و تحول؛ بر پایۀ منابع تاریخی ایرانی)811027672210.22059/jis.2020.301706.836FAسید مهدیحسینی تقی آباددانشآموخته دکتری تاریخ ایران دورۀ اسلامی، دانشگاه تهران، ایران.Journal Article20200602The Ossets live in the center of the Greater Caucasus Mountains on either side of the Darial Gorge. Some are Muslims and some are Christians. Results of scientific research and self-awareness of the Ossets indicate their kinship with Iranians and their lineage traces them to a chain of Scythians, Sarmatians, Alans, and the Asii, and eventually to the Osii and the Ossets.The Alans and the Asii, whose ancestry dates back to the last centuries BC, are the most recent ancestors of the Ossets, peoples whose their presence on the northern frontiers of Iran made them important to Iranians.The present article looks at a part of the ancestors' chains of the Ossets, Alans and the Assi, and the Osii and the change of these names in the inscriptions and published Iranian works, including works of historians, Prose writers, travelogues, and poets until the Qajar era.The findings of this study indicate that the turning points of the life of the ancestors of Ossets and the change of their names in Iranian sources show compliance with the results of historical research based on other languages, and archaeological and linguistic achievements.اوستها در مرکز کوهستان بزرگ قفقاز در دو سوی گذرگاه داریال ساکن هستند. شماری مسلمان و شماری مسیحیاند. نتایج پژوهشهای علمی و خودآگاهی هویتی اوستها حاکی از خویشاوندی آنان با ایرانیان است و تبار ایشانرا در زنجیرهای از سکاها، سرمتها، آلانها و آسها و سرانجام اوسها و اوستها ترسیم میکند. آلانها و آسها که پیشینۀ آنها به سدههای واپسین پیش از میلاد بازمیگردد، متأخرترین نیاکان اوستها محسوب میشوند، مردمانیکه حضور یافتنشان در سرحدات شمالی ایران، آنها را برای ایرانیان واجد اهمیتی درخور ساخت. در مقالۀ حاضر به جستجوی بخشی از زنجیرۀ نیاکان اوستها، یعنی آلانها و آسها و تحول این نامها در کتیبهها و مکتوبات بهجا مانده از دوران ایران پیش از اسلام و همچنین آثار چاپشده تاریخنویسان، سفرنامهنویسان، اندرزنامهنویسان و شاعران ایرانی به زبان فارسی تا دورۀ قاجار پرداخته میشود. یافتههای این پژوهش حاکی از تطابق بزنگاههای حیات نیاکان اوستها و تحول نامهای ایشان در منابع ایرانی با نتایج پژوهشهای تاریخی به زبانهای مختلف و دستاوردهای باستانشناسی و زبانشناسی است.دانشگاه تهرانپژوهش های ایران شناسی2252-064310120200822Kharg and Characene; A Discussion on Two Rock-Cut Tombs and Toponymy of Kharg Islandخارک و خاراسن؛پیشنهاد و بحثی درباره انتساب دو گورصخرهای بزرگ و نام جزیرۀ خارک1031247716710.22059/jis.2020.301768.837FAاحمدحیدریاستادیار گروه باستانشناسی، دانشکده هنر و معماری، واحد بیرجند، دانشگاه آزاد اسلامی، بیرجند، ایران00079866yt5u5yJournal Article20200427Kharg Island is one of the most important islands in the Persian Gulf. Throughout history, it has received attention because of being located on maritime trade routes and thus has numerous historical monuments. There are two important tombs in Kharg Island which are attributed to Palmyrene merchants. Evidence suggests that the island was inhabited during the Parthian and Sassanid eras and was an important trading and religious center. This research seeks to find out what relation the name Kharg bears to the state of Characene and to whom the graves belong. The article argues that the name Kharg is derived from the word Charax. It also demonstrates that the two large rock-cut tombs of Kharg Island, contrary to popular opinion, do not belong to Palmyrene merchants, but to an Iranian local ruler in the Persian Gulf. The motifs, form and structure of the graves indicate that the Eastern tomb probably is belong to Ananias and Southern tomb is graved in the first half of the second century AD and probably belong to Mithradates, a Parthian prince and ruler of Characene. The name of Kharg Island is also taken from the great king of Characene.جزیرۀ خارک یکی از جزایر مهم خلیجفارس است که در طول تاریخ به علـت قرار گرفتـن در مـسیر راههای تجاری دریایی موردتوجه بوده و آثار تاریخی متعدد و متنوعی در خود جای داده است. مدارک تاریخی و باستانشناسی نشان میدهد که این جزیره در دوره اشکانی و ساسانی مسکون بوده و یک پایگاه تجاری و مذهبی مهم به شمار میرفته است. از جمله آثار برجسته جزیرۀ خارک، دو گورصخرهای منسوب به تجار پالمیری است. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که این دو گور متعلق به چه کسانی بوده و چه رابطهای بین نام جزیرۀ خارک، با ایالت خاراسن وجود دارد؟ نتیجه این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی انجامشده نشان میدهد که نام جزیرۀ خارک از واژۀ خاراسن (خاراکن) گرفتهشده و دو گور صخرهای بزرگ جزیرۀ خارک، برخلاف نظر رایج، متعلق به تجار پالمیری نیستند. با توجه به نقوش برجسته، فرم و ساختار دو آرامگاه، بهاحتمال گور شرقی متعلق به آنانیاس و گور جنوبی با توجه به نقش فرد لمیده بر تخت که نشاندهنده مقام عالیرتبهای در حد یک پادشاه است، متعلق به مهرداد (شاهزاده اشکانی و حاکم ایالت خاراسن) بوده است. نام جزیرۀ خارک نیز به مناسبت دفن دو پادشاه یا مقام عالیرتبه خاراسن، از واژه خاراسن یا خاراکن (به معنای قلعه)گرفته شده است.دانشگاه تهرانپژوهش های ایران شناسی2252-064310120200822The Manuscript of Nizari Quhistani’s Complete Works in Chorum Hassan Pasha Library and Its Importance in Correcting and Completing His Poemsدستنویس کلیات نزاری قهستانی در کتابخانۀ چوروم حسنپاشا و اهمیت آن در تصحیح و تکمیل اشعار او1251457680710.22059/jis.2020.304233.865FAمهدیرحیم پوردانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایرانعسگرصلاحیدانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایرانJournal Article20200610Nizari is one of the famous Persian poets of the seventh and eighth centuries AH. Many of his works are still extant in various forms. His sonnets, quatrains, and masnavi poems have been published, but his other poems have not yet been published. In some of the manuscripts of Nizari’s collection of works, there are verses that cannot be found in the printed versions. One of these manuscripts is kept in Churom Hasanpasa Library in Turkey. This article mentions some important differences between the aforesaid manuscript and the published works. It argues that the manuscript is more credible than the printed copies. It should be noted that among Nizari’s works, what is studied in this article are his sonnets, <em>Safarnama</em>, Munazara-yi Shab wa Rūz, and his letters.نزاری یکی از شاعران معروف فارسی در قرن هفتم و هشتم هجری است که آثار متعددی در قالبهای مختلف از او باقی مانده است. غزلیات و مثنویها و رباعیات نزاری چاپ شدهاند، ولی سایر اشعار او، اعم از قصاید، قطعات، ترکیببند، ترجیعبند و مسمطها هنوز چاپ نشدهاند. از طرفی در برخی نسخههای بازیافته کلیات نزاری ابیات دیگری هست که در نسخههای چاپی نیست. یکی از این نسخهها، نسخة کلیات نزاری متعلق به کتابخانة چوروم حسنپاشا در ترکیه است که در این مقاله ضمن معرفی آن، ابیات تازهای از اشعار نزاری را که در آن نسخه آمده، ولی در نسخههای مورد استفادة مصححان نبوده، میآوریم. از طرفی برخی به اختلافات مهمی که از نظر نگارندگان صحیحتر از ضبطهای نسخههای چاپی است، اشاره کردهایم. لازم به ذکر است از بین آثار منظوم نزاری، آنچه که در این مقاله مورد توجه قرار گرفته، غزلیات، سفرنامه، مثنوی روز و شب و نامههای منظوم اوست.دانشگاه تهرانپژوهش های ایران شناسی2252-064310120200822Investigation of the Position of the Cheetah and its Functions in the History of Iranبررسی جایگاه یوز و کارکردهای آن در تاریخ ایران1491687728110.22059/jis.2020.272317.618FAفرهادصبوری فراستادیار تاریخ دانشگاه اراک، ایران.رضامحمدیدانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه بوعلی سینا همدان، ایران.علیزارعیدانشآموخته دکتری تاریخ، پژوهشکده امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی، ایران.0000-0003-3546-5361Journal Article20190109Cheetahs are of the endangered species of Iran. Not only are they a part of the natural history of this land, but they play a role in our culture and civilization. Therefore, the present study, using historical sources and references, intends to study the position of cheetahs in the history of Iran and to answer the fundamental question of what position and functions this animal has had in Iranian history. The findings of the study suggest that in Iran’s history, the cheetah has been used as a hunting animal and in some cases was sent to the kings as a precious gift. Even during the Mongol era, a fixed tax was obtained from the provinces where cheetahs lived. In addition, our poetry and prose have been influenced by the cheetah so that many references to it can be found in our literature.یوز یا یوزپلنگ از گونههای جانوری در خطر انقراض ایران است که نه تنها جزئی از تاریخ طبیعی این مرزوبوم به شمار میرود بلکه در تاریخ، فرهنگ و تمدن ما نیز نقش دارد. از همین رو پژوهش حاضر در نظر دارد تا با روشی تحلیلی ـ توصیفی و با استفاده از منابع و مآخذ تاریخی، به جایگاه یوز در تاریخ ایران بپردازد و به این پرسش بنیادی پاسخ دهد که این گونه جانوری چه جایگاه و کارکردهایی در تاریخ ایران داشته است؟ یافتههای پژوهش حکایت از آن دارد که در تاریخ ایران از یوز به عنوان حیوان شکاری در مراسم شکار و بزم و رزم استفاده میشده و در پارهای از موارد به عنوان هدیه و کالایی ذیقیمت به دربار شاهان ارسال میگردیده است. حتی در دورهی مغول یوز را به عنوان مالیات ثابت از ولایاتی که این گونه جانوری در آن میزیست، دریافت میکردند. علاوه بر این ادبیات منثور و منظوم ما از یوز تأثیر پذیرفته و در امثال و اشعار، به یوز اشارات فراوانی شده است.دانشگاه تهرانپژوهش های ایران شناسی2252-064310120200822The Afshars of Khamseh and the Qajar Government: A Model for the Central Government’s Interaction with the Local Ruling Familiesمناسبات افشارهای خمسه و حکومت قاجار (مدلی از تعامل دولت مرکزی با خاندانهای محلی حکومتگر)1691887697410.22059/jis.2020.304932.875FAرسولعربخانیاستادیار تاریخ دانشگاه پیام نورحسناسماعیلیاستادیار تاریخ دانشگاه پیام نورJournal Article20200622Zanjan, formerly known as Khamseh, has been known as the main settlement of the Afshar tribe since the middle Ages in Iran. From the Safavid era onwards, especially since the Qajar era, Afshar tribesmen played an important role in the socio-political events of Iran. The emergence of ruling families and influential political-military figures among Afshar tribes of Khamseh indicates the high level of their influence on the power structure of Iran. How the Afshars of Khamseh, as one of the most influential local powers in terms of relations with the central government, interacted with the Qajar dynasty is an issue that we intend to address in this article. The geographical and strategic conditions of Khamseh, the local and deep-rooted influence of the Afshars of Khamseh, along with some other influential factors such as economic and military capabilities of this land, played an important role in shaping political relations between Afshars and the central government of Iran. In this study, while examining the historical roots of the Afshars’ influence in Khamseh, we try to explain the relationship between this local family and the central government and its effects on the political developments of the Qajar era.منطقۀ زنجان یا خمسۀ قدیم از قرون میانه ایران تا به امـروز به عنوان سکـونتگاه اصلی ایل افشار و تیرههای مختلف آن شناخته شده است. افشارها طایفهای از قوم اغوز بودند که در مسیر مهاجرت خود به ایران در مناطق مختلف از جمله زنجان استقرار یافته و در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در ادوار مختلف نقش بسزایی داشتهاند. از دورۀ صفویه به بعد علیالخصوص از زمان قاجار، افراد منتسب به ایل افشار به سبب برخورداری از قابلیتهای ایلی به ویژه در عرصۀ نظامی و نیز بروز پارهای وقایع تاریخی که بسترساز مشروعیت تاریخی برای ایل بود، توانستند نقش مهمی در حوادث سیاسی ـ اجتماعی مناطق مختلف ایران ایفا کنند. ظهور خاندانهای حکومتگر و شخصیتهای نظامی سیاسی تأثیرگذار از میان افشارهای خمسه از دورۀ صفویه تا پهلوی، حکایت از میزان بالای اثرگذاری آنها در ساختار قدرت در ایران دارد. نحوه تعامل افشارهای خمسه با دولت قاجار به عنوان یکی از قدرتهای محلی پرنفوذ از منظر مناسبات میان و خاندانهای محلی، موضوعی است که این مقاله قصد دارد به آن بپردازد. موقعیت جغرافیایی و استراتژیک ولایت خمسه، نفوذ محلی و ریشهدار افشارهای خمسه به همراه برخی عوامل تأثیرگذار دیگر چون جذابیتهای اقتصادی و ظرفیتهای نظامی این سرزمین، نقش مهمی در نحوه شکلدهی به مناسبات سیاسی میان افشارها و حکومت مرکزی ایران داشته است. این پژوهش، بر آن است تا با تکیه بر اصول روش پژوهش تاریخی ضمن بررسی ریشههای تاریخی نفوذ افشارها در خمسه به تبیین مناسبات میان این خاندان با دولت مرکزی و تأثیر آن بر تحولات سیاسی عصر قاجار بپردازد.دانشگاه تهرانپژوهش های ایران شناسی2252-064310120200822Method and Insight in Historiography of Forsat-od-DowlehShiraziبینش و روش در تاریخ نگاری فرصت الدوله شیرازی1892107684510.22059/jis.2020.275263.635FAمحمدکشاورز بیضاییدانش آموخته دکتری تاریخ ایران دورۀ اسلامی دانشگاه تبریز، ایران.رضامعینی رودبالیاستادیار گروه آموزش الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فرهنگیان، ایران.Journal Article20190202Forsat-od-Dowleh Shirazi, a historian, scholar, poet, painter, musician and modernist artist, wrote <em>The Works of Ajam</em> at the end of the Qajar dynasty. He employed so many of the principles of modern historiography in his book. This research concentrates on the method and insight of Forsat-od-Dowleh Shirazi in his historiography. The article demonstrates that he was familiar with the principles of the knowledge of modern historiography and observed them in his book. These principles include analysis of events, teamwork, knowledge of ancient scripts, and simplicity in writing style. The article argues that although the author followed some traditional principles of historiography, such as quoting Arabic and Persian poems, he provided a model for modernist historiography in Iran.تاریخ <em>آثارعجم</em> اثر فرصتالدوله شیرازی، مورّخ، ادیب، شاعر، نقّاش، موسیقیدان و دانشمند برجسته و نوگرای اواخر دورۀ قاجار است که نویسنده در تدوین آن از بسیاری اصول نوین دانش تاریخ بهره برده است. این جستار با روشی توصیفی ـ روایی و تحلیلی، بینش و روش حاکم بر تاریخنگاری فرصتالدوله شیرازی را در کانون توجه خود قرار داده است. یافتههای این پژوهش نشان میدهند که فرصت در دو حوزۀ بینش و روش، به مبانی و ویژگیهای تاریخنگاری علمی و نوین واقف بوده و به رعایت آن در <em>آثارعجم</em> همت گماشته است. این ویژگیها عبارتاند از: روش کاربست تحلیل در ریشهیابی علّی پدیدهها و رویدادها، استعانت از کار گروهی، بهرهگیری از علوم و منابع جدید، روش میدانی و مشاهدهای و بهکارگیری نقشه، جغرافیا، ریاضی، نقّاشی و اندازهگیری در امر تحقیق، توجّه به دانش خطوط باستانی، پیشینۀ شهرها، اماکن و بناهای تاریخی، اجتناب از رویدادنگاری، مشیّتگرایی، تعصب و زودباوری و بهکارگیری سبک و نثری ساده. همچنین حاصل این پژوهش نشان میدهد که نویسنده با وجود وفاداری به برخی شاخصههای تاریخنگاری سنتی، چون: استعمال اشعار عربی و فارسی در جایجای متن کتاب، از حیث توجه به اصول علمی تاریخنگاری، طرحی نو درانداخته و تاریخی نوگرا در عرصۀ تاریخنگاری محلی ایران به رشتۀ تحریر درآورده است.دانشگاه تهرانپژوهش های ایران شناسی2252-064310120200822The Educational System of the Armenians of Isfahan in the Safavid Eraنظام آموزشی ارامنه جلفای اصفهان در دورۀ صفوی2112287727810.22059/jis.2020.288503.728FAمحسنلطف آبادیپژوهشگر دورۀ پسادکترای تاریخ، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران.عطااللهحسنیدانشیار تاریخ، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران.Journal Article20190917The Armenians of Isfahan played an active role in Iranian culture in the Safavid era. After migrating from Julfa and the Caucasus and settling in Isfahan during the reign of Shah Abbas I, they intended to preserve their culture and identity through their educational system. Features and dimensions of their education and their place in the educational system of that era are topics to which researchers have not paid much attention up to now. In this article, these topics are discussed based on the data collected from reliable books and documents. The results indicate that the Armenians of Julfa, in order to preserve their religion and beliefs, established their educational system with the support of the Safavid government of that time; meanwhile the churches and schools were running educational affairs, and some schools were built in the grounds of the churches. Thus, religion was the prominent subject in the Armenian educational system, yet some non-religious sciences were taught too, especially commerce. Of course, the presence of different Catholic sects in Isfahan influenced the competition between them.ارامنه جلفای اصفهان، در تاریخ فرهنگی ایرانِ دورۀ صفوی، نقش فعالی داشتند. آنها بعد از مهاجرت از مناطق جلفا و قفقاز و ساکن شدن در اصفهان در زمان شاهعباس اول، حفظ فرهنگ و هویتشان را از طریق نظام آموزشی در دستور کار قرار دادند. ویژگیها و ابعاد آموزش و پرورش آنان و جایگاهشان در نظام آموزشی آن عصر، مسئلهای است که چندان مورد توجه و تحقیق قرار نگرفته است. این مقاله با روش تحقیق تاریخی، بر اساس دادههای جمعآوریشده از اسناد و کتب دستاول، ضمن نظر داشتِ یافتههای ادبیات تحقیق، به توصیف و تفسیر این مسئله میپردازد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که ارامنه جلفا برای حفظ دین و اعتقادات خود، نظام آموزشیشان را بر اساس سنن تعلیم و تربیتی خود پیریزی کردند و از حمایت حکومت صفوی برخوردار شدند. در این زمان، کلیسا و مدارس به موازات هم امر تعلیم را بر عهده داشتند و ساختمان مدارس در محوطه کلیساها بنا شده بودند. به همین دلیل، جنبه دینی نظام آموزشی ارامنه، غلبه داشت و در کنار آن بر آموزش برخی علوم غیردینی به ویژه در زمینه تجارت نیز تأکید میشد. البته، وجود فرقههای مختلف کاتولیک در اصفهان، انگیزه رقابت بین آنها را بیشتر برجسته میکرد.دانشگاه تهرانپژوهش های ایران شناسی2252-064310120200822Iran between “non-Recognition” and “Universalization from Above” (The Struggle for Recognition and the Call for Participation in the Movement of “Universalization from Below”)ایران بین «غر شماری» و « همه شمولی از بالا»: جدال برای به رسمیت شناخته شدن و مشارکت در فرایند همه شمولی از پایین2292527728010.22059/jis.2020.278025.661FAحسینمصباحیاناستادیار فلسفه دانشگاه تهران، ایران.Journal Article20190414This paper seeks to provide a deconstructive account of a familiar term in Iranian terminology, i.e. “ghereshmari” (non-recognition), in order to demonstrate that in the absence of a phenomenological revelation and subsequent emphasis on the implications of this concept in our current historical situation, surrendering to the Eurocentric notion of universalism seems inevitable. By appropriating Derrida’s enigmatic notion of “to come” in a wholly different context, this paper argues that non-recognition is maintained by a logic of auto-immunization: similar to the self-destructive process in which a body’s immune system reacts against its own cells, non-recognition, which is always threatened by its own internal logic, contains its own resources by which it can defend itself in the face of its peril and thereby maintain its status as that which is “to come.” My appropriation of the term “to come,” which succumbs neither to non-recognition nor to the claims of universalization from above, can be called “universalization from below.” این نوشته در گام نخست خود سعی کرده است، به ساخت گشایی غرشماری، مفهومی آشنا در فرهنگ سرزمینمان ایران، بپردازد تا از طریق آن نشان دهد که اگر وجه مستور و پنهان این مفهوم دیده شود، برجسته گردد و امکانات رهاییبخش آن آزاد شود، میتواند از مفهومی سلبی و ناظر بر «بیرون بودن از شمار آدمی» به مفهومی ایجابی و ناظر بر مشارکتکنندهای فعال در «فرایند همهشمولی از پایین» تغییر مکان دهد و در برابر «ادعای همهشمولی از بالا با محوریت اروپا» قرار گیرد و سهمی راستین در ساختن تمدن انسانی ایفا کند. از اینرو نوشته سعی کرده است وجه مغفول غرشماری را در برابر وجه پیدای این مفهوم قرار دهد و از دعوت برای مبارزه برای به رسمیت شناخته شدن سخن بگوید. با وام گرفتن مفهوم دشوار «در راه» دریدا در کتاب <em>اشرار: دو رساله درباره عقل </em>و به کار گرفتن آن در متن و زمینهای کاملاً متفاوت مقاله بحث کرده است که غرشماری توسط منطقی خود ایمن حفظ میشود. گرچه درست است که غرشماری همواره توسط منطق خودش از درون تهدید میشود، ولی واجد ذخایری است که میتواند از خود در مقابل تهدیدات دفاع کند و چون چنین است همواره میتواند بماند، بپوید و در راه باشد.این راه «در راه»، راهی که نه با پذیرش ادعای همهشمولی از بالا به غرشماری تن در میدهد و نه با پذیرش غرشماری، خود را از تحولات جهانی برکنار نگاه میدارد، راه همهشمولی از پایین خواندهشده است.دانشگاه تهرانپژوهش های ایران شناسی2252-064310120200822The Historiography of Fereydoun Adamiyat and the Constitutional Revolutionنقد نظریه تاریخ نگاری فریدون آدمیت دربارۀ نهضت مشروطه2532707700810.22059/jis.2020.289518.735FAنورالدیننعمتیدانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران، ایرانراحیلعسگریدانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ دانشگاه تهران، ایرانسیامکرفعییدانش آموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی، ایران.Journal Article20190923The constitutional revolution was one of the hallmarks of the Iranian modern history and led to a series of groundbreaking changes in the social and political structure of this country; even though, after many ups and downs, this movement eventually distanced itself from its main objectives. The importance of this period has caused many historians and researchers to participate in defining its complications, but among them, Fereydoun Adamiyat has been recognized as one of the first and best. In this paper, we review his works and thoughts with a critical approach and go through the circumstances in which the constitutional revolution formed and evolved according to his historiography. At the same time, his political views and way of thinking and his social background, upbringing, and education are taken into account in order to better understand his stance regarding the constitutional events and their participants. Adamiyat’s works have more been praised for their comprehensive analysis, rather than criticized, so it seems necessary to write this paper with the aforesaid specific intention. مشروطیّت، یکی از مهمترین حوادث تاریخ ایران است. بستری برای ایجاد شکافی عظیم، میان مناسبات سیاسی و اجتماعی ایران؛ اگرچه این جنبش، پس از طی کردن فراز و نشیبهای بسیاری، از اهداف اولیه خود فاصله گرفت. به دلیل اهمّیّت بالای این برهه از تاریخ، نظر مورّخان و تحلیلگران بسیاری بهسمت جنبش مشروطه جلب شدهاست. در بین مهمترین تحلیلگران این دوره، فریدون آدمیت دارای جایگاه ویژهای است. در این مقاله ضمن بررسی نگاه انتقادی فریدون آدمیت به جنبش مشروطه، اندیشهها و دیدگاههای او را در آثارش نشان داده میشود. عوامل و دلایل شکلگیری جنبش مشروطه و مسیر حرکت را از دیدگاه او، مورد بررسی و تلیل قرار خواهد گرفت. همچنین در اظهارنظرهای وی دربارۀ وقایع مختلف به جستوجوی مشرب فکری و جهتگیریهای سیاسیاش نیزپرداخته میشود تا بتوان نقد وی دربارۀ جنبش مشروطه را بهتر ارائهداده و ابعاد آن تبیین شود. آثار آدمیت، معمولاً کمتر مورد نقد و بررسی قرار گرفتهاند و بیشتر، به جهت تحلیلهای جامع وی، تحسین و تشویق شدهاند. ضرورت ایجاب میکرد پژوهشی با محوریّت آثار آدمیت، به نقد اندیشۀ او و تاریخنگاری وی انجام شود.