برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
سجاد امیدپور؛ ابوالفضل دلاوری
چکیده
تصور رایج این است که اهل تصوف اصولا غیرملی هستند و دارای گرایشات جهانوطنی و یا حتی در مرتبهای بالاتر، آنجهانوطنی میباشند. بر این اساس مفاهیمی چون ملیت و هویت ملی چندان جایگاهی در آثار و اندیشهها و زندگی روزمره آنان ندارد. این پژوهش، درستی این باور را به پرسش کشیده میزان توجه و گرایش به هویت ملی را در میان پیروان طریقت اهل ...
بیشتر
تصور رایج این است که اهل تصوف اصولا غیرملی هستند و دارای گرایشات جهانوطنی و یا حتی در مرتبهای بالاتر، آنجهانوطنی میباشند. بر این اساس مفاهیمی چون ملیت و هویت ملی چندان جایگاهی در آثار و اندیشهها و زندگی روزمره آنان ندارد. این پژوهش، درستی این باور را به پرسش کشیده میزان توجه و گرایش به هویت ملی را در میان پیروان طریقت اهل حق، که یکی از بزرگترین گروهبندیهای صوفیانه در ایران است بررسی کرده است. این پژوهش که با استفاده از روش تحلیل پدیدارشناسانه در سطح شهرستانهای صحنه، سرپل ذهاب و دلفان در استانهای کرمانشاه و لرستان صورت گرفتهاست با مطالعه در 21 نمونه از جامعه هدف، نشان میدهد که تجربه زیسته پیروان این طریقت از هویت ملی بیشتر تحت تاثیر هویت طریقتی بوده و در حقیقت هویت طریقتی نه تنها مانعی جهت هویتیابی ملی در زندگی روزمره نیست بلکه به طرق مختلف به پدیداری آن نیز کمک میکند. از این رو مقولاتی نظیر سرزمین، تاریخ، زبان، ادبیات و مفاخر ملی از جمله مقولههای هستند که مقوم گرایش هویت ملی در میان پیروان این طریقت است. در مقاله حاضر روش پژوهش، کیفی و روش گردآوری دادهها از طریق مصاحبه نیمهساختمند و مشاهده و مشارکت است. روش نمونهگیری نیز مبتنی بر نمونهگیری هدفمند میباشد.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
مهدی رفعتی پناه
چکیده
فلسفه ادغام تمام موجودات اعم از انسان، حیوانات، گیاهان و پرندگان را جزئی از کیهان قلمداد میکند که از اصلی واحد، اصل حیات، پیروی میکنند و در پی هدفی واحد که همانا نظم کیهانی است در حرکتند. بر این اساس مقاله حاضر با بررسی شواهد تاریخی، آیینی، دینی و اسطورهای ایران باستان در پی پاسخگویی به این سؤال است که آیا میتوان در فرهنگ ایران ...
بیشتر
فلسفه ادغام تمام موجودات اعم از انسان، حیوانات، گیاهان و پرندگان را جزئی از کیهان قلمداد میکند که از اصلی واحد، اصل حیات، پیروی میکنند و در پی هدفی واحد که همانا نظم کیهانی است در حرکتند. بر این اساس مقاله حاضر با بررسی شواهد تاریخی، آیینی، دینی و اسطورهای ایران باستان در پی پاسخگویی به این سؤال است که آیا میتوان در فرهنگ ایران باستان فلسفۀ ادغام را یافت؟ و اگر چنین است، جایگاه هر یک از اجزای طبیعت در این نظام چگونه تعریف شده است و چه کارویژههایی برای آنها به منظور حفظ نظم کیهانی تعریف شده است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که در جهانبینی ایرانی، انسان نه به عنوان مافوقی که برتری اخلاقی و هستیشناختی بر موجودات دیگر دارد، بلکه به عنوان جزئی از هستی به شمار میرود که در کنار سایر اجزای هستی و پدیدههای طبیعی وظیفۀ برقراری نظم کیهانی را در مبارزه با شر و نیروهای اهریمنی به عهده دارد. درک پدیدههای طبیعی به عنوان وجوداتی که ارزش ذاتی دارند و در چرخۀ تکامل مادی و معنوی انسان میتوانند نقش بازی کنند، اصلیترین پیامی است که توجه به جهانبینی باستانی برای انسان امروزی دارد. در حقیقت فلسفۀ ادغام در قالب جهانبینی ایرانِ باستان میتواند در چارچوب گفتمان رادیکالیسم سبز و به ویژه الهیات اکولوژیک در کنار سایر اجزای این گفتمان مانند الهیات اکولوژیک اسلامی، مسیحی، بودایی و یهودی به کار حفاظت محیط زیست آید.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
داوود پاکباز کتج؛ حسن کریمیان؛ مصیب امیری؛ مجید منتظرظهوری
چکیده
دهدشت یکی از مهمترین شهرهای جنوب غرب ایران در دوران اسلامی است که در عصر صفوی از اهمیت و شکوفایی بسیار بالایی برخوردار بوده است. این شهر در دوران صفوی دارالملک و حاکمنشین ولایت بزرگ کهگیلویه بوده که محدودۀ وسیع کوره ارّجان سدههای پیشین را در بر میگرفت. شهر دهدشت در دوران شکوفایی خود، دارای تمام ویژگیهای شهری بوده است. هدف از ...
بیشتر
دهدشت یکی از مهمترین شهرهای جنوب غرب ایران در دوران اسلامی است که در عصر صفوی از اهمیت و شکوفایی بسیار بالایی برخوردار بوده است. این شهر در دوران صفوی دارالملک و حاکمنشین ولایت بزرگ کهگیلویه بوده که محدودۀ وسیع کوره ارّجان سدههای پیشین را در بر میگرفت. شهر دهدشت در دوران شکوفایی خود، دارای تمام ویژگیهای شهری بوده است. هدف از نوشتار حاضر، تحلیل و بررسی عوامل مؤثر بر زوال شهر دهدشت از دوره صفوی تا پایان دوره قاجار و زمان اضمحلال آن است. در این پژوهش که به روش تاریخی - تحلیلی انجام گرفت، سعی بر آن است تا بر اساس نتایج بدست آمده از مطالعات میدانی و واکاوی منابع تاریخی به این پرسش پاسخ داده شود که چه عواملی منجر به زوال شهر تاریخی دهدشت شده و پایان حیات سیاسی – اجتماعی آن مربوط به چه دورهای از تاریخ است؟ بر اساس نتایج به دست آمده از واکاوی منابع تاریخی و مطالعات باستانشناسی، جنگ، شورشها و غارتهای مکرر و پی در پی، ناامنی، ویرانی شبکههای ارتباطی، کاهش رونق تجاری، مالیات سنگین و متأثر از آن وخامت اوضاع اقتصادی، منجر به زوال شهر دهدشت و خالی شدن آن از سکنه گردید. ضعف و سیر زوال تدریجی شهر نیز با تضعیف و زوال حکومت صفوی شروع شده و تا دوره قاجار تداوم یافت، اما فروپاشی نهایی و پایان حیات سیاسی - اجتماعی آن مربوط به نیمه پایانی دوره قاجار است.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
عارف عزیزپور شوبی؛ احد نژاد ابراهیمی؛ یاسر شهبازی
چکیده
علم هندسه در تمدن اسلامی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. یکی از جلوههای این علم که در رسائل دانشمندان و صناعت اهل حِرف بسیار مورد توجه قرار گرفت، هندسه حجم است. از آنجای که احجام ساخته شده در قالب بناهای معماری، آثار هنری و یا ابزارهای کاربردی بخش عظیمی از تمدن اسلامی را شکل میدهند، بررسی ارتباط بین تفکر و نگاه به هندسه حجم از منظر ...
بیشتر
علم هندسه در تمدن اسلامی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. یکی از جلوههای این علم که در رسائل دانشمندان و صناعت اهل حِرف بسیار مورد توجه قرار گرفت، هندسه حجم است. از آنجای که احجام ساخته شده در قالب بناهای معماری، آثار هنری و یا ابزارهای کاربردی بخش عظیمی از تمدن اسلامی را شکل میدهند، بررسی ارتباط بین تفکر و نگاه به هندسه حجم از منظر اندیشمندان مسلمان در ادوار مختلف دارای اهمیت است. این پژوهش با استفاده از روش تفسیری-تاریخی کار شده است تا به این سوالها پاسخ دهد: علم هندسه بر اساس چه مبانی در طبقهبندی علوم تقسیمبندی شده است؟ سیر تحول در نگاه به هندسه حجم در ارتباط با تقسیمبندی علم هندسه در نزد ریاضیدانان مسلمان چگونه بوده است؟ یافتههای این پژوهش نشان میدهد، تقسیمبندی علم هندسه به نظری و عملی اولین بار توسط فارابی انجام گرفت، تقسیمات اخوان الصفا که برای هندسه جنبههای رمزی قائل هستند به هندسه محسوس و معقول است. تاکید بر عمل در طبقهبندی علوم در دوره اسلامی با توجه به اهمیتی کاربرد علوم نظری در عمل بوده است. چنین اهمیتی سبب شد تا نگاه به هندسه حجم علاوه بر بنیانهای نظری فلسفی، مثلثاتی، محاسباتی و مخروطات از مباحث نظری مانند احجام سازنده کیهان متحول شود و محاسبه حجم از شیوه مقایسهای به محاسبات عددی توسعه یابد و با توجه به پیوندی که هندسه با صناعت ایجاد کرد ارجاعات به حجم از مجسمات تا ابعاد المکان (فضا) گسترده شد.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
اسماعیل شراهی؛ محمد ابراهیم زارعی؛ حمیده چوبک
چکیده
بنای قلعه دختر (قیز قلعه، قزقلعه) دژی کوهستانی در 25 کیلومتری جنوب غرب ساوه در بالای کوهی منفرد از رشته کوه هِندِس واقع است. در پژوهشهای انجام شده درباره شکلگیری این بنا و کارکرد آن نظرات متفاوتی ارائه شده است. برخی از پژوهشگران ساخت قلعه دختر را مربوط به دوره ساسانی و کارکرد آنرا معبد آناهیتا دانسته و برخی دیگر آنرا دژی مربوط به ...
بیشتر
بنای قلعه دختر (قیز قلعه، قزقلعه) دژی کوهستانی در 25 کیلومتری جنوب غرب ساوه در بالای کوهی منفرد از رشته کوه هِندِس واقع است. در پژوهشهای انجام شده درباره شکلگیری این بنا و کارکرد آن نظرات متفاوتی ارائه شده است. برخی از پژوهشگران ساخت قلعه دختر را مربوط به دوره ساسانی و کارکرد آنرا معبد آناهیتا دانسته و برخی دیگر آنرا دژی مربوط به سدههای میانی دوره اسلامی و مرتبط با فرقه اسماعیلیان معرفی کردهاند. عدم ارائه مستندات و مدارک معتبر از سوی پژوهشگران، نیاز به دقت و بررسی بیشتر در منابع مکتوب، جغرافیای تاریخی- طبیعی ساوه و مطالعات صورت گرفته درباره این بنا را دوچندان ساخته است. در این پژوهش فرض بر آن قرار گرفته که قلعه دختر بواسطه نام، جایگاه ساخت، اشاره منابع تاریخی، ارتباط با برخی عوارض و پدیده های طبیعی و مطالعات باستانشناسی صورت گرفته، در دوره ساسانی شکل گرفته و بعنوان پرستشگاه الهه ناهید،کارکرد داشته است. روش انجام این پژوهش تاریخی - تحلیلی است که مبتنی بر بررسیهای میدانی و شواهد معماری،کاوشهای باستانشناسی و بهرهگیری از منابع کتابخانهای است. مطالعات و بررسیهای بعمل آمده نشان میدهد؛ شاید بنیاد قلعه دختر در دوره ساسانی، بعنوان یک نیایشگاه پی ریزی شده باشد، ولی بواسطه بدست نیامدن شواهد و مدارکی دال بر وجود آثاری از دوره یاد شده تاکنون از یک طرف و از طرفی کشف شواهدی گواه بر استفاده از بنا در سده های میانی دوره اسلامی و در ارتباط با سایر قلعه های منطقه ، کارکرد بنا بعنوان یک قلعه اسماعیلیه قابل قبولتر است.
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
اسماعیل علیپور
چکیده
گزارش سفرنامههای اروپاییان از ایران، یکی از نابترین منابع پژوهشی در زمینة ایرانشناسی است؛ زیرا میتواند روشنگر گوشه-هایی از فرهنگِ ایرانی باشد که ممکن است مورّخان ایرانی سهواً یا عمداً نادیده گرفتهباشند؛ با وجود این، محتمل است که آثار مذکور آمیخته با بزرگنمایی؛ کلیگوی؛ تعمیمهای نابهجا؛ و گرایشهای مغرضانة سیاسی ...
بیشتر
گزارش سفرنامههای اروپاییان از ایران، یکی از نابترین منابع پژوهشی در زمینة ایرانشناسی است؛ زیرا میتواند روشنگر گوشه-هایی از فرهنگِ ایرانی باشد که ممکن است مورّخان ایرانی سهواً یا عمداً نادیده گرفتهباشند؛ با وجود این، محتمل است که آثار مذکور آمیخته با بزرگنمایی؛ کلیگوی؛ تعمیمهای نابهجا؛ و گرایشهای مغرضانة سیاسی باشد. هدفِ پژوهش حاضر، بررسی انتقادیِ بازنمایی فرهنگ ایرانی در سفرنامۀ فراسوی دریای خزر نوشتۀ آرتور کریستنسن ، مستشرق و اسطورهشناس دانمارکی، است. این مقاله با روشِ توصیفی-تحلیلی و بر مبنای رویکرد «تصویرشناسی» به بررسی این سفرنامه میپردازد. تصویرشناسی یکی از رویکردهای مطالعات ادبیات تطبیقی است که تصویر «خودی» را از چشمانداز «دیگری» یا بالعکس بررسی میکند و هدفِ غایی آن تبیین چرایی و چگونگی این انعکاس فرهنگی است. همچنین این رویکرد، بینارشتهای است و با حوزة مطالعات فرهنگی، مرتبط می-باشد. پرسش اصلی پژوهشِ حاضر این است که چرا و به چه دلایلی جلوههای مشخصی از فرهنگ و ادبیات ایرانی، مقارن سفر نویسنده به ایران در اواخر عهد قاجار، نمود بیشتری در این سفرنامه داشتهاست؟ نتایج بهدستآمده نشانمیدهد که کریستنسن دیدگاهی اروپامحور دارد و برداشتهای وی برآیندِ استنتاجهای استقرائی؛ انگارههای کلیشهای؛ و گرایشهای سیاسی است که با برجستهسازیِ ابعاد منفیِ فرهنگِ فردی و اقلیمیِ بخشهای محدودی از ایران میکوشد آنها را به مجموعة فرهنگ ایرانی تعمیم-میدهد.