مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
سیما رحمانی فر؛ حسین قاسمی
چکیده
حکایت موش و گربۀ شیخ بهایی یکی از متون داستانی است که شامل عناصر، مؤلفهها و نیز افکار واندیشههایی است که میتوان آنرا در ارتباط مستقیم بااوضاع و احوال اجتماعی و فرهنگی زمانۀ پدید آمدن آن، یعنی دورۀ سلطنت شاهعباس یکم، وبویژه آرای پدیدآورندۀ آن یعنی شیخ بهایی موردبررسی قرار داد. برهمین اساس سؤالات اصلی پژوهش پیش رو اینست که ازبررسی ...
بیشتر
حکایت موش و گربۀ شیخ بهایی یکی از متون داستانی است که شامل عناصر، مؤلفهها و نیز افکار واندیشههایی است که میتوان آنرا در ارتباط مستقیم بااوضاع و احوال اجتماعی و فرهنگی زمانۀ پدید آمدن آن، یعنی دورۀ سلطنت شاهعباس یکم، وبویژه آرای پدیدآورندۀ آن یعنی شیخ بهایی موردبررسی قرار داد. برهمین اساس سؤالات اصلی پژوهش پیش رو اینست که ازبررسی تاریخی حکایت مذکور به چه نتایجی دربارۀ جایگاه تصوف در این دوره بویژه در تقابل با شریعت میتوان دست یافت واینکه متن ادبی چگونه میتواند برای انعکاس ایدئولوژی و گفتمان خاص در دورهای، آینگی کند؟ونیزاینکه رویکرد شیخ بهایی درمورد دو طیف اندیشگانی شریعت وتصوف با توجه به جایگاه سیاسی - دینی وی به چه نحو بوده است؟ بهنظر میرسد باتوجه به اوضاع واحوال ایران عصر صفوی وبهویژه دورۀ سلطنت شاه عباس یکم، بتوان چیرگی قطعی نظام فقاهتی(نماد آن گربۀ داستان)بر عناصرصوفیگری(نماد آن موش داستان)را در این حکایت یافت واین ادعا را با گفتوگوهاوشواهدی که موش و گربه ارائه میدهندونیز پایان حکایت به اثبات رساند.درواقع دوران ابتدایی حکومت صفویه رامیتوان غلبۀ نظام صوفیگری، دورۀ تداوم آنرا، تضعیف این نظام ودورۀ سقوط آن را با پیروزی قطعی و نهایی نظام فقهی وبیرون رانده شدن صوفیه وصوفی-گری ازدایرۀ قدرت درنظر گرفت. ضمن اینکه میتوان تاحدود قابلتوجهی، موضع شیخ بهایی رادربرابر صوفیه واهل شریعت دراین داستان ردیابی کرد. درواقع شیخ بهایی که ظاهراً میان حقانیت تصوف یاشریعت، درمانده است، درنهایت شریعت یاهمان علم دین رابرمیگزیند.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
جواد راشکی علیآباد؛ جمشید نوروزی
چکیده
چکیده
از دورۀ مغول به بعد، سُرایش منظومههای تاریخی، به شیوۀ شاهنامه و اسکندرنامه رونق گرفت. از جمله در دورۀ صفویه، تعداد قابل توجهی از متون تاریخی در همینگونۀ ادبی بهوجود آمد. شاهنامههای تاریخی عصر صفوی، بسیاری از ویژگیهای این گونه از متون تاریخی را از دورههای قبل به ارث برد. در عین حال بهدلیل ویژگیهای خاص عصر حکومت صفویه، ...
بیشتر
چکیده
از دورۀ مغول به بعد، سُرایش منظومههای تاریخی، به شیوۀ شاهنامه و اسکندرنامه رونق گرفت. از جمله در دورۀ صفویه، تعداد قابل توجهی از متون تاریخی در همینگونۀ ادبی بهوجود آمد. شاهنامههای تاریخی عصر صفوی، بسیاری از ویژگیهای این گونه از متون تاریخی را از دورههای قبل به ارث برد. در عین حال بهدلیل ویژگیهای خاص عصر حکومت صفویه، این آثار نسبت به دورههای پیش، دارای تفاوتها و تمایزهایی است. این نوشتار که به شیوۀ توصیفی-تحلیلی مبتنی بر منابع کتابخانهای انجام پذیرفته، به بررسی منظومههای تاریخی دربارۀ سلسلۀ صفویه و سرودهشده در این عصر میپردازد. این پژوهش بر آن است تا ضمن معرفی منظومههای تاریخی این دوره و بیان ویژگیهای آنها، به جایگاه و اهمیت محتوای تاریخی این منظومهها در تاریخنگاری عصر صفویه بپردازد. نُه منظومۀ تاریخی عصر صفویه که مورد بررسی قرار گرفته، از حیث محتوایی، عمدتاً به برخی اقدامات و شرح بعضی جنگهای شاهان معاصرِ سرایندگان پرداختهاند؛ با توجه به انگیزۀ سرایندگان برای جاودانه و پرآوازهکردنِ نام شاهان مد نظر و وقایع تاریخی مرتبط با آنها، این آثار را میتوان سرودههایی برای خوشآیند حاکمان وقت تلقی کرد. با این وجود، منظومههای تاریخی این دوره، بهواسطۀ داشتن برخی دادههای دست اولِ تاریخی پیرامون برخی وقایع و موضوعات دوره صفویه، کمک به تأیید یا اصلاح اطلاعات منابع تاریخی منثور و پر کردن برخی خلاءهای اطلاعاتی، از اهمیت خاصی برخوردار هستند.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
یوسف علی بیرانوند؛ مینا خسروی
چکیده
روایات حماسی و اسطورهای اقوام هند و ایرانی به خاطر خاستگاه مشترک و روابط فرهنگی طولانیمدت تحت تأثیر یکدیگر قرار گرفته است. داستانهای رستم در شاهنامۀ فردوسی و رام در رامایانا شباهتهای زیادی با هم دارند. این پژوهش با روش تطبیقی- تحلیلی به دنبال بررسی ویژگیهای مشابه و متفاوت داستانهای رستم و رام است. شباهتها و تفاوتهای ...
بیشتر
روایات حماسی و اسطورهای اقوام هند و ایرانی به خاطر خاستگاه مشترک و روابط فرهنگی طولانیمدت تحت تأثیر یکدیگر قرار گرفته است. داستانهای رستم در شاهنامۀ فردوسی و رام در رامایانا شباهتهای زیادی با هم دارند. این پژوهش با روش تطبیقی- تحلیلی به دنبال بررسی ویژگیهای مشابه و متفاوت داستانهای رستم و رام است. شباهتها و تفاوتهای رستم و رام به صورت خلاصه عبارتند از: 1- پیشگویی تولد: پیشگویی تولد رستم به وسیلۀ ستارگان و سیمرغ؛ ولی پیشگویی تولد رام به وسیلۀ برهمن انجام گرفته است. 2- زیبایی ظاهری: رام به داشتن زیبایی ظاهری؛ ولی رستم به خاطر قد بلند و تنومندی توصیف شده است. 3- وفاداری به پادشاه: رستم گهگاهی به پادشاه نارضایتیاش را نشان میدهد؛ ولی رام به عهد و پیمان پادشاه پایبند است و ... . دوستان و دشمنان مشابه رستم و رام عبارتند از: 1- افراسیاب و راون از این نظر که قدرتطلباند و شر ذاتی دارند به هم شباهت دارند. با این تفاوت که راون یک دیو است. 2- دیو سپید و راون بدان خاطر که گروگان میگیرند و قهرمانان مجبورند برای رهایی گروگان با آنها بجنگند، به هم میمانند. 3- کیکاووس و سیتا فریب دیو را میخورند. 4- زواره و لکشمن برادر و پشتیبان قهرمان هستند. تفاوت آنها در آن است که لکشمن در بیشتر اتفاقات همراه رام است. 5- تهمینه و سیتا همسر قهرمان هستند که از قهرمان جدا شده و دور از او زایمان کردهاند. تفاوتشان در آن است که سیتا نام پدر را از فرزندان پنهان نکرده است.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
حمید اسدپور؛ فرج الله احمدی؛ حسین اسکندری
چکیده
مهاجرتها به شکل خواسته یا ناخواسته دارای تاثیرات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بوده است. چنانکه تاثیرپذیری در پدیده مهاجرت، به ویژه درجنبه فرهنگی از مسائل مهم و قابل توجه میباشد. خلیجفارس به عنوان یک شاهراه آبی مهم نه تنها از لحاظ سیاسی و اقتصادی، بلکه از نظر فرهنگی نیز محل تلاقی فرهنگ های گوناگون بوده است. یکی از این موارد، ...
بیشتر
مهاجرتها به شکل خواسته یا ناخواسته دارای تاثیرات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بوده است. چنانکه تاثیرپذیری در پدیده مهاجرت، به ویژه درجنبه فرهنگی از مسائل مهم و قابل توجه میباشد. خلیجفارس به عنوان یک شاهراه آبی مهم نه تنها از لحاظ سیاسی و اقتصادی، بلکه از نظر فرهنگی نیز محل تلاقی فرهنگ های گوناگون بوده است. یکی از این موارد، مهاجرت عموما ناخواسته افریقایی تباران به خصوص از نواحی شرقی این قاره به کرانهها وپس کرانههای خلیج فارس از قرنها پیش و به ویژه در دو قرن اخیر می باشد. این گروه ضمن تأثیرپذیری از ساکنان این نواحی، تأثیرات عمیقی نیز بر فرهنگ این مناطق داشتهاند. یکی از مهمترین این تأثیرات، شکل گیری و رواج پدیدهای به نام زار است زار نوعی پریشانی افراد است که آن را حاصل اقدامات ارواح خبیثه میدانستند. . سوال اساسی پژوهش آن است که علل گسترش و تداوم پدیده زار در کرانهها خلیجفارس چیست؟ به نظر میرسد که فقدان راهکار موثرو پایدار و نبود امکانات و حمایت های اساسی از ساکنان کرانهها و پسکرانههای خلیج فارس از یک سو و زندگی همراه با مشکلات متعدد در نواحی جنوبی ایران، مسافرتهای فراوان دریانوردان این نواحی به سواحل افریقا و سکونت افریقایی تباران در سواحل خلیج فارس از سوی دیگر باعث رواج و توسعه پدیدهای به نام زار شده است . هم چنین این پدیده با برخی از ساختارهای فرهنگی این نواحی هماهنگی و مشابهت داشته است. این پژوهش با اتکا به منابع کتابخانهای و مشاهدات میدانی و با روش توصیفی تحلیلی انجام شده است.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
عبداله صفرزائی؛ مرضیه بلوچی
چکیده
سیستان و مکران در سده سوم تا ششم هجری دو ایالت در جنوب شرق سرزمینهای خلافت شرقی و در منطقه ثغور محسوب میشدند. در آن دوره تاریخی وسعت سرزمینی ایالتهای سیستان و مکران بسیار گستردهتر از امروز بود. در ابتدای سده سوم سیستان تحت تسلط طاهریان قرار گرفت. در اواسط قرن سوم صفاریان به مرکزیت سیستان بر بخشهای وسیعی از ایران از جمله مکران ...
بیشتر
سیستان و مکران در سده سوم تا ششم هجری دو ایالت در جنوب شرق سرزمینهای خلافت شرقی و در منطقه ثغور محسوب میشدند. در آن دوره تاریخی وسعت سرزمینی ایالتهای سیستان و مکران بسیار گستردهتر از امروز بود. در ابتدای سده سوم سیستان تحت تسلط طاهریان قرار گرفت. در اواسط قرن سوم صفاریان به مرکزیت سیستان بر بخشهای وسیعی از ایران از جمله مکران حکومت نمودند. با روی کار آمدن سامانیان و به دنبال آن ترکان غزنوی و سلجوقی، تکاپوهای آنان برای تسلط بر سیستان و مکران آغاز گردید. از طرفی آل بویه در قرن چهارم به نواحی غربی مکران کشورگشایی داشتند. تکاپوهای این چنینی برای تسلط بر سیستان و مکران و مقاومت ملوک بازمانده صفاری در سیستان و حاکمان مکران برای استقلال سیاسیشان، مناسبات سیاسی پیچیدهای را در منطقه ایجاد کرده بود. از این رو، بررسی مناسبات سیاسی مکران و سیستان در این دوره جای واکاوی و تحقیق دارد. با روی کار آمدن صفاریان در سیستان در قرن سوم و بعد از آن، ملوک سیستان در صدد تسلط بر مکران بودند، اما حاکمان مکران تلاش میکردند این منطقه را خودشان اداره کنند. بسیاری از تهاجمات ترکان به مکران از مسیر سیستان انجام می شد و بسا اوقات برخی حاکمان سیستان در نتیجه فشار اقوام مهاجم یا دستهبندیهای داخلی، به مکران پناهنده می شدند. هدف این نوشتار تبیین مناسبات سیاسی سیستان و مکران از قرن سوم تا قرن ششم هجری است. این تحقیق به شیوه توصیفی-تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانهای انجام گرفته است.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
سورنا فیروزی؛ مهسا ویسی
چکیده
درباره پیشینه نگارش سرودههای زرتشت و نیز باقی بخشهای اوستا، دو نظر کلی کهن و نوین در دست است. نظر کهن که در متون پهلوی مستند شده و در آثار برخی از مورخان روزگار اسلامی بازتاب یافته است، از مکتوب بودن آنها پیش از حمله اسکندر مقدونی یاد کردهاند، اما نظر محققان معاصر بر تاخر این مساله است. این پژوهش بر پایه رویکرد رهیافت تاریخی و ...
بیشتر
درباره پیشینه نگارش سرودههای زرتشت و نیز باقی بخشهای اوستا، دو نظر کلی کهن و نوین در دست است. نظر کهن که در متون پهلوی مستند شده و در آثار برخی از مورخان روزگار اسلامی بازتاب یافته است، از مکتوب بودن آنها پیش از حمله اسکندر مقدونی یاد کردهاند، اما نظر محققان معاصر بر تاخر این مساله است. این پژوهش بر پایه رویکرد رهیافت تاریخی و تحلیل محتوای متون از یک سو و ارزیابی وضعیت نگارش در فلات ایرانِ مرتبط با نیمه نخست از هزاره یکم پیش از میلاد، ابتدا به بررسی شواهد و استنادات دو دیدگاه میپردازد و سپس موضوع را برمبنای واقعیات موجود مولفههای زمانی و جغرافیایی مرتبط با روزگار زرتشت و هخامنشیان تحلیل میکند. این مقاله در پی آن است که تا از طریق ارزیابی شواهد مرتبط با سرودههای منتسب به زرتشت، کهنترین زمان ممکن برای نگارش این کهنترین بخش از اوستا را برآورد کند. مقاله پیشرو نشان میدهد که اثراتی از مکتوب بودن سرودههای زرتشت در روزگار سرایش آنها وجود دارد. در این مقاله دیده شد که برخلاف نظر برخی از پژوهشگران، محتوای اوستایی و از جمله سرودههای زرتشت، تا پیش از حمله اسکندر، مکتوب شده بودند. در پایان، مقاله درباره منظور داریوش بزرگ از خط آریایی در کتیبه بیستون بحث میکند و آن را نه مرتبط با خط میخی و زبان پارسی قدیم، بلکه نوشتن به زبان بلخی (آریایی) روزگار داریوش میداند که این امر یا به خط آرامی رایج و یا به خطی برگرفته از آن صورت گرفته است.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
نیلوفر موسوی؛ حسن زندیه؛ امیرتیمور رفیعی؛ حمیدرضا صفاکیش
چکیده
باور به احکام نجومی و تأثیر اجرام سماوی بر زندگی انسان از کهنترین باورهای ایرانیان است. این اعتقاد، نه تنها بخش مهمی از فرهنگ عامه بوده؛ بلکه در سطوح مختلف حکومتی همواره نفوذ و گسترش بسیاری داشت. استفاده از احکام نجوم در لشکرکشیها، عقد پیمانها، جنگوصلح، جلوس به تخت شاهی، شکار، سفر، خرید، تجارت، تعلیموتعلم، دعا، درمان بیماریها، ...
بیشتر
باور به احکام نجومی و تأثیر اجرام سماوی بر زندگی انسان از کهنترین باورهای ایرانیان است. این اعتقاد، نه تنها بخش مهمی از فرهنگ عامه بوده؛ بلکه در سطوح مختلف حکومتی همواره نفوذ و گسترش بسیاری داشت. استفاده از احکام نجوم در لشکرکشیها، عقد پیمانها، جنگوصلح، جلوس به تخت شاهی، شکار، سفر، خرید، تجارت، تعلیموتعلم، دعا، درمان بیماریها، ازدواج، و... تنها نمونههایی از تأثیر این باور در وجوه مختلف زندگی سیاسی و اجتماعی مردم در عصر قاجاریه بود. باور به میمنت و خوشیمنی برخی روزها و نحوست و بدیمنی برخی دیگر از روزها، بخش مهمی از اعتقاد به تأثیر افلاک بود؛ که به مرور با پارهای از احکام دینی نیز، درهم آمیخته بود. چنین اعتقادی، تصمیمگیریها، عملکردها و دانشی مطابق با گفتمان سنتی جامعه در موضوع احکام نجومی پدید آورد که در شقوق مختلف زندگی سیاسی و اجتماعی خود را نمایان میکرد. از اینرو، پژوهش حاضر، در پی پاسخ به این پرسش است که پایههای اجتماعی ـ سیاسی باور به سعدونحس ایام از منظر تاریخی در این دوره چه بوده و این مسئله چه پیامدهایی بر زندگی سیاسی و اجتماعی ایرانیان عصر قاجاری داشت؟ این پژوهش، با روششناسی ساختمندگرا در دو سطح کنش و ساختار به توصیف، تحلیل و تببین گفتمان مسلط سنتی جامعه در موضوع سعدونحس ایام و پیامدهای آن از دیدگاه پارادایم خرافات پرداخته است. بر اساس یافتههای تحقیق، عوامل روان شناختی چون ترس، تسلیم پذیری و تقدیرگرایی در کنار جهل علمی و مقاومت در برابر اندیشههای جدید، فقدان سیستم آموزشی سازمانیافته، فقدان خدمات درمان عمومی و دولتی،
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
رضوان عارف عباس؛ ناصر صدقی؛ ولی دین پرست
چکیده
چکیده:
یکی از طریقت های صوفیانه در اسلام، طریقت قادریه است که بنیانگذار اصلی آن را شیخ عبدالقادر گیلانی(متوفی 561ه.ق) دانسته اند. طریقت قادریه در قرون هفتم و هشتم، در عراق و سپس هند و شامات و شمال افریقا گسترش یافت . از قرن نهم هجری بتدریج در کردستان ایران و عراق نیز پیروانی پیدا کرد. از آن پس در قرون بعدی روز به روز بر تعداد پیروان این ...
بیشتر
چکیده:
یکی از طریقت های صوفیانه در اسلام، طریقت قادریه است که بنیانگذار اصلی آن را شیخ عبدالقادر گیلانی(متوفی 561ه.ق) دانسته اند. طریقت قادریه در قرون هفتم و هشتم، در عراق و سپس هند و شامات و شمال افریقا گسترش یافت . از قرن نهم هجری بتدریج در کردستان ایران و عراق نیز پیروانی پیدا کرد. از آن پس در قرون بعدی روز به روز بر تعداد پیروان این طریقت در کردستان عراق و ایران افزده شد. به طوری که امروز این طریقت پیروان زیادی در این مناطق دارد. بررسی چگونگی و علل رشد وتوسعه طریقت قادریه در کردستان عراق موضوع اصلی این پژوهش است. روش انجام این پژوهش، توصیفی- تحلیلی بوده و درصدد پاسخ به این سؤال اصلی است که چه علل و عواملی موجبات گسترش طریقت قادریه در کردستان را فراهم ساخته است؟ یافته های پژهش نشان می دهد که: عوامل متعددی برای گسترش طریقت قادریه در کردستان وجود دارد از جمله می توان به مواردی همچون: فعالیت های فرهنگی مشایخ قادریه، خلأ قدرت محلی در کردستان، سفرهای متعدد شیوخ به مناطق گوناگون و تبلیغات وسیع طریقت قادریه بین مردم، تعامل با حاکمان محلی و یا با دولت عثمانی در گسترش این طریقت در کردستان تاثیر گذار بود.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
سورنا فیروزی؛ زهره جوزی
چکیده
مطالعه نبشتههای میانرودانی و به ویژه دورههای آشور میانه و آشور نو، دادههای جغرافیایی بسیاری را در اختیار پژوهشگران امروزین قرار داده است. این که با استناد بر مختصات بومنگارانه این اطلاعات، پیشینه فرهنگی و تاریخی مناطق غربی و مرکزی فلات ایران را بهتر بررسی کرد، روندی است که پایه بسیاری از پژوهشهای تاریخی، فرهنگی و باستانشناختی ...
بیشتر
مطالعه نبشتههای میانرودانی و به ویژه دورههای آشور میانه و آشور نو، دادههای جغرافیایی بسیاری را در اختیار پژوهشگران امروزین قرار داده است. این که با استناد بر مختصات بومنگارانه این اطلاعات، پیشینه فرهنگی و تاریخی مناطق غربی و مرکزی فلات ایران را بهتر بررسی کرد، روندی است که پایه بسیاری از پژوهشهای تاریخی، فرهنگی و باستانشناختی را پدید آورده است. شاهان دوره آشور میانه اندکاندک و از روزگار تیگلات-پیلسر یکم، به سوی شرق سرزمین خود توجه کردند و این نگاه در روزگار آشور نو، نیرو گرفت، به گونهای که بیشترین اطلاعات از همین دوره اخیر به دست ما رسیده است. از این جهت، پژوهش پیش رو بر مبنای جغرافیایی که نبشتههای شاهانه روزگار آشور نو آن را ترسیم میکند، به این موضوع میپردازد که حدود استان ایلام کنونی یا دستکم بخش شمالی آن منطبق بر کدام یک از سرزمینهای توصیف شده در آن مستندات نوشتاری بوده است. این مقاله پیشنهاد میدهد که بر خلاف نظرات مطرح شده درباره سرزمین نَمری، بخش مهمی از مختصات این گستره کهن همخوان با حدود استان ایلام بوده است. همچنین این پژوهش بیان میکند که بر پایه نتیجهگیری یاد شده و نیز بررسی مولفههای فرهنگی سرزمین نمری، میتوان به درک بهتری از وضعیت فرهنگی مختصات استان ایلام کنونی در هزاره یکم پیش از میلاد دست یافت.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
مجید احمد پور
چکیده
پژوهش حاضر درصدد بررسی «روش شناسی حکمت عملی تدبیر معماری در فرهنگ ایرانی اسلامی» است.زیرا به یک معنا،معماری را میتوان در زمره«حکمت» به حساب آورد؛ زیرا هم در بستری از«دانش»تحقق مییابد و هم نیازمند«تدبیر»است؛معماری ظهور سنخی از جهاننگری است که محصول فرهنگ جوامع انسانی تلقی میشود و همزمان «انتقالدهنده ...
بیشتر
پژوهش حاضر درصدد بررسی «روش شناسی حکمت عملی تدبیر معماری در فرهنگ ایرانی اسلامی» است.زیرا به یک معنا،معماری را میتوان در زمره«حکمت» به حساب آورد؛ زیرا هم در بستری از«دانش»تحقق مییابد و هم نیازمند«تدبیر»است؛معماری ظهور سنخی از جهاننگری است که محصول فرهنگ جوامع انسانی تلقی میشود و همزمان «انتقالدهنده فرهنگ» نیز میباشد. سئوال اصلی تحقیق حاضر آن است که مکتب حکمی،جهاننگری و نظام ارزشی اسلامی با چه روشی امر معماری را در فرهنگ ایرانی در دو حوزه نظر و عمل تدبیر کرده است؟ در پاسخ، فرهنگ اسلامی، معیارهایی برای حکیمانه بودن امور مربوط به زیست انسانی تعیین کرده است که قاعدتاً امر معماری نیز نمیتواند فارغ از آن معیارها باشد؛ از یکسو متعالی بودن حکمت به اتصال آن به عالم امر و دریافت افاضه و رحمت الهی تلقی شده است و از سوی دیگر با جریانهای رقیب خود درگیر میشوند و نظام تدبیری خاصّی را پیش میکشند.️سازگاری عقل و وحی از مشخصههای حکمت عملی اسلامی در تدبیر امر معماری تلقی میگردد. نظام تدبیری که بر اثر اتصال به منظومهی معرفتی وحیانی تعارضی با دستاوردهای عقلانی بشری پیدا نمیکند.بهطور خاص، در ایران به دلیل عقبه شیعی خود و حوزه تعامل بین نقل و عقل و شهود که حکیمان مسلمان، دائما آن را تئوریزه کرده و حکمت را در ابعاد مختلف حیات انسانی امتداد داده و با آن زندگی کردهاند ظرفیت قابل توجهی را برای پیافکندن تدابیر حکیمانه زیست انسانی پیشروی نظام حکمرانی جامعه اسلامی قرار داده است.در این پژوهش به روش شناسی حکمت عملی تدبیر معماری در فرهنگ ایرانی اسلامی میپردازیم
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
شیرزاد طایفی؛ پوریا میرآخورلی
چکیده
مطالعات اقتباسی در ایران به دلیل عدم توجه به مبانی نظری مناسب، دچار خلاء بزرگی است که منجر به فراگیر نشدن این مبحث بینارشتهای در میان پژوهشهای فارسی شده است. حال این پژوهش با نگاهی آسیبشناسانه وضع موجود و به کارگیری رویکردی مناسب، درصدد است علاوه بر طرح و پیشنهاد رویکردی مناسب برای پژوهشهای اقتباسی، به تحلیل تطبیقی یکی از ...
بیشتر
مطالعات اقتباسی در ایران به دلیل عدم توجه به مبانی نظری مناسب، دچار خلاء بزرگی است که منجر به فراگیر نشدن این مبحث بینارشتهای در میان پژوهشهای فارسی شده است. حال این پژوهش با نگاهی آسیبشناسانه وضع موجود و به کارگیری رویکردی مناسب، درصدد است علاوه بر طرح و پیشنهاد رویکردی مناسب برای پژوهشهای اقتباسی، به تحلیل تطبیقی یکی از آثار اقتباسی و بررسی موردی آن نیز بپردازد. در این پژوهش، رویکرد نئوفرمالیسم(Neo-formalism) که قابلیت طرح در هر دو رسانهی ادبیات و سینما را دارد، مبنای روایتشناسانه قرار گرفته و با تکیه بر آن به خوانش تطبیقی زمان و مکان در داستان و فیلم «شبهای روشن» فئودور داستایفسکی و سعید عقیقی و فرزاد موتمن پرداخته شده است. رویکرد نئوفرمالیسم عناصر شکلی را به گونهای مورد بحث قرار میدهد که مخاطب نقشی فعال و موثر در روند روایتپردازی دارد. داستان «شبهای روشن» داستایفسکی، اثری است که در قرن نوزدهم روسیه میگذرد. برمبنای این داستان، سعید عقیقی فیلمنامهای با همین عنوان نوشته و تبدیل به فیلم شده است. باتوجه به این که زمان و مکان در فیلمنامهی سعید عقیقی نسبت به اثر اصلی تغییر یافته، اثری بومی و ایرانی بهشمار میرود. در مقالهی پیشرو تغییر زمان و مکان اثر ادبی از روسیهی قرن نوزدهم به تهران قرن بیستویکم از منظر نئوفرمالیسم مورد بررسی قرار میگیرد. همچنین بحث میشود چگونه داستان بلندی از داستایفسکی با تغییر زمان و مکان به زیستبوم و فرهنگ ایرانی، همچنان عناصر مهم خود را حفظ میکند و اثری شاخص و مهم تلقی میشود.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
کاوه قنبری؛ علی اکبر فراتی
چکیده
با شکستِ حکومت اقتدارگرایِ ساسانیان، بتدریج زبان فارسیمیانه در دیوانها کمرنگ و ناپدید گشت. زبان پهلوی جایش را به زبان عربی داد که در سایه تقدس قرآن کریم، زبانی مقدس به شمار میرفت. در چنین شرایطی، هر ادیب و دبیری در ایرانشهر، ذهن و اندیشه خود را در قالب عربی میریخت و این زبان تبدیل به زبان نخبگان جامعه ایرانی و زبان فرهنگِ زمانه ...
بیشتر
با شکستِ حکومت اقتدارگرایِ ساسانیان، بتدریج زبان فارسیمیانه در دیوانها کمرنگ و ناپدید گشت. زبان پهلوی جایش را به زبان عربی داد که در سایه تقدس قرآن کریم، زبانی مقدس به شمار میرفت. در چنین شرایطی، هر ادیب و دبیری در ایرانشهر، ذهن و اندیشه خود را در قالب عربی میریخت و این زبان تبدیل به زبان نخبگان جامعه ایرانی و زبان فرهنگِ زمانه گشت. از نامهنگاریها در دیوانها تا نگارش اخبار و سِیَر، و ... همه به زبان عربی بود. در این شرایط شاعران عربیسرایِ ایرانیتبار که نقش رابط سنتهای فرهنگی و ادبیِ ایرانی را ایفا میکردند؛ اجزای فرهنگ ایرانی را وارد زبان عربی نمودند که از برجستهترین آنها، جشنهای ایرانشهری بود که خود بستری را فراهم میکرد تا باقی مجموعه سنتهای فرهنگی ایران نیز از این رهگذر منتقل شوند. در پژوهش کنونی جشنهای ایرانی در آثار ادیبان و شاعران کتاب یتیمةالدهر با رویکرد ادبی-تاریخی- اجتماعی، مورد بررسی قرار گرفت. یافتههای این پژوهش نشان میدهد جشن های نوروز، مهرگان، سده، رام، آفریجکان، خورروز، به ترتیب اهمیت در آن روزگار، گرامی داشته میشدهاند. نوروز، مهرگان و سده بیشتر جنبه مناسبتی داشته و به عنوان جشنهای درباری بیان شدهاند؛ هرچند سده و فضای حاکم بر آن بیش از نوروز و مهرگان توصیف شده است؛ درصورتی که رام، آفریجکان و خورروز، در میان توده مردم اهمیت داشته است. افزون بر این، تاثیر فرهنگ ایرانی بر شعر عربی، نمایان است که از جشنهای ایرانشهری تا توصیف مجموعه اجزای فرهنگ ایرانی مانند طبیعت، بهار، گلها، رنگها، و موسیقی و ... را شامل میشود.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
عمار احمدی؛ وحید رشیدوش؛ یعقوب شربتیان سمنانی؛ علی باصری
چکیده
عروسکهای سنتی در نگاه نخست نوعی اسباببازی نمادین دختران و پسران بیشتر مناطق آذربایجان به حساب میآید. بیشتر این مناطق عروسکهای مخصوص به خودشان را دارند که از نظر ساختار فیزیکی و کارکرد نمادین اجتماعی آن باهم متفاوت هستند. این مطالعه موردی متمرکز شده روی عروسکهای آیینی و نمادینی که در بین مردم استان اردبیل در گذشته رایج بوده ...
بیشتر
عروسکهای سنتی در نگاه نخست نوعی اسباببازی نمادین دختران و پسران بیشتر مناطق آذربایجان به حساب میآید. بیشتر این مناطق عروسکهای مخصوص به خودشان را دارند که از نظر ساختار فیزیکی و کارکرد نمادین اجتماعی آن باهم متفاوت هستند. این مطالعه موردی متمرکز شده روی عروسکهای آیینی و نمادینی که در بین مردم استان اردبیل در گذشته رایج بوده و در برخی مناطق روستایی هنوز هم ادامه دارد. عروسکهای سنتی و آیینی رایج در بین مردم مناطق مختلف استان اردبیل نشان دهنده نقش اجتماعی زنان و مردان و به عبارتی آموزش وظایف و مسئولیت اجتماعی آینده آنهاست. روش تحقیق این پژوهش کاربردی با محوریت تحقیق کیفی متکی بر تحلیل میدانی میباشد که از نظریه انسانشناسی نمادین و تفسیری در تحلیل و تفسیر مردمشناختی مسئله استفاده شده است. ابتکار و نوآوری این مقاله پژوهشی در نایاب بودن این گروه از مقالات است به عبارتی جای خالی این پژوهش در حوزه مطالعات موردی استان اردبیل کاملاً احساس میشد. نتیجه این پژوهش علاوه بر معرفی و حفظ و نگهداری عروسکهای سنتی مناطق مختلف استان اردبیل در اسطورهها و افسانههای این عروسکهای نمادین آیتم زمانی و مکانی تا حدودی لحن و رنگ ساختاری فرهنگ مردم اردبیل را به خود اختصاص داده است. شرایط اقلیمی و زیستی این عروسکها نشان میدهد که مکان روایت مناطق کوهستانی است که زمستانهای بلند، طولانی و سختی دارد و تابستانهای کوتاه و خنکی در آن موج میزند.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
محمد انصاری؛ جهانگیر صفری؛ ابراهیم ظاهری عبده وند
چکیده
چکیده
در قصۀ «برادران طلایی»، از قصههای رایج در فرهنگ بختیاری، بنمایههای اسطورهای مختلفی همچون آیین قربانی برای الهۀ مادر، مطابقت شخصیتها با ایزدان، کارکرد اسطورهای اشیا و مکانهایی چون حلقه، برف، کوه و انار دیده میشود؛ بنابراین فهم درست این قصه، در گروِ شناخت این عناصر اسطورهای است که در این پژوهش، با روش اسنادی ...
بیشتر
چکیده
در قصۀ «برادران طلایی»، از قصههای رایج در فرهنگ بختیاری، بنمایههای اسطورهای مختلفی همچون آیین قربانی برای الهۀ مادر، مطابقت شخصیتها با ایزدان، کارکرد اسطورهای اشیا و مکانهایی چون حلقه، برف، کوه و انار دیده میشود؛ بنابراین فهم درست این قصه، در گروِ شناخت این عناصر اسطورهای است که در این پژوهش، با روش اسنادی و رویکرد توصیفی تحلیلی به بررسی آنها در پیوند با متونی چون شاهنامه پرداخته میشود. یافتهها و نتایج پژوهش نشان میدهد اسطورۀ کلان در این قصه، ازدواج با پری و آیینهای مرتبط با آن است؛ آیینهایی که هنوز برخی از نشانههای آن مانند ازدواج با قنات در مناطق مختلف ایران رایج است. علاوه بر این، شخصیتهای این قصه، دگردیسی یافتۀ ایزدان است یا میتوان گفت ایزدان، کهننمونۀای برای ساختن آنان بودهاند؛ چنانکه شخصیت درویش با توجه به دو چهرۀ اهورایی و اهریمنیاش، مانند ایزد وایو است و بیشتر خویشکاریهای پری مانند ارتباط با آب و چشمه، قدرت پیکرگردانی و تبدیل کردن قهرمان به سنگ، در کنشهای شخصیت دخترغارنشین دیده میشود. کنشهای قصه، مانند کشتن جوان/درویش بر سر چشمه، ریشه در آیین قربانی برای الهۀ آب دارد، به طلا تبدیل شدن شخصیتها، نماد اسطورهای جاودانگی است، برونهمسری و نقش پررنگ شخصیت دختر و پدر در ازدواج نیز ریشه در فرهنگ ازدواجهای اسطورهای دارد.
واژههای کلیدی: اسطوره، فرهنگ بختیاری، قصۀ برادران طلایی، فرهنگ ازدواج اسطورهای، ایزد وایو.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
مینا رستگارفرد؛ یعقوب محمدی فر؛ اسماعیل همتی ازندریانی
چکیده
مروارید یکی از پرتکرارترین عناصر تزئینی و یکی از نشانههای فرّه ایزدی در هنر ساسانی است. گسترش ارتباطات همهجانبه در این دوره، موجب انتقال مفاهیم فرهنگی و درونمایهی هنر ساسانی به سرزمینهای دیگر شد. مطالعهی جنبههای نفوذ فرهنگ ساسانی و محبوبیت آن در چین در مسیر زمینی جاده ابریشم، از اهداف اصلی این پژوهش است و در ادامه پاسخ ...
بیشتر
مروارید یکی از پرتکرارترین عناصر تزئینی و یکی از نشانههای فرّه ایزدی در هنر ساسانی است. گسترش ارتباطات همهجانبه در این دوره، موجب انتقال مفاهیم فرهنگی و درونمایهی هنر ساسانی به سرزمینهای دیگر شد. مطالعهی جنبههای نفوذ فرهنگ ساسانی و محبوبیت آن در چین در مسیر زمینی جاده ابریشم، از اهداف اصلی این پژوهش است و در ادامه پاسخ به سوالاتی مهم از جمله: با مطالعهی نقوش مرواریدی، تاثیرگذاری ِتفکر هنری و مذهبی دربار ساسانی بر تمدن چین از چه جنبههایی قابل بررسی است؟ استفاده از نقوش مرواریدی در آثار هنری چینی آگاهانه بوده است یا تقلیدی صرف در تبعیت از هنر درباری ساسانی است؟ گسترهی جغرافیایی مورد بحث، جهت مقایسه آثار، شامل ایالتهای شرقی امپراتوری ساسانی و سپس در چین است. ماهیت پژوهش حاضر از نوع بنیادی است و رویکرد آن توصیفی، تحلیلی ـ تطبیقی و روش گردآوری آن، کتابخانهای است. عناصر تزئینی مرواریدی بکار رفته در معابد بودایی، مقابر سغدیان یا منابع مانوی، صرفا تقلیدی برگرفته از مفهوم زیباییشناسانه ساسانی نیست؛ بلکه انتخابی آگاهانه است از مفهوم اصلی آن و سپس کاربرد این هنر در بستر مذهبی و فرهنگی جدید. به نظر میرسد عامل اصلی در معرفی فرهنگ ساسانی در ملل همسایه، تجارت در مسیر جاده ابریشم در مقابل حضور سفرای متعدد و ارسال هدایای گوناگون از جانب ساسانیان به دربار چین، نقش پررنگتری دارد.
واژههای کلیدی: هنر ساسانی، نقشمایه مروارید، تزئینات معماری، ایالتهای شرقی، چین
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
محمد چوپانی؛ غفار برج ساز
چکیده
شاهنامه در شمار بهترین آثار حماسی عالم محسوب میشود؛ گرچه محققانِ بسیاری به بررسی این اثر بزرگ پرداختهاند؛ اما هنوز میتوان زوایایی از این اثر بزرگ را آشکار نمود. یکی از این زوایا، بررسی کارکرد بلاغی ضمیر در این اثر سترگ است. میدانیم جابجایی کلمات در ساختار جمله و قرار گرفتن در جایگاههای مهم آن با مقاصد بلاغی و معنایی رابطة ...
بیشتر
شاهنامه در شمار بهترین آثار حماسی عالم محسوب میشود؛ گرچه محققانِ بسیاری به بررسی این اثر بزرگ پرداختهاند؛ اما هنوز میتوان زوایایی از این اثر بزرگ را آشکار نمود. یکی از این زوایا، بررسی کارکرد بلاغی ضمیر در این اثر سترگ است. میدانیم جابجایی کلمات در ساختار جمله و قرار گرفتن در جایگاههای مهم آن با مقاصد بلاغی و معنایی رابطة مستقیم و تعیینکننده-ای دارد. «ضمیر» نیز یکی از عناصری است که به سبب جایگاهِ سیالی که دارد، با حضور در قسمتهای مهم جمله از خاصیت دستوری عدول میکند و با برجسته شدن به ایجاد دلالتهای ثانویه و مفاهیم مجازی در متن کمک میکند؛ از این رو، هدف این پژوهش بررسی کارکردهای بلاغیِ مسندالیة ضمیر و متعلقات آن در داستان ضحاک است و پرسش اصلی این است که ضمیر در جایگاه مسندالیه و متعلقات آن، در تولید کدام معانی و اغراض ثانویة نقش ویژهای ایفا کرده است؟ پژوهش حاضر به صورت کیفی و با روشاسنادی– توصیفی تدوین گردیدهاست. نتایج نشان میدهد که شاعر با استفاده از شیوهها، امکانات و ساختهایِ زبانی و بلاغیِ گوناگون، با قابلیتِ کارکردِ معنایی و اغراضِ ثانویة اطمینانبخشی، قطعیت و منحصرکنندگی، در کنارِ امکاناتِ گوناگونِ حوزة «ضمیر» میکوشد در مرحلة نخست، مخاطب را از حالت تردید و انکار خارج کند و در ذهن او جایی برای کمترین تردید دربارة موضوع مد نظر باقی نگذارد و زمینة پذیرش و همراهی او را فراهم سازد، سپس از راه تشویق و ترغیب، تاثیر ویژهای بر او بگذارد و نهایتا او را با خواسته، دریافت و نظر خود همراه سازد.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
احمد حیدری
چکیده
در بناهای تاریخی، بخش بیرونی یا عمومی یک سازه به نامهای دیوانعام، ایوان و تالار پذیرایی شناخته شده و عملکرد آن، پذیرایی از میهمانان رسمی یا مکانی برای اجرای تشریفات رسمی و بارعام بوده است. طرح ستاوند از جمله عناصری است که در دوره صفویه در بناهایی مانند آینهخانه، عالیقاپو و چهلستون ایجاد میشود. شباهت ستاوند صفویه با دیوانعام ...
بیشتر
در بناهای تاریخی، بخش بیرونی یا عمومی یک سازه به نامهای دیوانعام، ایوان و تالار پذیرایی شناخته شده و عملکرد آن، پذیرایی از میهمانان رسمی یا مکانی برای اجرای تشریفات رسمی و بارعام بوده است. طرح ستاوند از جمله عناصری است که در دوره صفویه در بناهایی مانند آینهخانه، عالیقاپو و چهلستون ایجاد میشود. شباهت ستاوند صفویه با دیوانعام دوره شاهجهان که اندکی پیشتر در هند متداول شد، موجب گردید که برخی پژوهشگران مانند کُخ، ستاوند صفوی را بازنمایی از ستاوند گورکانی بدانند. هدف از این پژوهش آن است که ستاوند در معماری صفویه چرا و چگونه رواج یافته و منشاء یا سیر تحول آن چگونه بوده است. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. حاصل پژوهش نشان میدهد که ساخت تالارهای ستوندار با کاربری بارعام، در دوره هخامنشی رواج یافته، ولی در دوره پس از هخامنشی ستاوندها با کاربری بارعام تحت تأثیر عناصر معماری بومی قرار میگیرند. ستاوند گونه غربی که در خانه بطلمیوسII دیده میشود، به شکل یک سایبان در فضای خالی پریاستایل ساخته شده است. ستاوند گونه شرقی که در هند مشاهده میشود و به نام شاهجهانی شهرت یافته، تحت تأثیر عناصر بومی شامل: مَنْدَپَه، الگوی خانه چوبی روستایی و چادر یا کمپ مغولها قرار گرفته است. در این میان، ستاوند ایرانی دوره صفوی همزمان یا اندکی پس از ستاوندهای شاهجهانی ساخته شده و تحت تأثیر معماری بومی شمال ایران و تختجمشید قرار گرفته است. در بنای عالیقاپو، بر خلاف بناهای دیگر صفوی، عناصر معماری هند بیشتر مشاهده میشود که میتوان به تأثیر مَنْدَپَه اشاره کرد
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
اسماعیل شراهی
چکیده
بنای قلعه دختر دژی کوهستانی در 25 کیلومتری جنوب غرب ساوه در بالای کوهی منفرد از رشته کوه هِندِس واقع است. در پژوهشهای انجام شده درباره شکلگیری این بنا و کارکرد آن نظرات متفاوتی ارائه شده است. برخی از پژوهشگران ساخت قلعه را مربوط به دوره ساسانی و کارکرد آنرا معبد آناهیتا دانسته و برخی دیگر آنرا دژی مربوط به دوره اسلامی و مرتبط با ...
بیشتر
بنای قلعه دختر دژی کوهستانی در 25 کیلومتری جنوب غرب ساوه در بالای کوهی منفرد از رشته کوه هِندِس واقع است. در پژوهشهای انجام شده درباره شکلگیری این بنا و کارکرد آن نظرات متفاوتی ارائه شده است. برخی از پژوهشگران ساخت قلعه را مربوط به دوره ساسانی و کارکرد آنرا معبد آناهیتا دانسته و برخی دیگر آنرا دژی مربوط به دوره اسلامی و مرتبط با فرقه اسماعیلیان معرفی کردهاند. عدم ارائه مستندات معتبر از سوی پژوهشگران ، این سوال را مطرح کرده که قلعه دختر بعنوان بنائی عظیم و با شکوه که در بستر جغرافیایی و تاریخی ساوه شکل گرفته، چه کارکردی داشته و در چه زمانی شکل گرفته است؟ بطور قطع پرداختن به این موضوع جدای از ارائه پیشنهاداتی برای تاریخگذاری و کارکرد قلعه دختر بطور خاص، در حوزه پژوهشهای معماری یا باستانشناسی دورهی اسلامی بویژه قلعهها، چالشهایی را مطرح میسازد که در آینده پرداختن جامع بدان از طرف پژوهشگران امر ضرورت خواهد یافت. در این مقاله فرض بر آن قرار گرفته که قلعه دختر یک قلعه اسماعیلیه و کارکرد آن نیز بر اساس استفاده پیروان و یا آن فرقه بوده است. روش انجام این پژوهش تاریخی – تحلیلی است که مبتنی بر بررسیهای میدانی و شواهد معماری،کاوشهای میدانی باستانشناسی و بهرهگیری از منابع کتابخانهای است. مطالعات و بررسی های بعمل آمده قلعه دختر را در پیوند با سایر قلعه های اسماعیلیه ایران دانسته و سده های 5 تا 7 ه.ق را بعنوان دوره شکل گیری و استفاده از آن قلعه در خدمت فرقه اسماعیلیه پیشنهاد داده است.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
سجاد امیدپور؛ ابوالفضل دلاوری
چکیده
تصور رایج این است که اهل تصوف اصولا غیرملی هستند و دارای گرایشات جهانوطنی و یا حتی در مرتبهای بالاتر، آنجهانوطنی میباشند. بر این اساس مفاهیمی چون ملیت و هویت ملی چندان جایگاهی در آثار و اندیشهها و زندگی روزمره آنان ندارد. این پژوهش، درستی این باور را به پرسش کشیده میزان توجه و گرایش به هویت ملی را در میان پیروان طریقت اهل ...
بیشتر
تصور رایج این است که اهل تصوف اصولا غیرملی هستند و دارای گرایشات جهانوطنی و یا حتی در مرتبهای بالاتر، آنجهانوطنی میباشند. بر این اساس مفاهیمی چون ملیت و هویت ملی چندان جایگاهی در آثار و اندیشهها و زندگی روزمره آنان ندارد. این پژوهش، درستی این باور را به پرسش کشیده میزان توجه و گرایش به هویت ملی را در میان پیروان طریقت اهل حق، که یکی از بزرگترین گروهبندیهای صوفیانه در ایران است بررسی کرده است. این پژوهش که با استفاده از روش تحلیل پدیدارشناسانه در سطح شهرستانهای صحنه، سرپل ذهاب و دلفان در استانهای کرمانشاه و لرستان صورت گرفتهاست با مطالعه در 21 نمونه از جامعه هدف، نشان میدهد که تجربه زیسته پیروان این طریقت از هویت ملی بیشتر تحت تاثیر هویت طریقتی بوده و در حقیقت هویت طریقتی نه تنها مانعی جهت هویتیابی ملی در زندگی روزمره نیست بلکه به طرق مختلف به پدیداری آن نیز کمک میکند. از این رو مقولاتی نظیر سرزمین، تاریخ، زبان، ادبیات و مفاخر ملی از جمله مقولههای هستند که مقوم گرایش هویت ملی در میان پیروان این طریقت است. در مقاله حاضر روش پژوهش، کیفی و روش گردآوری دادهها از طریق مصاحبه نیمهساختمند و مشاهده و مشارکت است. روش نمونهگیری نیز مبتنی بر نمونهگیری هدفمند میباشد.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
مهدی رفعتی پناه
چکیده
فلسفه ادغام تمام موجودات اعم از انسان، حیوانات، گیاهان و پرندگان را جزئی از کیهان قلمداد میکند که از اصلی واحد، اصل حیات، پیروی میکنند و در پی هدفی واحد که همانا نظم کیهانی است در حرکتند. بر این اساس مقاله حاضر با بررسی شواهد تاریخی، آیینی، دینی و اسطورهای ایران باستان در پی پاسخگویی به این سؤال است که آیا میتوان در فرهنگ ایران ...
بیشتر
فلسفه ادغام تمام موجودات اعم از انسان، حیوانات، گیاهان و پرندگان را جزئی از کیهان قلمداد میکند که از اصلی واحد، اصل حیات، پیروی میکنند و در پی هدفی واحد که همانا نظم کیهانی است در حرکتند. بر این اساس مقاله حاضر با بررسی شواهد تاریخی، آیینی، دینی و اسطورهای ایران باستان در پی پاسخگویی به این سؤال است که آیا میتوان در فرهنگ ایران باستان فلسفۀ ادغام را یافت؟ و اگر چنین است، جایگاه هر یک از اجزای طبیعت در این نظام چگونه تعریف شده است و چه کارویژههایی برای آنها به منظور حفظ نظم کیهانی تعریف شده است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که در جهانبینی ایرانی، انسان نه به عنوان مافوقی که برتری اخلاقی و هستیشناختی بر موجودات دیگر دارد، بلکه به عنوان جزئی از هستی به شمار میرود که در کنار سایر اجزای هستی و پدیدههای طبیعی وظیفۀ برقراری نظم کیهانی را در مبارزه با شر و نیروهای اهریمنی به عهده دارد. درک پدیدههای طبیعی به عنوان وجوداتی که ارزش ذاتی دارند و در چرخۀ تکامل مادی و معنوی انسان میتوانند نقش بازی کنند، اصلیترین پیامی است که توجه به جهانبینی باستانی برای انسان امروزی دارد. در حقیقت فلسفۀ ادغام در قالب جهانبینی ایرانِ باستان میتواند در چارچوب گفتمان رادیکالیسم سبز و به ویژه الهیات اکولوژیک در کنار سایر اجزای این گفتمان مانند الهیات اکولوژیک اسلامی، مسیحی، بودایی و یهودی به کار حفاظت محیط زیست آید.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
داوود پاکباز کتج؛ حسن کریمیان؛ مصیب امیری؛ مجید منتظرظهوری
چکیده
دهدشت یکی از مهمترین شهرهای جنوب غرب ایران در دوران اسلامی است که در عصر صفوی از اهمیت و شکوفایی بسیار بالایی برخوردار بوده است. این شهر در دوران صفوی دارالملک و حاکمنشین ولایت بزرگ کهگیلویه بوده که محدودۀ وسیع کوره ارّجان سدههای پیشین را در بر میگرفت. شهر دهدشت در دوران شکوفایی خود، دارای تمام ویژگیهای شهری بوده است. هدف از ...
بیشتر
دهدشت یکی از مهمترین شهرهای جنوب غرب ایران در دوران اسلامی است که در عصر صفوی از اهمیت و شکوفایی بسیار بالایی برخوردار بوده است. این شهر در دوران صفوی دارالملک و حاکمنشین ولایت بزرگ کهگیلویه بوده که محدودۀ وسیع کوره ارّجان سدههای پیشین را در بر میگرفت. شهر دهدشت در دوران شکوفایی خود، دارای تمام ویژگیهای شهری بوده است. هدف از نوشتار حاضر، تحلیل و بررسی عوامل مؤثر بر زوال شهر دهدشت از دوره صفوی تا پایان دوره قاجار و زمان اضمحلال آن است. در این پژوهش که به روش تاریخی - تحلیلی انجام گرفت، سعی بر آن است تا بر اساس نتایج بدست آمده از مطالعات میدانی و واکاوی منابع تاریخی به این پرسش پاسخ داده شود که چه عواملی منجر به زوال شهر تاریخی دهدشت شده و پایان حیات سیاسی – اجتماعی آن مربوط به چه دورهای از تاریخ است؟ بر اساس نتایج به دست آمده از واکاوی منابع تاریخی و مطالعات باستانشناسی، جنگ، شورشها و غارتهای مکرر و پی در پی، ناامنی، ویرانی شبکههای ارتباطی، کاهش رونق تجاری، مالیات سنگین و متأثر از آن وخامت اوضاع اقتصادی، منجر به زوال شهر دهدشت و خالی شدن آن از سکنه گردید. ضعف و سیر زوال تدریجی شهر نیز با تضعیف و زوال حکومت صفوی شروع شده و تا دوره قاجار تداوم یافت، اما فروپاشی نهایی و پایان حیات سیاسی - اجتماعی آن مربوط به نیمه پایانی دوره قاجار است.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
عارف عزیزپور شوبی؛ احد نژاد ابراهیمی؛ یاسر شهبازی
چکیده
علم هندسه در تمدن اسلامی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. یکی از جلوههای این علم که در رسائل دانشمندان و صناعت اهل حِرف بسیار مورد توجه قرار گرفت، هندسه حجم است. از آنجای که احجام ساخته شده در قالب بناهای معماری، آثار هنری و یا ابزارهای کاربردی بخش عظیمی از تمدن اسلامی را شکل میدهند، بررسی ارتباط بین تفکر و نگاه به هندسه حجم از منظر ...
بیشتر
علم هندسه در تمدن اسلامی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. یکی از جلوههای این علم که در رسائل دانشمندان و صناعت اهل حِرف بسیار مورد توجه قرار گرفت، هندسه حجم است. از آنجای که احجام ساخته شده در قالب بناهای معماری، آثار هنری و یا ابزارهای کاربردی بخش عظیمی از تمدن اسلامی را شکل میدهند، بررسی ارتباط بین تفکر و نگاه به هندسه حجم از منظر اندیشمندان مسلمان در ادوار مختلف دارای اهمیت است. این پژوهش با استفاده از روش تفسیری-تاریخی کار شده است تا به این سوالها پاسخ دهد: علم هندسه بر اساس چه مبانی در طبقهبندی علوم تقسیمبندی شده است؟ سیر تحول در نگاه به هندسه حجم در ارتباط با تقسیمبندی علم هندسه در نزد ریاضیدانان مسلمان چگونه بوده است؟ یافتههای این پژوهش نشان میدهد، تقسیمبندی علم هندسه به نظری و عملی اولین بار توسط فارابی انجام گرفت، تقسیمات اخوان الصفا که برای هندسه جنبههای رمزی قائل هستند به هندسه محسوس و معقول است. تاکید بر عمل در طبقهبندی علوم در دوره اسلامی با توجه به اهمیتی کاربرد علوم نظری در عمل بوده است. چنین اهمیتی سبب شد تا نگاه به هندسه حجم علاوه بر بنیانهای نظری فلسفی، مثلثاتی، محاسباتی و مخروطات از مباحث نظری مانند احجام سازنده کیهان متحول شود و محاسبه حجم از شیوه مقایسهای به محاسبات عددی توسعه یابد و با توجه به پیوندی که هندسه با صناعت ایجاد کرد ارجاعات به حجم از مجسمات تا ابعاد المکان (فضا) گسترده شد.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
اسماعیل شراهی؛ محمد ابراهیم زارعی؛ حمیده چوبک
چکیده
بنای قلعه دختر (قیز قلعه، قزقلعه) دژی کوهستانی در 25 کیلومتری جنوب غرب ساوه در بالای کوهی منفرد از رشته کوه هِندِس واقع است. در پژوهشهای انجام شده درباره شکلگیری این بنا و کارکرد آن نظرات متفاوتی ارائه شده است. برخی از پژوهشگران ساخت قلعه دختر را مربوط به دوره ساسانی و کارکرد آنرا معبد آناهیتا دانسته و برخی دیگر آنرا دژی مربوط به ...
بیشتر
بنای قلعه دختر (قیز قلعه، قزقلعه) دژی کوهستانی در 25 کیلومتری جنوب غرب ساوه در بالای کوهی منفرد از رشته کوه هِندِس واقع است. در پژوهشهای انجام شده درباره شکلگیری این بنا و کارکرد آن نظرات متفاوتی ارائه شده است. برخی از پژوهشگران ساخت قلعه دختر را مربوط به دوره ساسانی و کارکرد آنرا معبد آناهیتا دانسته و برخی دیگر آنرا دژی مربوط به سدههای میانی دوره اسلامی و مرتبط با فرقه اسماعیلیان معرفی کردهاند. عدم ارائه مستندات و مدارک معتبر از سوی پژوهشگران، نیاز به دقت و بررسی بیشتر در منابع مکتوب، جغرافیای تاریخی- طبیعی ساوه و مطالعات صورت گرفته درباره این بنا را دوچندان ساخته است. در این پژوهش فرض بر آن قرار گرفته که قلعه دختر بواسطه نام، جایگاه ساخت، اشاره منابع تاریخی، ارتباط با برخی عوارض و پدیده های طبیعی و مطالعات باستانشناسی صورت گرفته، در دوره ساسانی شکل گرفته و بعنوان پرستشگاه الهه ناهید،کارکرد داشته است. روش انجام این پژوهش تاریخی - تحلیلی است که مبتنی بر بررسیهای میدانی و شواهد معماری،کاوشهای باستانشناسی و بهرهگیری از منابع کتابخانهای است. مطالعات و بررسیهای بعمل آمده نشان میدهد؛ شاید بنیاد قلعه دختر در دوره ساسانی، بعنوان یک نیایشگاه پی ریزی شده باشد، ولی بواسطه بدست نیامدن شواهد و مدارکی دال بر وجود آثاری از دوره یاد شده تاکنون از یک طرف و از طرفی کشف شواهدی گواه بر استفاده از بنا در سده های میانی دوره اسلامی و در ارتباط با سایر قلعه های منطقه ، کارکرد بنا بعنوان یک قلعه اسماعیلیه قابل قبولتر است.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
اسماعیل علیپور
چکیده
گزارش سفرنامههای اروپاییان از ایران، یکی از نابترین منابع پژوهشی در زمینة ایرانشناسی است؛ زیرا میتواند روشنگر گوشه-هایی از فرهنگِ ایرانی باشد که ممکن است مورّخان ایرانی سهواً یا عمداً نادیده گرفتهباشند؛ با وجود این، محتمل است که آثار مذکور آمیخته با بزرگنمایی؛ کلیگوی؛ تعمیمهای نابهجا؛ و گرایشهای مغرضانة سیاسی ...
بیشتر
گزارش سفرنامههای اروپاییان از ایران، یکی از نابترین منابع پژوهشی در زمینة ایرانشناسی است؛ زیرا میتواند روشنگر گوشه-هایی از فرهنگِ ایرانی باشد که ممکن است مورّخان ایرانی سهواً یا عمداً نادیده گرفتهباشند؛ با وجود این، محتمل است که آثار مذکور آمیخته با بزرگنمایی؛ کلیگوی؛ تعمیمهای نابهجا؛ و گرایشهای مغرضانة سیاسی باشد. هدفِ پژوهش حاضر، بررسی انتقادیِ بازنمایی فرهنگ ایرانی در سفرنامۀ فراسوی دریای خزر نوشتۀ آرتور کریستنسن ، مستشرق و اسطورهشناس دانمارکی، است. این مقاله با روشِ توصیفی-تحلیلی و بر مبنای رویکرد «تصویرشناسی» به بررسی این سفرنامه میپردازد. تصویرشناسی یکی از رویکردهای مطالعات ادبیات تطبیقی است که تصویر «خودی» را از چشمانداز «دیگری» یا بالعکس بررسی میکند و هدفِ غایی آن تبیین چرایی و چگونگی این انعکاس فرهنگی است. همچنین این رویکرد، بینارشتهای است و با حوزة مطالعات فرهنگی، مرتبط می-باشد. پرسش اصلی پژوهشِ حاضر این است که چرا و به چه دلایلی جلوههای مشخصی از فرهنگ و ادبیات ایرانی، مقارن سفر نویسنده به ایران در اواخر عهد قاجار، نمود بیشتری در این سفرنامه داشتهاست؟ نتایج بهدستآمده نشانمیدهد که کریستنسن دیدگاهی اروپامحور دارد و برداشتهای وی برآیندِ استنتاجهای استقرائی؛ انگارههای کلیشهای؛ و گرایشهای سیاسی است که با برجستهسازیِ ابعاد منفیِ فرهنگِ فردی و اقلیمیِ بخشهای محدودی از ایران میکوشد آنها را به مجموعة فرهنگ ایرانی تعمیم-میدهد.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
مجید منتظرظهوری؛ داریوش براتی دشت راهی
چکیده
گیرشمن باستان شناس فرانسوی در سال 1947 میلادی در شمال شرق مسجد قرون اولیه شوش، موفق به کشف بنای موسوم به خانقاه شد. اولین بار مونیک کروران، این بنا را خانقاه مربوط به قرون نخستین اسلامی معرفی کرد. باتوجهبه شواهد باستان شناسی و سخنان مقدسی جغرافیدان قرن چهارم مبنی بر ورودش به خانقاهی در شوش، میتوان به جریان تصوف و وجود خانقاه در این ...
بیشتر
گیرشمن باستان شناس فرانسوی در سال 1947 میلادی در شمال شرق مسجد قرون اولیه شوش، موفق به کشف بنای موسوم به خانقاه شد. اولین بار مونیک کروران، این بنا را خانقاه مربوط به قرون نخستین اسلامی معرفی کرد. باتوجهبه شواهد باستان شناسی و سخنان مقدسی جغرافیدان قرن چهارم مبنی بر ورودش به خانقاهی در شوش، میتوان به جریان تصوف و وجود خانقاه در این شهر تأکید کرد. خانقاه شوش به لحاظ مطالعات باستان شناسی از اهمیت مطالعاتی بالایی برخوردار است و میتواند از طرفی ما را تا حدی به بازیابی ریشههای معماری و از طرف دیگر نظام رفتاری و ایدئولوژیک خانقاه نزدیک کند. سوال اصلی این پژوهش که نویسندگان سعی در طرح آن دارند و باتوجهبه شواهد باستانشناسی میکوشند پاسخی همسو ارائه کنند عبارت است از: بازیابی خاستگاه معماری خانقاه شوش به لحاظ ساختاری و متعاقباً بازبینی فرهنگ رفتاری و دینی حاکم بر این بناست. آیا خانقاه شوش ارتباطی ساختاری با بناهای مذهبی و نظام ایدئولوژیک پیش از اسلام دارد یا برگرفته از مبانی دوران اسلامی است؟ پژوهش زیر در جهت پاسخ به سؤالات مطرح شده از روش توصیفی - تحلیلی و از رویکرد باستانشناختی - تاریخی استفاده نموده است. شواهد باستانشناسی حکایت از همخوانی برخی عناصر معماری خانقاه شوش با مهرکدههای شناسایی شده دوره ساسانی در جنوب ایران دارد که بعدها حتی در معماری دوران میانی و متأخرتر اسلامی نیز بازتاب یافت. همچنین با بازخوانی منابع و بررسی سنن کهن ایرانی در می یابیم، برخی از رفتارهای دینی موجود در نظام خانقاهی ریشه در باورهای پیش از اسلام دارد.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
آروین قائمیان؛ نورالدین نعمتی
چکیده
چکیدهحکومت بریتانیا در اوایل سدۀ بیستم، با کسب امتیاز نفت و تأسیس شرکت نفت ایران و انگلیس در تحولات داخلی ایران نقش مهمی ایفاء کرد. با وقوع جنگ جهانی اول (1918-1914م) و انقلاب روسیه (1917م) استمرار سلطۀ بریتانیا بر حوزۀ عملیات شرکت نفت با چالش جدی مواجه گردید. بنابراین، لندن با اتخاذ راهبردی جدید، تمرکز قدرت در ایران را در صدر اولویت سیاست ...
بیشتر
چکیدهحکومت بریتانیا در اوایل سدۀ بیستم، با کسب امتیاز نفت و تأسیس شرکت نفت ایران و انگلیس در تحولات داخلی ایران نقش مهمی ایفاء کرد. با وقوع جنگ جهانی اول (1918-1914م) و انقلاب روسیه (1917م) استمرار سلطۀ بریتانیا بر حوزۀ عملیات شرکت نفت با چالش جدی مواجه گردید. بنابراین، لندن با اتخاذ راهبردی جدید، تمرکز قدرت در ایران را در صدر اولویت سیاست خارجی خود قرار داد. به قدرت رسیدن رضاشاه (حک 1320-1304ش) و سیاست آمرانۀ وی در راستای نوسازی و تمرکز قدرت سیاسی، با منافع عشایر عرب در تزاحم آشکار قرار گرفت که یکی از پیامدهای مهم آن، جابجایی جمعیتی و مهاجرت گستردۀ عشایر خوزستان به کشورهای مجاور عرب بود. این پژوهش در پی پاسخ به این سؤال است که روابط رضاشاه و عشایر عرب خوزستان چگونه بود؟ فرضیۀ پژوهش پیش رو این است که راهبرد حمایتی حکومت بریتانیا و شرکت نفت از تمرکز قدرت سیاسی و نوسازی در ایران، در جابجایی جمعیتی و مهاجرت گستردۀ عشایر عرب به خارج از کشور مؤثر بوده است. رویکرد این پژوهش توصیفی-تحلیلی و شیوۀ جمعآوری دادهها بصورت کتابخانهای و اسنادی میباشد. تا به حال پژوهشی بصورت مستقل به بررسی به روابط میان بریتانیا و عشایر عرب خوزستان در دورۀ رضاشاه نپرداخته است. از این رو، این مقاله درصدد است تا گوشهای از معادلات پیچیدۀ سیاسی و اجتماعی در خوزستان را بنمایاند.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
مینا صفا
چکیده
پژوهش در حکمت خسروانی یا حکمت ایران باستان که شامل همهی مفاهیم فرهنگی میشود، راهی برای شناخت درستتر فرهنگ اسلامی ـ ایرانی از سدههای دوم هجری به بعد است که بخشی قابل توجه از آن را فلسفه و بخشی دیگر را اساطیر عرفانی تشکیل میدهد. در حقیقت حکمت ایران چکیده مکاتب فکری، دینی و جهانبینی اقوام ایرانی است که قرنها در ایران پیش و پس از ...
بیشتر
پژوهش در حکمت خسروانی یا حکمت ایران باستان که شامل همهی مفاهیم فرهنگی میشود، راهی برای شناخت درستتر فرهنگ اسلامی ـ ایرانی از سدههای دوم هجری به بعد است که بخشی قابل توجه از آن را فلسفه و بخشی دیگر را اساطیر عرفانی تشکیل میدهد. در حقیقت حکمت ایران چکیده مکاتب فکری، دینی و جهانبینی اقوام ایرانی است که قرنها در ایران پیش و پس از اسلام به رشد و بالندگی خود ادامه داد. شیخ شهابالدین سهروردی از این حکمت به عنوان "حکمت اشراق/ خسروانی" یاد میکند. فلاسفه و حکمای ایرانی بسیاری در بستر فکری و فرهنگی ایران رشد نمودند و از بحر حکمت و فلسفه شرق و غرب بهره بردند. یکی از این حکما ناصرخسرو قبادیانی، داعی و حجت اسماعیلی در قرن 5 ه.ق است. تاکنون آثار او با دیدگاه غربی خوانده و میراث فلسفه یونان در آنها جستجو و بازنمود شدهاند، اما در این پژوهش با طرح پرسشهایی بنیادین، همانند رابطۀ ناصر خسرو با جهان باستانی ایران چیست؟ آیا ناصر خسرو از میراث فلسفه ایرانی/حکمت خسروانی بهره جسته و تأثیر پذیرفته است؟ این تأثیر تا چه میزان بود؟ به بررسی نقش و جایگاه حکمت ایرانی/خسروانی در ساختار فکری و حکمت ناصرخسرو پرداختیم و با تأکید بر جایگاه عقل و اختیار در ساختار فکری ناصرخسرو، شاخصههای اصلی حکمت خسروانی و حکمت ناصرخسرو پیرامون عقل و اختیار مقایسه و تفسیر و تحلیل نمودیم.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
سجاد زلیکانی؛ الهام اندرودی؛ اسمر شهبازی
چکیده
در رویارویی با تعزیه (شبیهخوانی) که با باورهای آیینی پیوند گرفته است، این گمان پدید میآید که در ساختن یا سمتوسو دادن به فرهنگ زیست مردمان اثرگذار است. ازاینرو، تعزیۀ امامحسین(ع) روستای تلاوک نمونۀ پژوهش برگزیده شد. روستای تلاوک یکی از روستاهای استان مازندران در بخش دودانگۀ شهرستان ساری است که پیوسته از دوران قاجار تاکنون، ...
بیشتر
در رویارویی با تعزیه (شبیهخوانی) که با باورهای آیینی پیوند گرفته است، این گمان پدید میآید که در ساختن یا سمتوسو دادن به فرهنگ زیست مردمان اثرگذار است. ازاینرو، تعزیۀ امامحسین(ع) روستای تلاوک نمونۀ پژوهش برگزیده شد. روستای تلاوک یکی از روستاهای استان مازندران در بخش دودانگۀ شهرستان ساری است که پیوسته از دوران قاجار تاکنون، در آن نمایش آیینی تعزیه در روز یازدهم محرّم برگزار میشود. دادههای این پژوهش از بررسیهای میدانی در درازنای دو دهه به دست آمدهاند: زیستن در روستای تلاوک؛ دیدن و ارزیابی تعزیه و رویدادهای همپیوند با آن؛ گفتوگو با دانایان و کهنسالان و شمار بسیاری از مردمان روستای تلاوک و روستاهای دیگر. پژوهش دربارۀ فرهنگ زیست برآمده از تعزیۀ روستای تلاوک این برآیند را داشته است که هم فرهنگ زیست ناملموس (باور و رفتار گروهی مردم) و هم فرهنگ زیست ملموس (بافت کالبدی روستا) پدید آمده است. با اینکه فرهنگ زیست ملموس در دستۀ باور و رفتار گروهی مردمان و همچنین فرهنگ زیست ملموس در دستۀ بافت کالبدی روستا گنجانده شدهاند، ولی فرهنگ ناملموس و فرهنگ ملموس برهمکنشی دوسویه دارند که در درازنای زمان بر همدیگر اثر گذاشتهاند. در این پژوهش نمایان شده است که همراستا با برگزاری تعزیۀ امامحسین(ع)، شیفتگی به حسینابنعلی(ع) و داستان کارزار کربلا میان مردمان این روستا گستردهتر شدهاند و رفتارها و باورهایی پدید آمدهاند که با تعزیه و با این شیفتگی پیوند دارند. همچنین باورمندی و شیفتگی به حسینابنعلی(ع) و داستان کارزار کربلا میان روستاییان تلاوک نیز میتواند با پیوستگی و ماندگاری تعزیۀ امامحسین(ع) در این روستا همراستا باشد.
مقاله پژوهشی
برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
رضوان احرار؛ نرگس ذاکر جعفری
چکیده
در دوران صفوی موسیقی از جایگاه بسیار مهمی در ضیافتها، اعیاد و مراسمات مختلف درباری و اجتماعی قرار داشت که تحتتأثیر جریانات مذهبی و سیاسی بود. جدا از متون تاریخ موسیقی، در سفرنامههای اروپاییان عصر صفوی موسیقی ایرانی بسیار بازتاب داشته است و در این بین دیدگاههایی پرفراز و نشیب در کیفیت و شایستگی یا عدم شایستگی موسیقی ایرانی ...
بیشتر
در دوران صفوی موسیقی از جایگاه بسیار مهمی در ضیافتها، اعیاد و مراسمات مختلف درباری و اجتماعی قرار داشت که تحتتأثیر جریانات مذهبی و سیاسی بود. جدا از متون تاریخ موسیقی، در سفرنامههای اروپاییان عصر صفوی موسیقی ایرانی بسیار بازتاب داشته است و در این بین دیدگاههایی پرفراز و نشیب در کیفیت و شایستگی یا عدم شایستگی موسیقی ایرانی دیده شده است. در این پژوهش این پرسش مطرح است که آنان چه دیدگاهی نسبت به موسیقی ایرانی داشتهاند؛ برای پیگیری و دستیابی به پاسخ، این پژوهش چهار سفرنامه دوره صفوی را که دارای ویژگیهای توصیفات موسیقایی متفاوتی هستند را انتخاب و با خوانش پسااستعماری نظریه ادوارد سعید مورد تحلیل قرار داده است تا با این خوانش مفاهیم استعماری متون این سفرنامهها، در صورت وجود آشکار و اهداف آن پیگیری شود. در این تحقیق سفرنامههای رافائل دومانس، فیگوئروا، اولئاریوس و شاردن برای بررسی برگزیده شدهاند زیرا از جنبههای فرهنگی و اجتماعی در بازخورد و مواجهه با موسیقی ایرانی متمایز بودند. بر اساس یافتههای تحقیق، نحوه مواجهه و عملکرد چهار سفرنامهنویس نسبت به سازها و موسیقی ایرانی در سه گروه قابل تفکیک است: 1. مشاهده و اظهارنظر کلی: رویکرد غیرتعاملی 2. مشارکت فکری و مشاهدات میدانی: رویکرد غیرتعاملی 3. مشاهدات میدانی و مشارکت اجرایی: رویکرد تعاملی. روش تحقیق، تحلیلی ـ تفسیری و روش گردآوری دادهها کتابخانهای و از طریق فیشبرداری انجام شده و روش تحلیل دادهها بهصورت کیفی است.