برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
خلیل کهریزی
دوره 11، شماره 1 ، شهریور 1400، ، صفحه 79-94
چکیده
داستانهای ملّی، در دورههای گوناگون، نقل و کتابت و بازنویسی شدهاند و از همین روی روایتهای مختلفی از آنها شکل گرفتهاست که بررسی آنها میتواند سیرِ دگرگونیِ روایتهای ملّی را به دست دهد. یکی از دگرگونیهای رایج در این روایتها گسترش آنهاست که گاه با هدفِ توضیح و تفسیر یک جمله یا بخشی از روایتِ اصلی، در قالبِ داستانی فرعی، انجام ...
بیشتر
داستانهای ملّی، در دورههای گوناگون، نقل و کتابت و بازنویسی شدهاند و از همین روی روایتهای مختلفی از آنها شکل گرفتهاست که بررسی آنها میتواند سیرِ دگرگونیِ روایتهای ملّی را به دست دهد. یکی از دگرگونیهای رایج در این روایتها گسترش آنهاست که گاه با هدفِ توضیح و تفسیر یک جمله یا بخشی از روایتِ اصلی، در قالبِ داستانی فرعی، انجام شدهاست. این داستانهای فرعی میتوانند به گشودن گرههای متنی نیز کمک کنند؛ زیرا درکِ تاریخی از یک جمله یا واژه را در قالبِ روایتی فرعی به دست میدهند. یکی از مواردِ گسترش روایت، داستانی است که در پارهای از منابع تاریخی در بحث از اصلاحاتِ مالی انوشیران آمدهاست. خطِ روایتِ شاهنامه و بیشتر تواریخ در اصلاحاتِ مالی انوشیروان چنین است که با اشارۀ کوتاهی به وضعیّت خراج در دورۀ پادشاهان پیشین، از آغاز شدنِ اصلاحات در روزگارِ قباد سخن میرود که با مرگِ او ناتمام میماند و انوشیروان این اصلاحات را ادامه میدهد. بعضی از تواریخ در این خط بُرشی زدهاند و پیش از آنکه سخن از اصلاحات انوشیروان را آغاز کنند، داستانی نقل کردهاند که بر پایۀ آن در روزگارِ قباد، یک زنِ روستایی، پیش از حساب و شمارشِ محصولِ درختان توسط مأمورانِ مالیاتی، به کودکش اجازه نمیدهد به میوه دست بزند. در این تواریخ، همین داستان سببِ دلسوزی قباد به حالِ رعیّت و انگیزۀ اصلی او برای اصلاحات مالی نمایانده شدهاست. جملۀ کانونیِ این روایت، «ممنوعیتِ دست زدن به میوه» است که در مصراعی از شاهنامه نیز به صورتِ «نه کس دست را سوی رسته پسود» بازتاب یافته و در چاپها و دستنویسهای این کتاب وضعیّتی آشفته دارد. در این مقاله، نخست، با کمکِ این روایتِ جنبی، دربارۀ ضبط و معنای درست این مصراع از شاهنامه سخن گفته شدهاست. پس از آن نیز دربارۀ اصالتِ نقلی و خاستگاهِ این روایت در بخش دوم مقاله بحث شده و بدین شکل یکی از نمونههای گسترش روایت در روایتهای ملّی نشان داده شدهاست.
عباس زارعی مهرورز؛ نورالدین نعمتی
دوره 1، شماره 1 ، بهمن 1390، ، صفحه 43-56
چکیده
در اوایل دورة سلطنت قباد پادشاه ساسانی (486- 531 م) جنبشی مهم به رهبری مزدک، با دلایل گوناگون اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، رخ داد؛ که پادشاه نیز، برای تضعیف موقعیت بزرگان و روحانیان، از آن حمایت کرد. طبیعتاً بزرگان با جنبش مخالفت کردند و قباد را از سلطنت خلع کردند و او فقط با حمایت هیاطله توانست دوباره به تخت سلطنت بازگردد. سالیان بعد، اتحاد ...
بیشتر
در اوایل دورة سلطنت قباد پادشاه ساسانی (486- 531 م) جنبشی مهم به رهبری مزدک، با دلایل گوناگون اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، رخ داد؛ که پادشاه نیز، برای تضعیف موقعیت بزرگان و روحانیان، از آن حمایت کرد. طبیعتاً بزرگان با جنبش مخالفت کردند و قباد را از سلطنت خلع کردند و او فقط با حمایت هیاطله توانست دوباره به تخت سلطنت بازگردد. سالیان بعد، اتحاد دوبارة بزرگان و روحانیان با خسرو- پسر سوم قباد- منجر به انجام کودتا، خلع قباد و قتل مزدک و هوادارانش گردید (531 م). در نتیجه، برای تثبیت اعادة قدرت و حیثیتِ بزرگان و روحانیان، اصلاحاتی انجام گرفت. پس از فروخواباندن جنبش، به دستور خسرو انوشیروان، پادشاه جدید، روایتی رسمی، با نگرشی منفی دربارة جنبش مزدک در خداینامه، کتاب تاریخ رسمی ساسانی، نگاشته شد. همزمان، چند روایت دیگر نیز به صورت کتبی یا شاید شفاهی در میان مردم مشهور گشت. برخی از این روایتها پس از سقوط ساسانیان (635)، از پهلوی به عربی ترجمه گردید، که در سدههای نخستین اسلامی بسیار مشهور بود. روایتهای اصلیِ داستان مزدک در چند کتاب تاریخی، ادبی و سیاسی وارد گردید. نگارندگان در این مقاله میکوشند تا حد امکان، دلایل سیاسیِ احتمالی اشاعة این روایات را در دورة ساسانی و سدههای نخستین اسلامی، با تطبیق نقاط قوت و ضعف، بخشهای افسانهای، واقعی و تحریفات آنها در کتابهای تاریخ طبری، شاهنامة فردوسی، سیاستنامة نظامالملک، فارسنامة ابنبلخی، فسطاط العداله فی قواعد السلطنه از محمد بن محمود خطیب بررسی نمایند.