برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
اسماعیل شراهی؛ مریم محمدی؛ مجید منتظرظهوری
چکیده
اغلبیان (184 – 296ق) اولین حکومت نیمه مستقل دوران خلافت عباسیان در مغرب جهان اسلام بود. این دولت با سایر دولت های همزمان خود روابط سیاسی و تجاری برقرار کردند و توانستند به مدد نیروی دریایی توانمند و نیروهای آموزش دیدهای که از سایر ممالک فراهم کرده بودند بر سیسیل و مدیترانه تسلط یابند. کشف سکههای اغلبی همراه با سکههای عباسی در منطقه ...
بیشتر
اغلبیان (184 – 296ق) اولین حکومت نیمه مستقل دوران خلافت عباسیان در مغرب جهان اسلام بود. این دولت با سایر دولت های همزمان خود روابط سیاسی و تجاری برقرار کردند و توانستند به مدد نیروی دریایی توانمند و نیروهای آموزش دیدهای که از سایر ممالک فراهم کرده بودند بر سیسیل و مدیترانه تسلط یابند. کشف سکههای اغلبی همراه با سکههای عباسی در منطقه آستانه شازند استان مرکزی که محل شهر کرج ابودلف است و محوطه باستانی تل یاونه در نزدیکی تل آویو که دو منطقه خارج از نفوذ اغلبیان بودند، نشان از نفوذ سیاسی و یا روابط تجاری با ایران و حکومتهای حاشیه مدیترانه در سده سوم هجری دارد. سوال اصلی این پژوهش این است که کشف این سکه ها بدور از مرزهای سیاسی اغلبیان چگونه روابط سیاسی یا تجاری این دولت را تبیین می کند؟ مناسبات سیاسی و تجاری اغلبیان با مناطق همجوار و بیزانس بستگی به میزان روابط آنها با خلافت عباسی داشت به نحوی که هر گاه این مناسبات محکم میشد، روابط تجاری و سیاسی آنها با چنین مناطقی نیز رونق می گرفت. هدف از این پژوهش شناخت از روابط سیاسی و تجاری اغلبیان بعنوان یکی از دولت های نیمه مستقل در صدر اسلام همزمان با خلافت عباسیان است. بطور قطع این پژوهش از نظر تاریخ سکه و بررسی روابط میان دولت_های اسلامی در گستره خلافت عباسی اهمیت دارد. در این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانهای و مطالعات باستان شناختی تلاش شده نحوه و میزان ارتباطات سیاسی و تجاری دولت اغلبی با سایردولتهای همزمان تبیین گردد.
کشواد سیاهپور
چکیده
خاندان گیلویه یا به عبارتی خاندان روزبه، از مشهورترین و مؤثرترین خاندانهای ایرانی فارس در سه سدۀ نخست اسلامی بود که پس از سقوط ساسانیان، علاوه بر درگیری متناوب با اعراب مهاجم و مسلّط، بهتدریج موفق شدند در دستگاه خلافت عباسی نفوذ یابند و نقش بارز خود را در وقایع سیاسی- اجتماعی عصر نشان دهند. گیلویه که از همۀ اعضای خاندان ...
بیشتر
خاندان گیلویه یا به عبارتی خاندان روزبه، از مشهورترین و مؤثرترین خاندانهای ایرانی فارس در سه سدۀ نخست اسلامی بود که پس از سقوط ساسانیان، علاوه بر درگیری متناوب با اعراب مهاجم و مسلّط، بهتدریج موفق شدند در دستگاه خلافت عباسی نفوذ یابند و نقش بارز خود را در وقایع سیاسی- اجتماعی عصر نشان دهند. گیلویه که از همۀ اعضای خاندان معروفتر و برجستهتر شد، اقتدار و عظمتش به حدی رسید که منطقۀ وسیعی از فارس را تحت حاکمیت خود درآورد، و منطقه به احترام و اشتهار او نامگذاری شد. وی که سپاهی آماده و چند هزار نفری داشت، با خاندان ابودلف عجلی عرب، که از قرن دوم هـ ق در بخشی از ایران – خاصه عراق عجم- حضور و سلطه یافته بودند، درگیر و به رغم موفقیتهای مقطعی و قتل معقل، برادر ابودلف، سرانجام کشته شد. قلمرو گیلویه که ناحیۀ گستردهای از نزدیکیهای شیراز تا سمیرم، لردگان، ارجان (= بهبهان)، بخشی از کنارههای خلیج فارس، ممسنی و کهگیلویه و بویراحمد بود، قلمرو حکمرانی گیلویه و خاندانش محسوب میشد. پس از گیلویه، فرزندانش، خالد و حسن و نوۀ او محمد بن حسن، به گونهای دیگر در دربار خلفای عباسی حضور و نفوذ یافتند و و نقش مهم خاندان را تداوم بخشیدند. در این مقاله که بر مبنای پژوهش کتابخانهای و روش تحقیق تاریخی، توصیف و تحلیل گردیده، به این مسئله پاسخ داده شده، که نقش سیاسی و اجتماعی خاندان گیلویۀ ایرانی در دستگاه خلافت عباسی چگونه بوده است.
عباس زارعی مهرورز؛ نورالدین نعمتی
دوره 1، شماره 1 ، بهمن 1390، ، صفحه 43-56
چکیده
در اوایل دورة سلطنت قباد پادشاه ساسانی (486- 531 م) جنبشی مهم به رهبری مزدک، با دلایل گوناگون اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، رخ داد؛ که پادشاه نیز، برای تضعیف موقعیت بزرگان و روحانیان، از آن حمایت کرد. طبیعتاً بزرگان با جنبش مخالفت کردند و قباد را از سلطنت خلع کردند و او فقط با حمایت هیاطله توانست دوباره به تخت سلطنت بازگردد. سالیان بعد، اتحاد ...
بیشتر
در اوایل دورة سلطنت قباد پادشاه ساسانی (486- 531 م) جنبشی مهم به رهبری مزدک، با دلایل گوناگون اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، رخ داد؛ که پادشاه نیز، برای تضعیف موقعیت بزرگان و روحانیان، از آن حمایت کرد. طبیعتاً بزرگان با جنبش مخالفت کردند و قباد را از سلطنت خلع کردند و او فقط با حمایت هیاطله توانست دوباره به تخت سلطنت بازگردد. سالیان بعد، اتحاد دوبارة بزرگان و روحانیان با خسرو- پسر سوم قباد- منجر به انجام کودتا، خلع قباد و قتل مزدک و هوادارانش گردید (531 م). در نتیجه، برای تثبیت اعادة قدرت و حیثیتِ بزرگان و روحانیان، اصلاحاتی انجام گرفت. پس از فروخواباندن جنبش، به دستور خسرو انوشیروان، پادشاه جدید، روایتی رسمی، با نگرشی منفی دربارة جنبش مزدک در خداینامه، کتاب تاریخ رسمی ساسانی، نگاشته شد. همزمان، چند روایت دیگر نیز به صورت کتبی یا شاید شفاهی در میان مردم مشهور گشت. برخی از این روایتها پس از سقوط ساسانیان (635)، از پهلوی به عربی ترجمه گردید، که در سدههای نخستین اسلامی بسیار مشهور بود. روایتهای اصلیِ داستان مزدک در چند کتاب تاریخی، ادبی و سیاسی وارد گردید. نگارندگان در این مقاله میکوشند تا حد امکان، دلایل سیاسیِ احتمالی اشاعة این روایات را در دورة ساسانی و سدههای نخستین اسلامی، با تطبیق نقاط قوت و ضعف، بخشهای افسانهای، واقعی و تحریفات آنها در کتابهای تاریخ طبری، شاهنامة فردوسی، سیاستنامة نظامالملک، فارسنامة ابنبلخی، فسطاط العداله فی قواعد السلطنه از محمد بن محمود خطیب بررسی نمایند.