زینب صادقی سهل آباد
چکیده
هدف اصلی پژوهش حاضر معطوف به بررسی مضامین عرفانی و اسلامی ـ ایرانی در آثار الکساندر کوسیکوف، شاعر سدۀ بیستم روسیه است. کوسیکوف از آن دسته شاعرانی است که در ایران کاملاً مورد بیتوجهی قرار گرفته است، در حالیکه میزان تأثیرپذیری وی از عرفان، فرهنگ و ادبیات ایران و مشرق زمین کاملاً قابل توجه است. مطالعۀ توصیفی و تحلیلی آثار «سجادۀ ...
بیشتر
هدف اصلی پژوهش حاضر معطوف به بررسی مضامین عرفانی و اسلامی ـ ایرانی در آثار الکساندر کوسیکوف، شاعر سدۀ بیستم روسیه است. کوسیکوف از آن دسته شاعرانی است که در ایران کاملاً مورد بیتوجهی قرار گرفته است، در حالیکه میزان تأثیرپذیری وی از عرفان، فرهنگ و ادبیات ایران و مشرق زمین کاملاً قابل توجه است. مطالعۀ توصیفی و تحلیلی آثار «سجادۀ مروارید»، «اسکندرنامه»، «البراق» و پارهای دیگر از تصنیفات وی، حاکی از تأثیرپذیری و همنوایی وی با عرفان اسلامی ـ ایرانی است. طرح مفاهیم قرآنی و اسلامی، مضامین و بنمایههای عرفانی ادب فارسی، اقتباس از سبک شعری و کاربرد واژههای فارسی در آثار کوسیکوف از جملۀ این تأثیرات بودهاند. تجلی بنمایههای عرفانی ادبیات فارسی بر اشعار الکساندر کوسیکوف، بیانگر ژرفای تأثیر عرفان و ادب ایرانی بر ادبیات و اندیشۀ شاعران سرزمینی دیگر و مایۀ مباهات هر ایرانی است و توانایی شاعر و عمق نگاه او را در ایجاد جهانی با گفتمان چند سویه و ایجاد پل بین تمدنها و گفتگوی فرهنگها مینمایاند و از سویی دیگر نمایانگر قدرت نفوذ اندیشههای اسلامی و عرفانی در ملل دیگر است.
محمدرضا ابوالقاسمی
چکیده
نوشتههای فراوانی دربارۀ نگارگری ایرانی در دست است که عموماً برای تبیین زیباشناسی این هنر به آموزههای عرفانی و بهویژه عالم خیال یا عالم مثال استناد کردهاند. برخی از مهمترین نظریهپردازان این حوزه (کربن، بورکهارت، شووان، نصر و رینگنبِرگ) با تکیه بر آراء ابن عربی کوشیدهاند ثابت کنند که زیباشناسیِ نگارگری ایرانی برخاسته ...
بیشتر
نوشتههای فراوانی دربارۀ نگارگری ایرانی در دست است که عموماً برای تبیین زیباشناسی این هنر به آموزههای عرفانی و بهویژه عالم خیال یا عالم مثال استناد کردهاند. برخی از مهمترین نظریهپردازان این حوزه (کربن، بورکهارت، شووان، نصر و رینگنبِرگ) با تکیه بر آراء ابن عربی کوشیدهاند ثابت کنند که زیباشناسیِ نگارگری ایرانی برخاسته از آموزۀ عرفانی «عالم خیال» است. مسئلۀ محوری این مقاله مبتنی است بر اینکه پیوند زدن مفاهیم متافیزیکی عالم خیال به زیباشناسی نگارگری مبنای نظری و روششناختی مستحکمی ندارد، زیرا اولاً ابن عربی و سایر پیروانش از طرح آموزۀ عالم خیال هدفی هستیشناختی (مراتب وجود) و معرفتشناختی (معرفت الله) را دنبال میکردهاند؛ ثانیاً شواهد و قراین چندانی در دست نیست که ثابت کند نگارگران و نقاشان الزاماً با تعالیم عرفانی ابن عربی آشنا بوده یا بدان گرایش داشتهاند؛ ثالثاً، بنابر دیدگاههای عرفانی، شهود عالم خیال شروطی دارد و صرفاً عارف واصل و حکیم کامل قادر است در آن سیر و سیاحت کند. بنابراین، تصوّر اینکه نگارگران همگی به چنین مراتبی دست یافتهاند دور از ذهن به نظر میرسد و شواهد چندانی هم برای اثبات آن در دست نیست. در مقابل، کوشیدهایم نشان دهیم که با رجوع به خود آثار نگارگری بهتر میتوان به وجوه زیباشناختی آنها پی برد.