سمیه السادات طباطبایی؛ علیرضا حسینی
چکیده
بسیاری از پژوهندگان بر این باورند که حکایت وامواژه های فارسی در زبان عربی به سر آمده و دیگر باید دفتر پژوهش در این باره را بست؛ چراکه پیشینیان آن طور که شاید داد سخن را دادهاند و آنچه را که باید گفته اند. گرچه تلاش پیشینیان در این باره ستودنی است ولی باید دانست که این قصۀ ناتمام سر دراز دارد و هنوز هم ناگفته ها فراوان ...
بیشتر
بسیاری از پژوهندگان بر این باورند که حکایت وامواژه های فارسی در زبان عربی به سر آمده و دیگر باید دفتر پژوهش در این باره را بست؛ چراکه پیشینیان آن طور که شاید داد سخن را دادهاند و آنچه را که باید گفته اند. گرچه تلاش پیشینیان در این باره ستودنی است ولی باید دانست که این قصۀ ناتمام سر دراز دارد و هنوز هم ناگفته ها فراوان است. نگارنده در این مقاله میکوشد تا نشان دهد که برخی از واژگان فارسی با وجود کاربست در زبان نوشتاریِ عربی در لغتنامه های پرشمار عربی و نیز کتابهایِ در پیوند با «تعریب» نیامدهاند و افزون بر این آنچه که در تعریف و توضیح برخی دیگر از واژگان فارسی بیان شده نارسا و ناقص است. در مقالۀ پیشرو از رهگذر واکاوی منابع کهنِ عربی روشن میشود که «کُتب لغت» به واژۀ فارسی البارجین، علیرغم استفاده در منابع مکتوب عربی، اشاره نکرده اند و معنای بیانشده برای الخرداذی نیز ناقص است. در این جا ذکر دو نکته بایسته است: نخست آن که در این جستار برای دریافتن چگونگی کاربست واژگان بیانشده منابع گوناگون، از حوزههای متعدد، بررسی شده و تنها به واکاوی آثار لغوی بسنده نشده است. کتاب های تاریخی، جغرافیایی، ادبی و نیز کتابهای دینی مانند آثار فقهی و حدیثی از این جمله اند. دوم آن که پژوهش های این چنین را نباید، به ستم، تفنن لغوی دانست و این گونه پنداشت که یافتن معنای واژگان کهنی که امروزه دیگر نه در فارسی و نه در عربی کاربستی ندارند بیهوده و بیثمر است؛ چراکه پژوهش هایی از این دست افزون بر ارزش «لغوی» اهمیت تاریخی–فرهنگی نیز دارند؛ زیرا دادوستد زبانی را، که یکی از سویه های روابط پر فراز و نشیب ایرانیان و عربهاست، می کاود. انتخاب دو واژۀ یادشده از آن روست که این دو برآمده از زندگی روزمرۀ مردم اند. البارجین ابزار غذا خوردن است و الخرداذی شراب و آوند آن. واژگانی از این دست در زبان عربی شاهدانی هستند که از رخنه کردن شیوۀ زیستن ایرانیان در آداب زندگی عربی-اسلامی گواهی می دهند.