برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
مهدی اسدی؛ پرویز حسین طلائی؛ علی اکبر مسگر
چکیده
از ابتدای دوران قرون جدید و با آغاز سلطه سیاسی غرب بر نقاط مختلف جهان ازجمله شرق، تعاملات سنتی شرق و غرب معطوف به مسائل جدیدی گردید و لزوم شناخت نقاط جدید به دلایل بسیار موردتوجه اروپاییان قرار گرفت. از سدههای هفدهم به بعد ارتباط تنگاتنگی میان شرقشناسی بهمثابه حرفه و شغل و گسترش تجارت اروپایی و درنهایت میان امپریالیسم و استعمارگری ...
بیشتر
از ابتدای دوران قرون جدید و با آغاز سلطه سیاسی غرب بر نقاط مختلف جهان ازجمله شرق، تعاملات سنتی شرق و غرب معطوف به مسائل جدیدی گردید و لزوم شناخت نقاط جدید به دلایل بسیار موردتوجه اروپاییان قرار گرفت. از سدههای هفدهم به بعد ارتباط تنگاتنگی میان شرقشناسی بهمثابه حرفه و شغل و گسترش تجارت اروپایی و درنهایت میان امپریالیسم و استعمارگری وجود داشته است. با همین رویکرد، نوع نگاه آنان به سایر تمدنها بخصوص شرقیان اغلب بااحساس برتری و لزوم سلطه بر آنان، تغییر یافت. متفکران شرقی به گونههای متفاوت چارهاندیشیهایی در مواجهه با غرب ارائه نمودند. هرچند انتقاد به شرقشناسی بهصورت روشمند پس از جنگ جهانی دوم آغاز گردید، اما زمینههای این انتقاد بهپیش از جنگ اول جهانی و به ظهور جنبشهای ملی در شرق بازمیگردد. ماهیت این جنبشها نیز به چالش کشیدن هژمونی سیاسی و فرهنگی غرب بود. تفکرات کسروی در چنین زمانی شکل گرفت؛ وی نخستین پژوهشگری در ایران یا شرق است که به مسئله شرقشناسی هرچند نه بهصورت روشمند و منسجم پرداخت. شیوه مبارزه کسروی در هر دو عرصه (هژمونی سیاسی و فرهنگی غرب) تا حدودی متفاوت از سایرین بود. در خلال همین مبارزات قلمی بود که او به ماهیت پژوهشهای برخی شرق شناسان در رابطه با مسئله استعمار برای تداوم سلطه بر ملل شرق پی برد. پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این پرسش اصلی است: کسروی در رابطه با مطالعات شرقشناسی و مستشرقین چه رویکردی را دنبال میکرد؟ یافتههای پژوهش که با تکیهبر منابع دستاول و بر اساس روشهای تاریخی و بر مبنای توصیف و تحلیل صورت گرفته، نشان میدهد کسروی در دو عرصه به انتقاد از مطالعات شرقشناسی و مستشرقین پرداخت. نخست برای از میان بردن احساس سرافکندگی ایرانیان در برابر دستاوردهای علمی غرب و شیفتگی پژوهشگران ایرانی به آثار آنها به مبارزه علمی با آنان پرداخت و ضعفهای اساسی آنان را متذکر گردید. دوم به شرح ارتباط شرق شناسان با مسئله استعمار پرداخت و هدف پژوهشهای شرق شناسان را نگهداشتن ایرانیان در بدآموزیهای گذشته خود برای تداوم سلطه دولتهای استعماری دانست.
زینب سادات ابطحی
چکیده
در میان کتب تاریخی که در دورۀ مغول نوشته شده، تاریخ جهانگشای جوینی و جامع التواریخ رشیدی به دلایل گوناگون سرآمد سایر کتابهایند و در نوع خود مآخذی متفاوت و ممتاز تلقّی میشوند. از طرف دیگر، حدود پانصد سال پس از حملۀ مغولان و تاخت و تاز آنها در مناطق وسیعی از آسیا، در اروپای قرن نوزدهم میلادی که شرقشناسی با رویکرد متن محور در محافل ...
بیشتر
در میان کتب تاریخی که در دورۀ مغول نوشته شده، تاریخ جهانگشای جوینی و جامع التواریخ رشیدی به دلایل گوناگون سرآمد سایر کتابهایند و در نوع خود مآخذی متفاوت و ممتاز تلقّی میشوند. از طرف دیگر، حدود پانصد سال پس از حملۀ مغولان و تاخت و تاز آنها در مناطق وسیعی از آسیا، در اروپای قرن نوزدهم میلادی که شرقشناسی با رویکرد متن محور در محافل فرهنگی آن رواج یافته بود، این دو کتاب مورد اقبال برخی شرقشناسان فرانسوی قرار گرفت که آنها از یک سو، خاطرۀ ارتباط پادشاهان خود را با امرای مغول در جریان جنگهای صلیبی از یاد نبرده بودند و از دیگر سو، روایت تاریخ نویسان ایرانی از کیفیت کشورگشایی و افعال مغولان برایشان جالب توجّه بود. بنابراین، بر اساس نسخههای خطی پرشماری که اغلب در کتابخانۀ سلطنتی/ ملی پاریس در اختیارشان بود، دست به تتبّعات گستردهای دربارۀ محتوای دو کتاب یادشده و احوال نویسندگان آن زدند و حاصل تحقیقات خود را به همراه بخشهایی از این دو کتاب و ترجمۀ فرانسوی آن به طبع رسانیدند. سعی نوشتارِ حاضر، مصروف بر این است که پژوهشهای منتشرشدۀ آنان را در این زمینه معرفی کرده و به نقد و تحلیل آن بپردازد.