برای مشاهده مقالات مرتبط با موضوع، روی نام موضوع کلیک کنید.
رضا اردو؛ روزبه زرین کوب
چکیده
ارتباط دوستانه اشکانیان با سرمتیان و پادشاهی داکیه، در شمال و شمال غرب دریای سیاه، در اواخر سده یکم و اوایل سده دوم میلادی موضوعی است که در منابع معدودی مربوط به تاریخ اشکانیان ذکر شده است. اشکانیان در نیمه دوم سده یکم میلادی پس از کشاکشهای بسیار سرانجام توانستند عملاً حکومت ارمنستان را در دست بگیرند. سرمتیها در سده یکم میلادی حضور ...
بیشتر
ارتباط دوستانه اشکانیان با سرمتیان و پادشاهی داکیه، در شمال و شمال غرب دریای سیاه، در اواخر سده یکم و اوایل سده دوم میلادی موضوعی است که در منابع معدودی مربوط به تاریخ اشکانیان ذکر شده است. اشکانیان در نیمه دوم سده یکم میلادی پس از کشاکشهای بسیار سرانجام توانستند عملاً حکومت ارمنستان را در دست بگیرند. سرمتیها در سده یکم میلادی حضور چشمگیر و تأثیرگذاری در حکومتهای شمال دریای سیاه پیدا کردند. در عین حال پادشاهی داکیه نیز در همین سده و اواخر آن به قدرتی تأثیرگذار در شمال غرب دریای سیاه تبدیل شد که برای امپراتوری روم دردسرساز شده بود. در جنگهایی که پادشاهی داکیه با امپراتوری روم داشت، سرمتیها در اتحاد با داکیها بودند و از طرف دیگر، شواهد نشان میدهد شاه داکیان در ارتباط دوستانه با شاهنشاهی اشکانی قرار داشت. به نظر میآید پیشروی رو به غرب این سه حلقه تأثیرگذار -اشکانیان، سرمتیان و داکیان- در نیمه دوم سده یکم و اوایل سده دوم میلادی در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر بودند. پژوهش حاضر بر آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که چگونه شاهنشاهی اشکانی توانست با طوایف سرمتی و حکومتی در ورای دریای سیاه ارتباطی دوستانه برقرار کند. به منظور پاسخگویی به این پرسش، با روش توصیفی، ترکیب جمعیتی مناطق نیمه شمالی دریای سیاه و روابط قدرت میان آنها، تاریخ اشکانیان و سرمتیان و داکیها و همچنین متحدان مشترک ایشان در سده یکم و اوایل سده دوم میلادی بررسی شد. پس از بررسی شواهد و مدارک باستانشناختی و متنی، در پایان، این نتیجه حاصل شد که تسلط اشکانیان بر ارمنستان از نیمه دوم سده یکم میلادی، به مدت حدود پنج دهه، و همچنین نفوذ قابل توجه اقوام سرمتی که ارتباط خویشاوندی و تجاری با اشکانیان داشتند، در حکومتهای نیمه شمالی دریای سیاه، در همین محدوده زمانی، به واسطه سرمتیها موجب شکلگیری اتحادی میان اشکانیان و داکیها شد.
روزبه زرین کوب؛ یاسر ملک زاده
چکیده
پیش از آغاز شاهنشاهی هخامنشی، مهاجرنشینان یونانی غرب آسیای صغیر با فرهنگ ساکنان آسیای صغیر آشنا بودند و برخی از سنتهای مردمان آسیای پیشین را اخذ کردند. با حضور مهاجرنشینان مادی و هخامنشی در آسیای صغیر، روابط بین یونانیان آسیای صغیر و مردمان آسیایی گسترش بیشتری یافت. از موضوعاتی که در این عرصه محل تبادلات فرهنگی بود نحوة ثبت تاریخ ...
بیشتر
پیش از آغاز شاهنشاهی هخامنشی، مهاجرنشینان یونانی غرب آسیای صغیر با فرهنگ ساکنان آسیای صغیر آشنا بودند و برخی از سنتهای مردمان آسیای پیشین را اخذ کردند. با حضور مهاجرنشینان مادی و هخامنشی در آسیای صغیر، روابط بین یونانیان آسیای صغیر و مردمان آسیایی گسترش بیشتری یافت. از موضوعاتی که در این عرصه محل تبادلات فرهنگی بود نحوة ثبت تاریخ بود. تاریخنگاری یونانی، با وجود اینکه یک سنت تاریخنگاری مستقل در دورة هخامنشی است، ارتباط نزدیکی با سنتهای ایرانی و شرقی دارد. عناصر ایرانی در آسیای صغیر در سطوح بالای حکومتی حضور داشتند و آداب و سنتهای خود را در این مناطق توسعه دادند. نفوذ و تأثیر فرهنگ هخامنشی بر سنتهای محلی آسیای صغیر در سنت تاریخنگاری این جوامع اثرگذار بود. این پژوهش ابتدا سعی دارد تا عناصر ایرانی حاضر در آسیای صغیر را بازشناسی کند و با شناسایی عناصر سنت شفاهی ایرانی در قالب کتیبهها و مقایسة آن با عناصر یونانی تاریخنگاری آسیای صغیر، تأثیر برخورد این دو سنت و تبادلات فرهنگی بهوجودآمده در اثر این برخورد را در تحول تاریخنگاری یونانیان آسیای صغیر نشان دهد، و در ادامه تکوین تاریخنگاری در شبه جزیرة یونان را، که به ادعای نگارندگان محصول تطوّر تاریخنگاری آسیای صغیر در دوران پیش از سدة ششم ق.م است، تحلیل و تبیین کند.
روزبه زرینکوب؛ علیرضا سلیمانزاده
چکیده
در تاریخنگاری شوروی، دورۀ نظام اشتراکی ابتدایی نخستین صورتبندی خاص اجتماعی و اقتصادی سوسیالیستی است. اشکال اوّلیۀ سازمانهای اجتماعی انسانی در مکتب مارکسیسم به «کمونیسم اوّلیه» مشهورند. مقالۀ حاضر بحثی پیرامون روشهای جدیدی است که مورخان و ایرانشناسان شوروی در تحلیل نظام اشتراکی جامعۀ ایرانی به کار گرفته بودهاند. ...
بیشتر
در تاریخنگاری شوروی، دورۀ نظام اشتراکی ابتدایی نخستین صورتبندی خاص اجتماعی و اقتصادی سوسیالیستی است. اشکال اوّلیۀ سازمانهای اجتماعی انسانی در مکتب مارکسیسم به «کمونیسم اوّلیه» مشهورند. مقالۀ حاضر بحثی پیرامون روشهای جدیدی است که مورخان و ایرانشناسان شوروی در تحلیل نظام اشتراکی جامعۀ ایرانی به کار گرفته بودهاند. در تحقیقات ایرانی و هم در پژوهشهای غربی، خلأ بزرگی، تحلیل جامع رویکردهای مورخان شوروی در زمینۀ چگونگی نگرش به قدیمیترین اعصار تاریخی ایران وجود دارد. از همین رو، مقالۀ حاضر پژوهشی پیرامون رویکردهای مارکسیستی در مورد جوامع گذشته انسانی است و با تفسیر، تبیین، مطالعۀ دادهها و ارائۀ تحلیلی مصادیق معتبر، به دنبال حلقهای برای ارتباط مطالعات تاریخی با مطالعات انسانشناختی است. اهمیت مباحثی که در اینجا مطرح خواهد شد آن قدری هست که ما را به درک درستی از نگرشهای منحصر به فرد سوسیالیستی در میان قشر عظیمی از دانشجویان رشتههای مرتبط با تاریخ جوامع گذشتۀ انسانی رهنمون شود.